صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

سه شنبه ۱۱ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

جایگاه روستا در ادبیات توسعه و نوسازی

-

جایگاه روستا در ادبیات توسعه و نوسازی

بررسی آثار اصلی و اولیه مربوط به توسعه، حاکی از برخوردی خاص با جمعیت های روستایی را نشان می دهد. سنت فکری مسلط در ادبیات توسعه و نوسازی بیانگر این است که توسعه گذر گاهی است که عبور از یک وضعیت به وضعیت ایده‏آل دیگر را مقدور می کند. در محدوده این روش تحلیل، بخش روستایی در طبقه بندی سنتی قرار گرفت. نیرو های پویا که باعث توسعه می شوند، از درون بخش مدرن بیرون می آیند، و جامعه روستایی، دریافت کننده نیرو های تغییر دهنده و دگرگون کننده است. جامعه روستایی بخشی است که به منزله بخشی از روند توسعه، نوسازی و دگرگون می شود.

این نوع تحلیل در اندیشه پارسونز به صورت اساسی نمود یافته است. پارسونز به صورت کلان جوامع را به دو گروه دسته بندی کرد. یک دسته احساسی، پراکنده، متمایل به مرام خاص و متوجه مقاصد و کلی هستند. دسته ای دیگر از لحاظ احساسی بی اعتنا، متمرکز، دارای دید جهانی و سر انجام دارای مقاصد فردی هستند. جوامع روستایی به دسته اول و جوامع شهری و صنعتی به دسته دوم تعلق دارد. از نظر پارسونز نوسازی یعنی حرکت از دسته به سوی دسته دوم.

پاسونز پایه گذاری تحلیلی شد که بر مبنای آن نقاط پویای رشد در بخش شهری و صنعتی قرار داد.

قطب بندی پارسونز در مطالعات و آثار دیگران نیز مشاهده می شود. دانیل لرنر از پارسونز تاثیر پذیرفته است. وی بیان می دارد که مردم زمانی مدرن تر تلقی می شوند که عقاید سیاسی پیدا کرده و احساس همدلی داشته باشند، یعنی بتوانند خود را در وضعیت هایی غیر از آن چه در زندگی روزانه خود دارند، تصور کنند. لرنر در نهایت بیان می دارد که جامعه مدرن تر آن جامعه ای است که به سواد و دانش دست یافته، وضمن دسترسی به رسانه های گروهی، در مناطق شهری زندگی می کند. بدین ترتیب، علت انتقال به تجدد عبارت است از رشد آموزش، رسانه های گروهی و شهر ها. روستا که مرکز بی سوادی و انزوا محسوب می شد در نظر او محل سنت ها بود و توسعه هنگامی شروع می شد که راه ها و مسیر های اتوبوس به سوی شهر ساخته شود، و گسترش آموزش و نفوذ رسانه های گورهی شهری آغاز گردد. به دیگر سخن، نوسازی هنگانی شکل می گیرد که جامعه روستایی در معرض نفوذ نیرو های بیرونی قرار بگیرد.

کارل دویچ مانند لرنر رشد سواد و آموزش را در توسعه بسیار محوری می داند. او نیز بیان می دارد که نوسازی به مفهوم حرکت و دوری از زندگی روستایی است. از نظر هر دوی این دو نظریه پرداز توسعه و نوسازی، جامعه روستایی از لحاظ سیاسی بی روح و راکد است. جامعه ای فاقد جنبش، فاقد پیچیدگی های سیاسی، و ناتوان یا بی میل در نشان دادن ابتکار سیاسی و در نتیجه شکل دادن به آینده سیاسی خود یا افرادش است.

مطالعات نظریه پردازان توسعه و نوسازی از دو بخش مذکور بیشتر به بخش های نوسازی شده و یا بخشی که در آن نیرو های دگرگون کننده وجود داشت، متمرکز بود. موضوعات مانند شکل بندی نخبگان شهری و رشد سیاست ملی گرایانه، دیوان سالاران، مدیران، طراحان، رفتار های تجار و کارآفرینان و روسای تشکیلات رسانه های گروهی اولویت داشت.

