صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

شنبه ۸ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

زبان ، ابزار تفاهم یا تفرقه !

-

زبان ، ابزار تفاهم یا تفرقه !

گفته‌ می‌شود که انسانيت انسان با کلام آغاز شده است، يعنى انسانيت از آن روز آغاز شده است که موجودى نيم‌انسان و نيم‌حيوان غارنشين يا درخت‌زي، مغز خود را براى يافتن و اختراع نشانه‌های صوتى به کار انداخت تا رموزى را بسازد که شناساى دسته‌اى از اشياء باشد؛ به سخن ديگر زبان و سخن‌گوئى با تعقل آغاز شده است و از آن زمان راه تازه‌اى براى پيشرفت تعقل انسان باز و هموار گرديد که پايانى براى آن قابل تصور نيست. زيرا کلمات براى فکر به مثابه ابزار کار است و روشن است که تکامل مصنوعات تا حدودى مديون تکامل ابزار کار مى‌باشد. پيدايش کلمات مجرد ظاهراً نتيجه ترقى فکر بشر است که با تفکر انسان ارتباط علت و معلولى دارد.

از جانب دیگر تأثير زبان در سنت‌هاى اجتماعى قابل ترديد نيست؛ با استفاده از تکلم مى‌‌توان نظام آموزشی هرجامعه را را تسريع و ارتقا بخشید.

در مجموع رشد و تکامل زبان به انسان اين فرصت را داده است تا او تجربيات و آموخته‌هاى خود را به نسل‌هاى آينده منتقل کند و از اين راه به تراکم فرهنگى و گسترش آن يارى رساند. رشد ابزار و ساخته‌هاى انسان به‌دست نسل‌هاى آينده، در سايه انتقال مواريث از راه زبان است. بنابراين حاصل زحمات پيشينيان، يعنى پيامد فعاليت‌هاى مغز و بازوى نسل‌هاى فعال گذشته، به نسل آينده منتقل مى‌شود و گسترش فرهنگى و افزايش ثروت‌هاى مادى را سبب مى‌گردد.

پس بزرگترين فايده کلمات پس از توسعه فکر، آموزش و پرورش است، که انتقال ميراث بشرى را ممکن مى‌سازد، و بدين‌سان بيجا نخواهد بود اگر گفته شود که مدنيت بگونه ای مدیون نظام زبان و فرآیندهای آن است. افزون براینکه زبان معرف تجارب گذشتگان است و طرز فکر و ذوق و سليقه هر ملتى در آن منعکس مى‌باشد و با شناخت آن مى‌توان به خصوصيات فرهنگ و تمدن يک ملت پى برد، در نهایت در وحدت اجتماعی نقش بس تعیین کننده دارد.

بنابراین نمی‌توان گفت که زبان منحصراً وسيلهٔ انتقال سنت‌ها و آداب و رسوم است بلکه خود نيز در آنچه که انتقال مى‌دهد مؤثر است. معنائى که يک جامعه به يک کلمه مى‌دهد ناچاراً انعکاس معنوى و مجردى نيز هست. اگر از راه تقليد مى‌توانيم عملياتى را که از طريق يک شيء لازم است انجام دهيم به‌وسيله زبان نوع حرکت و عملياتى را که بايد در تهيه آن شيء به کار رود مى‌توان آموخت. به‌وسيلهٔ زبان مى‌توان از روش‌ها و گفتار ديگرى که در تهيه و توليد اشياء مفيد است آگاه شد. بنابراين زبان به روايات و سنت‌ها جنب عقلانى مى‌دهد.

به هرروی طبق تعریف زبان شناسان ، در بدیهی ترین و ابتدائی ترین تلقی ، زبان وسیله افهام و تفهیم شناخته می شود . بدون تردید هیچ پدیده انسانی و اجتماعی منحصر به مراحل اولیه خود باقی نمانده و هم زمان با رشد و انکشاف حیات جمعی ، زبان نیز توسعه یافته و ابعاد مختلف و زوایای گوناگونی را در بر می گیرد . بگونه ای که زبانشناسی ، بخش عمده ای از دانش امروزین بشری را تشکیل میدهد .

در عرصه سیاست و اجتماع نیز نقش زبان بس مهم می باشد . زبان همانگونه که می تواند نزدیکی و تفاهم یک جمع بزرگ بشری ( ملت ) را موجب گردد ؛ همانگونه می تواند عامل از هم گسیختگی آن جمع بزرگ ( ملت ) گردد . استفاده و کاربرد زبان در جوامع مختلف نیز بستگی به توسعه گوناگون آن جامعه دارد . از جانب دیگر با توجه به گوناگونی زبان در جامعه بشری ، هیچ جامعه و کشوری یافت نمی گردد که از یکسانی مطلق زبانی برخوردار باشد .

