صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

یکشنبه ۱۶ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

دموکراسی چالش ها و تهدیدها

-

دموکراسی چالش ها و تهدیدها

هرنظام سیاسی که دریک جامعة سیاسی حاکم است و مردم آن جامعه از آن اطاعت می نمایند، دارای یک ایدئولوژی خاص بوده که با ایدئولوژی دیگران متفاوت خواهد بود. گروه هایِ که در مخالفت با نظام برحال یک جامعه قرار داشته و خواهان حذف آن هستند، حتما دارای یک ایدئولوژی متعارضی هستند که ایدئولوژی نظام برحال کنونی را نفی می کنند.ایدئولوژی به معنی طرزفکر یا اعتقاد به یک اندیشة سیاسی است (طلوعی، محمود،1385، ص239). به زبان دیگر، ایدئولوژی عبارت است از مجموعه افکار و نظریاتی که می تواند زیربنای یک نظام حکومتی باشد (همان، ص241).

افغانستان نوین یا به عبارت دیگر افغانستان پساطالبان، باحضور قابل ملاحظةجامعة جهانی، باتمامی سیستم هایِ سیاسی گذشته، از نوع سلطنتی و طالبانی خداحافظی نموده و اندیشة دمکراسی یا مردم سالاری را به عنوان طرز تفکر و اندیشة سیاسی خود پذیرفته است. پس دمکراسی و مردم سالاری ایدئولوژی و اندیشة سیاسی نظام سیاسی جمهوری اسلامی افغانستان است.

دمکراسی

از دمکراسی در فارسی تعبیر به مردم سالاری شده است، این واژه از لفظ یونانی demokratia  گرفته شده است. این لفظ یونانی خود ترکیبی است از  demos (مردم) و kretein ( حکومت کردن). پس از نظر لغت دمکراسی یعنی حکومت به وسیله مردم (بیات، عبدالرسول،1387، ص270). از تفاوت نظرها که بگذریم، می توان گفت که دمکراسی در حوزه خاص سیاسی اشاره می کند به: فرصت شهروندان کشور برای مشارکت آزادانه در تصمیم هایِ سیاسی (همان). بنابر این، روح و جوهره ای دمکراسی نقش پر رنگ مردم در تصمیم گیری هایِ سیاسی است. در نظام هایِ دمکراتیک قدرت سیاسی از آن مردم است و مردم کارگزاران سیاسی را برگزیده و در صورت ناکار آمدی عزل می نمایند.

1 -  اصول، مولفه ها وپیش شرط هایِ دمکراسی

1 –1- اصل رضایت: رضایت شهروندان از حکومت، یکی از عناصر و مولفه هایِ اساسی دمکراسی است. اساسا مشروعیت حکومت از همین مجرا مورد سنجش و ارزیابی قرار خواهد گرفت. زیرا مشروعیت یعنی پذیرش شهروندان (همان).

2 –1- اصل مشارکت: مشارکت شهروندان یک جامعه در تصمیم گیری ها و فرایندهایِ سیاسی، برعلاوة رشد روحیة مسئولیت پذیری، از انحصاری شدن روند تصمیم سازی و چیرگی یک گروه وفکرخاص جلوگیری خواهد کرد (همان، ص274).

3 –1- اصل برابری: بایستی شهروندان یک کشور در برابر قانون یک سان وبرابر باشند. این برابری می تواند از حدود سیاسی خارج شده و به معنی درجه ای از برابری در فرصت ها در زمینه هایِ مختلف اقتصاد، آموزش پرورش و.... به خود بگیرد. تقاضای دمکراسی این است که چه در حوزه‏ی منافع و چه در حوزه‏ی فرصت ها یک فرد بیش از یک فرد فرض نشود (همان).

4 –1-  درجه ای از آزادی: آزادی گفتار، نوشتار، اجتماع، داد خواهی و آزادی عقیده و ایمنی از تعدی خود سرانة دولت، از جنبه هایِ مختلف آزادی هستند (همان).

5 –1- حاکمیت قانون: حاکمیت بنیاد وشالوده و نگهدارنده حقوق و آزادی هایِ فرد است. حکومت قانون می تواند حدود ومرز برای آزادی هایِ فردی به منظور رعایت حقوق و آزادی هایِ دیگران وضع کند (همان).

6 –1- حاکمیت مردم(اکثریت): اصل حاکمیت مردم ویا حاکمیت اکثریت، از جمله اصول مادر دمکراسی است؛ سایر مولفه ها زیر مجموعه ویاموارد جزئی تر از این اصل هستند. اصل حاکمیت اکثریت یعنی نصف بر علاوه ی یک (همان).

7 –1- اصل شهروندی: شهروند فردی است که در رابطه بایک دولت در نظر گرفته می شود که ازسویی برخوردار از حقوق مدنی است وازسوی دیگر، مکلف به تکالیفی در برابر دولت است. شأن شهروندی(محق ومکلف بودن در برابر دولت) از مفاهیم اساسی زندگی دمکرا تیک است (همان، ص275).