مطالعات اندکی در مورد روستا صورت گرفته بود و آن مطالعات نیز روستا در نهایت بی اعتنا می دانست. به طور نمونه مطالعات که در مورد دهقانان صورت گرفته است. دهقانان گروهی تولید کننده دانسته شده است. این گروه بسیار زحمت کش و فعال ولی در عین حال بی سواد و پای بند به سنت ها هستند. آن ها نسبت به سیاست بی اعتنا بوده و با باور به آن چه دارند اهمیتی به عقاید جدید نمی دهند. چیزی که باعث تحول کشاورزی سنتی می شود، ورود تکنولوژی نو از بیرون است. در این میان کشاورزانی که با سوادتر و آموزش دیده تر هستند، و آنانی که از طریق مشارکت در شبکه های اجتماعی و رسانه ای که از شهر ها ناشی می شوند به بخش مدرن پیوسته اند، تکنولوژی های جدید را بر خواهند گرفت و آن ها را در تمام سطح جامعه روستایی خواهند پراکند.

تا این جا چنین نتیجه گرفته می شود که روستا مکان عقب مانده است که ناگزیر با عوامل بیرونی صنعتی گردد. اما مسئله ای باعث شد که تئوری های مذکور نتواند واقعیت های عینی در باب رویداد های برخاسته از روستا را توضیح دهد. به طور نمونه تئوری ها قادر به توضیح خشونت ها و شورش های برخاسته از روستا علیه صنعتی شدن و یا توسعه یافتگی را نتوانست توضیح دهد. اگر چه متأسی از همان طوری ها برخی اندیشمندان بیان داشتند: ریشه های خشونت در روستا ناشی از به هم ریختن جوامع سنتی، تحت تاثیر آثار ویران گر نیرو های نوسازی کننده است. به عبارت دیگر این ها بر باور بودند که نوسازی با گسترش واگرایی اجتماعی همراه است. با وجود این خشونت ها و شورش های روستایی ابطال نظریه های نوسازی بود. زیرا نظریات مذکور اکثرا بر این باور بودند که روستا محل راکد و فاقد جنش است.

نمونه های عینی خشونت ها و شورش های روستا را در کشور های مختلف می توان مشاهده نمود. به طور نمونه خشونت ها و شورش های که در ویتنام صورت گرفت. وضعیت ویتنام نشان داد که جوامع کشاورزی، غیر فعال یا فاقد جنش و تحرک نبودند. انقلابیون موفق شدند نیرو های سیاسی فدرتمندی را در جوامع روستایی متمرکز و هدایت کنند و در نتیجه بر سرعت و جهت گیری تحول تاریخی اثر بگذارند. این مسئله را می توان در مورد افغانستان نیز صادق دانست. نخبگان سیاسی و مذهبی افغانستان جنبش ها و گروه های زیادی را از روستا علیه مخالفین خود بسیج نمودند. جنگ مجاهدین با نیروهای شوروی را باید جنگ روستا با شهر دانست. شورش روستائیان باعث شد که نیرو های شوروی افغانستان را ترک گویند. در نهایت؛ جنگ با پیروزی روستائیان ختم شد. در برخی کشور های دیگر نیز می توان جنبش های روستایی را مشاهد نمود. بنابراین می توان چنین نتیجه گرفت که تئوری های مذکور قابل توضیح این خشونت ها و شورش ها نیست و نیازمند تئوری جدید در باب توسعه و نوسازی می باشیم. علاوه بر آن باید برای روستا در ادبیات توسعه و نوسازی جایگاه خاص قائل شویم.

در پایان این مقال می توان سوال های را مطرح نمود که باعث مطالعات بیشتر شد. علت و یا علت های خشونت های روستایی ناشی از چیست؟ با چه ابزار های می توان خشونت ها و شورش های روستائیان را توضیح داد. آیا خشونت های روستایی ناشی از نیرو های توسعه و نوسازی است. آیا شورش های روستایی ارتباطی با اقتصاد سیاسی بین الملل و اقتصاد سیاسی داخلی دارد. این مجموعه سوال ها می تواند راهی جدید برای توضیح خشونت های روستایی بگشاید. ما این مسئله را تلاش می کنیم در یک نوشته ای جداگانه به بررسی بگیریم.

دیدگاه شما