صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

یکشنبه ۹ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

سياست انسانی یا مسخ کننده انسان؟

-

سياست انسانی یا مسخ کننده انسان؟

درعرصه دانش سياسي وسياست عملي ، درباره " انسان" برداشت هاي مختلف وحتي متضادي وجود دارد. برخي نظريه هاي سياسي كه درواقع آيين نامه عملي كارگزاران وسياستمداران مي باشد مبتني براينست كه به انسان اززاويه وديدگاه منفي وبدبينانه نگريسته مي شود. دراين ديدگاه انسان بعنوان موجودي شرور و" گرگ " صفت كه بايستي به وسيله اهرم ها وبابهره گيري ازشيوه هاي مهاركننده كنترل گردد ، معرفي گرديده است. نتيجه اي كه ازاين برداشت وتلقي بدست مي آيداينست كه انسان ذاتا غيرقابل احترام بوده وبايد ازناصواب ترين شيوه هاي ممكن براي كنترل ومهاررفتاروخصلت هاي منفي ونادرست او كارگرفته شود.

آنچه كه واقعيت نظام هاي استبدادي را درطول تاريخ توجيه مي نموده است چنين ذهنيتي نسبت به انسان بوده است. اما تلقي وبرداشت ديگري نيزازانسان وجودداردكه كاملا متفاوت با تلقي قبلي مي باشد. دراين ديدگاه ونظريه انسان، موجودي است كه ذاتا داراي سرشت نيك بوده وجنبه هاي منفي دررفتاروتصوراتش عارضي بوده كه باتغييرزمينه ها وشرايط قابل تغييرمي باشد. طبق اين تصورنبايد باانسان همان رفتاروشيوه اي را درپيش گرفت كه ازآن بعنوان " گرگ "صفت يادمي شود. دراين نگرش سياست درعرصه تئوري وعملي درجهت انكشاف ويـژگي هاي انساني بكارگرفته مي شود.

به معناي دقيق تردراين تلقي ازسياست سعي بعمل مي آيد كه حرمت انسان وحقوق او تاآخرين درجه ممكن رعايت گرديده وامكانات ووسايل لازم براي دست يابي وتحقق آن فراهم گردد. بنابراين رشد وتوسعه جامعه زماني امكان خواهدداشت كه يكي ازابعاد مهم حيات جمعي ، يعني سياست برمحورانسان مداري ورعايت حقوق انسان استوارباشد. بنابراين فقط درپرتوتلقي وباورمندي به سياست انسان محور مي توان شاهد تحقق اهداف دموكراتيك وعدالت طلبانه بود. درغيراين صورت ، هرشيوه ونگرشي ديگرمحكوم به زيرپانهادن حرمت وحقوق انسان بوده وشعارهاي انسان مدارانه جزتزويرونيرنگ ، عنواني ديگرنخواهديافت.

اكنون كه درفضاي جديدسياسي كشور عزم آن وجودداردكه افغانستان مراحل رشدوترقي خودرا طي نمايد، اين آرزوي نيك ومبارك زماني قابل تحقق خواهدبود كه سياست جاري دركشوربرمبناي انسان مداري استواربوده وحداقل درهمان جهت حركت نمايد. هرچند دست اندركاران امورچنين ادعاهايي دارند. اماپوشيده نيست كه ميان حرف وعمل فاصله بسياروجوددارد. ديگرآنكه گذرازبرخي خصلت هاي منفي ورسوب هاي فكري متحجرانه وتعصب آميز( قومي ، منطقه اي ، زباني ، مذهبي و....) وشرايط نامساعد اجتماعي واقتصادي به سادگي ممكن نخواهدبود. اگراراده و باورمندي به اصول انساني ودرپيش گرفتن سياست انسان محور سست وضعيف باشد درنخستين قدم ها لغزش هاي جبران ناپذيررخ خواهدداد. صدتاسف كه چنين اتفاقي ناميمون درسياست كشورما رخ داده است. برخلاف تصورات ظاهري وشعارهاي تبليغاتي وادعاهايي كذايي ، درنظام سياسي واجتماعي ما ، موضوع انسان محوري كاملا رنگ باخته است.

واضح تراينكه درمنظومه سياسي جاري مسئله " انسان " و " انسان مداري " هيچ جايگاه وتعريفي ندارد. به دليل همين بي مهري وفراموشي كرامت انساني وعدم رعايت حقوق انسان است كه به باطل تصورمي شود باتوسل به قطب بندي هاي كاذب مي توان ازگرداب بحران رهايي يافت. آنچه محورسياست را دركشورما تشكيل ميدهد چيزي نيست جزاينكه چگونه وبا كدام ترفند بتوان به اهرم قدرت دست يافت. صدتاسف ديگراينكه قدرت طلبان ما از مهارت وتوانايي استفاده ازقدرت را محروم اند. زيرا تجربه نشان داده است كه آنان حتي ازقدرت به نفع شخصي خود كه دردرازمدت نيزتامين كننده منافع شان باشد ناتوان بوده اند. درجهان سياست وحتي دنياي ديكتاتورها انگيزه دست يابي به قدرت ، دايره وسيع تري ازدايره ارضاء مطامع شخصي دارد.