8- اصل سیستم نمایندگی: هیأت نمایندگان بایستی دارای حق قانونگذاری، حق رأی در مورد مالیات ها، نظارت بر بودجه، حق استیضاح و پرسش از تصمیم هایِ دولت را داشته باشد (همان).

برعلاوة این اصول و مولفه ها، پیش شرط هایِ را هم برای تحقق دمکراسی مطرح نموده اند. قانون اساسی مناسب، تفکیک قوا، نظام جمهوری و وجود یک دولت شفاف و بدون مخفی کاری، از جمله پیش شرط هایِ مهم دمکراسی مطرح می شوند (همان).

2 -  تهدیدهایِ دمکراسی سازی

 در طول یک دهه تلاش برای دمکراسی سازی در افغانستان، هنوز هم چالش هایِ متعددی فراراه این روند در کشور خود نمایی می نماید. علی رغم اینکه در طول یک دهه به دستاورد هایِ چشمگیری هم دست یافته ایم، اما به نظر می رسد که چالش ها نسبت به دستاوردها سنگینی می نماید.

1 – 2-  تهدید هایِ فرهنگی

کشور ما افغانستان به لحاظ فرهنگی یک جامعة سنتی و قبیله ای است. متأسفانه که همین فرهنگ سنتی و قبیله ای ضد انکشاف و توسعه است. در درون همچو فرهنگ، ارزش هایِ دمکراتیک و مدرن اصلا جایی ندارد. در درون این فرهنگ فاکتورهایِ وجود دارد که در تضاد با دمکراسی قرار دارد. پاسخ گویی کارگزاران قدرت در فرهنگ سیاسی سنتی مطرح نیست، زیرا مسئولین برمبنایی فرهنگ شفاهی و غیر مکتوب رفتار می نمایند. سیاست ملک شخصی تلقی گردیده و منافع جمعی و ملی پیش پای منافع فرد وشخص قربانی می گردد. همچنین فرهنگ سیاسی سنتی مطلق گراست، گروه هایِ سیاسی تنها خود را محق می دانند و دیگران را گمراه و خطا کار. در این صورت جایی برای پدیدة رقابت سیاسی نخواهد ماند.درجامعة سنتی چون افغانستان،جامعةک نوع قرائت سنتی ازدین و باورهایِ دینی دارد، بنابر این دمکراسی را با متون دینی ناسازگار جلوه داده و یک پدیدة ضد دینی می خوانند. در حالی که اگر بارویکرد واقع بینانه و روشنفکرانه به دین و دمکراسی نگریسته شود، درخواهیم یافت که به نحوی مفهوم دمکراسی در دل دین نهفته است. زیرا دمکراسی یعنی نقش پر رنگ مردم در تحولات و تصمیم گیری هایِ سیاسی؛ در این صورت مامی توانیم از مردم سالاری دینی هم سخن بزنیم. اما متأسفانه جامعة سنتی افغانستان و قرائت هایِ افراطی که از دین وجود دارد، بحث تلائم و سازگاری دین و دمکراسی را بر نمی تابند.

 بنابر این، دمکراسی به عنوان ایدئولوژی سیاسی برگزیده شده در فضای افغانستان پساطالبان، علی رغم اینکه به دستاورد هایِ نسبی دست یافته است، باچالش هایِ متعدد فرهنگی رو به رو است که روند تحقق و تطبیق دمکراسی را باچالش مواجه ساخته است. دمکراسی به عنوان اندیشة سیاسی نظام سیاسی جدید، جزء مهمترین ارزش هایِ حیاتی محسوب گردیده و با تهدید دمکراسی، امنیت ملی کشور با تهدید مواجه خواهد شد.

2 – 2-  تهدید هایِ سیاسی

افغانستان که بیش از سه دهه جنگ را تجربه نموده است، خشونت ورزی در میان تمامی قشرهایِ اجتماعی نهادینه گردیده و به سادگی هم محو نخواهد شد. میدان سیاست افغانستان بیشتر میدان خشونت سیاسی است تا تعامل و دیالوگ سیاسی. بازیگران سیاسی کشور، بیش از اینکه به رقابت سیاسی بیاندیشند به خصومت سیاسی می اندیشند. به عبارت دیگر، در میدان سیاست کشور، حذف رقیب سیاسی بیشتر مطرح است، تا رقابت سیاسی و پیروز شدن در میدان رقابت سیاسی سالم و مثبت. به کار بردن خشونت سیاسی متأسفانه ضربه ی جدی و بزرگی بر پیکر دمکراسی است. زیرا در میدان خشونت و خصومت هایِ سیاسی، جای برای اعمال نظر مردم به عنوان صاحبان اصلی قدرت سیاسی نخواهد ماند.

  بنابر این دمکراسی با انواع چالش ها مواجه است. اما چالش فرهنگ سیاسی سنتی، بنیادی ترین چالش است که چالش هایِ دیگر را به نحوی تحت شعاع قرار می دهد. بدین معنی که سایر چالش ها از چالش فرهنگی جوشیده و منشأ می گیرند. پس باید برنامه هایِ درازمدت و فراگیری در این راستا روی دست گرفته شود، تا تهدیدات این چنینی از سر راه بر داشته شود.

دیدگاه شما