همینطور از تاثیر سیاست بر زبان نیز نمی توان چشم پوشید . سیاست های که از سوی حاکمیت ها اعمال می گردد با توجه به فخیم بودن و توانا بودن یا ضعیف بودن هر زبان پیامد ها و نتایجی مختلفی را در بردارد . بسا که در اثر اعمال سیاست های استبدادی و قطب گرایانه سعی به عمل آمده تا برخی زبانهای بشری محو گردیده و یا بگونه ای در زبانهای دیگر هضم گردند . با العکس زبانهای فخیم و توانا به دلیل قابلیت و برخورداری از ظرفیت لازم توانسته اند در برابر چنین سیاست های ناصواب مقاومت نموده و موجودیت خود را حفظ نمایند و حتی فراتر از آن تاثیر متقابل بر سیاست گران و طبقه حاکم و فرمانروایان بجای گذاشته اند .

از مسایل حاد جامعه افغانستان، بویژه در روزهای اخیر یکی موضوع زبان می باشد. از هنگامه ای که جغرافیای سیاسی افغانستان شکل گرفته است ،خصوصا در دوران معاصر انتظار می رفت که افغانستان ، ساختار واقعی سیاسی و اجتماعی خود را بعنوان یک ملت در منطقه و جهان بدست آورد . اما متاسفانه موضوع وحدت ملی و بحث ملت شدن هنوز در قرن بیست و یک ، در افغانستان یک بحث انتزاعی و غیر واقعی به نظرمی رسد . یعنی که ما هنوز ملت نشده ایم. بلکه مجموعی از اقوام و طوایف مختلفی می باشیم که به جبرطبیعت و یا سیاست های جهانی و منطقه ای بصورت اجبار در کنار هم زیست می نماییم .بنا بر این هنوز آمادگی ملت شدن نیز در ما بوجود نیامده است . یکی از نشانه های که ملت نشدن ما را آشکار می سازد ، عدم تفاهم بر استفاده صحیح زبان و یا تلاش بر سرتفوق زبانی می باشد . مسئله تفوق زبانی نه تنها در رژیم های گذشته بکار گرفته می شد ؛ بلکه در چند سال گذشته ، در لوی جرگه قانون اساسی کاملا بحث تفوق طلبی زبانی بروز نمود، که در نهایت با پا در میانی عناصر و افرادی از جامعه بین المللی بگونه ای قضیه خوابانده شد. اما واقعیت اینست که این تفوق طلبی یا استفاده ناجایز از موضوع زبان مانند آتش زیر خاکستر هم چنان باقی ماند .

سخن تنها بر سراین نیست که کدام زبان اولویت داشته باشد؛ بحث برسر این نیست که چرا گویش‌ها به فلان زبان گرایش دارد؟ موضوع در این دایره محدود نمی گردد که مقابله یا تفوق طلبی زبانی را بنام مبارزه با تهاجم فرهنگ بیگانه پوشش داده می شود یا خیر؟ و... بلکه بحث اصلی اینست که چرا به موضوعات اساسی که بنیاد و ریشه حیات سیاسی یک ملت را تشکیل میدهد اینگونه سهل انگارانه و در قالب های تنگ و محدود و در مجموعه های مشکوک و غیر علمی به بحث گرفته شده و در باره آن تصمیم گرفته می شود . چرا برای تصمیم گیری راجع به چنین مسایل عمده سعی نمی گردد که موضوع بصورت کارشناسی شده و دقیق و بارعایت موقعیت ، حساسیت و ضرورت و واقعیت های ملموس جامعه مورد ارزیابی قرار نمی گیرد ؟ آنچه که این روزها بعنوان مشکل استفاده زبان در وزارت معارف یاد می شود که بخشی از جنجال پنهان و آشکار جامعه می باشد و متاسفانه پیامدهای سیاسی را نیز ببار آورده است در واقع چیزی نیست جز نتیجه همین عدم توجه و فقدان بکار بردن دقت لازم از مجاری قانونی و علمی ملاحظه ننمودن شرایط حساس کنونی کشور . حال آنکه اگر موضوع زبان بصورت درست و غیرمغرضانه و ازمجاری علمی و قانونی مورد بحث قرار گیرد، و واقعیت سیاسی و اجتماعی هرجامعه ای در نظر گرفته شود، می تواند عامل هم بستگی و مقوم واقعی و استوار وحدت ملی گردد نه سبب تفرقه ! گره کار در گونه برخورد ها است که متاسفانه در جامعه ما به همه چیز، از جمله زبان رنگ و جهت سیاسی و تفوق طلبانه داده می شود!

دیدگاه شما