يكي ازدلايل عمده اي كه كشورما هرروزبه كام بحران وناامني سقوط مي نمايد ومعلوم نيست كه فردا چه اتفاقي خواهدافتاد اينست كه سياست درجامعه ما نه تنها ازمحورانسان گرايانه بدوراست ، بلكه سياست جاري آن چنان درگرداب تعفن قطب بندي هاي دروغين وآلوده غرق گرديده است كه راه نجات هرگزبرايش قابل تصورنمي باشد. هرتلاش وكوششي براي نجات ازاين چالش سبب مي گردد كه به چاله هاي عميق تروهولناكترسقوط نمايد. زيرا درطي اين چند سال سياست جاري هرگزيك معيارثابت وتعريف شده كه حرمت انسان وحقوق او ومنافع ملي درآن تمثيل گردد وجودنداشته است . هميشه راه حل هاي سياسي ازدريچه غيرانساني ، يعني معامله ، تطميع وتهديد جستجوگرديده است. حتي قطب بندي هاي كاذب گذشته كه اندكي فروكش كرده بود درلفافه هاي فريبنده وبصورت محسوس ونامحسوس دوباره زنده ساخته شد. به نظرنگارنده تاهنگامي كه سياست كشوربرمحورباورمندي به انسان وحرمت نهادن به او ورعايت حقوق انسان استوارنگردد ، ويا حداقل درهمين جهت اصولي حركت صورت نگيرد ، غرقاب بحران وناامني وعدم اعتماد ، مانع ازپيداشدن وريشه گرفتن اميد درجامعه خواهدگرديد.

روی دادهای خونی كه در اثر آن جان ده‌ها انسان بخون غنوده شد و خانواده هاي بسياري به ماتم نشستند ؛ یا گزارش از وقوع جنایت‌های تکان دهنده اجتماعی و خانوادگی مانند مثله شدن یک زن درهرات بوسیله شوهرش، حلقه آویزشدن دو زن دریکی ازولایت های دیگر ، کشته شدن یک زن در بادغیس بوسیله تبر بدست همسرش و...همه نشان دهنده آنست كه در اين سرزمين بي ارزش ترين موجود " انسان " مي باشد . انسان و انسانيت در اين ديار مصيبت زده و فرو رفته در خشونت و ستم بكلي رنگ باخته و هويت خود را از دست داده است . هر چند در شعار هاي سياسي سخن از حرمت انسان و حقوق انساني سر داده مي شود و براي اين شعار خويش به اصول ديني و يا معيار هاي دموكراتيك تمسك مي جويند ، اما پر واضح است كه اين همه ريا و تظاهري است براي اغراض و اهداف اعلام ناشده .

جاي گفتن ندارد در جامعه و كشوري كه انسان و انسانيت جايي نداشته باشد ، هيچ داعيه اي نيز نمي تواند حقيقي باشد . در چنين جامعه اي بطور طبيعي قدرت و سياست كه آفت پذير ترين فاكت هاي حيطه بشري دانسته مي شوند بيش از همه دچار آسيب گرديده و تيغ تيزي مي گردند بدست زنگي هاي مست . حال اين زنگي هاي مست گردن انسان ها را بنام دين از تن جدا نمايند يا اينكه بنام دموكراسي به مسخ و بي هويتي شان اقدام نمايند .

به راستي كه سياست بي معيار، سياستي كه خود هدف شود ، قدرتي كه خود معبود گردد ، انساني كه در مدار استحاله قرار گيرد ، آناني كه ذوب در نفع طلبي و سود جويي و اشتهار گردند ، وقتي كه انسان ، انسانيت را فراموش نمود و يا زير پاي نابود ساخت و عمله آماتور گرديد ، در آن صورت براي مردم و انسانيت چه ارزش و بهايي را مي تواند قايل گردد . بجاي اينكه مقامات امنيتي و حكومتي مورد توبيخ قرار گيرند ، بجاي اينكه در برابر تروريستان موضع قاطع اتخاذ گردد ، بجاي اينكه بر تدارك و اقدامات جدي در جهت تأمين امنيت و ثبات تأكيد ورزيده شود ؛ از عاملين جنايات برائت صورت مي گيرد . از رهبران تروريستي كه بايد در پاي ميز عدالت به محاكمه كشانده مي شدند به مقام و كرسي و امتياز دل بخواه شان دعوت مي گردد !؟؟ به حقيقت كه افغانستان سرزمين مغضوب شده و رانده شده است ! معلوم نيست كه مردم بيگناه تا چه وقت كفاره جنايات و خودكامگي ، خود كامگان را بپردازند ؟

دیدگاه شما