صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

سه شنبه ۱۱ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

روندهای مشارکت سیاسی در کشور های توسعه نیافته

-

روندهای مشارکت سیاسی در کشور های توسعه نیافته

در کشور های جهان سوم، معمولا به پدیده و تجربه مشارکت با روند ها و عوامل تاثیر گذار در روند تجربه غربی از مشارکت نگریسته می شود، حال آن که پس زمینه های اجتماعی و فرهنگی و سیاسی کشور های جهان سوم با کشور های توسعه یافته متفاوت می باشد. بنابراین بررسی روند مشارکت سیاسی در کشور های جهان بدون توجه به روند غربی آن مهم می نمایند. سوال این است که کشور های جهان سوم چه روندی در امر تجربه مشارکت سپری نموده و سپری خواهد کرد. آیا روند مشارکت مسالمت آمیز و یا خشونت آمیز خواهد بود. این نوشتار در تلاش است تا به مذکور پاسخ گوید.

پدیده های که در روند تجربه غربی مهم و اساسی بوده است عبارت اند: شکل گیری و رشد طبقه متوسط، کمرنگ شدن نقش خانواده، محل، قبیله و گروه های قومی و مذهبی، شکل گیری کارگران صنعتی، افزایش شهر نشینی، از بین روفتن هویت های قومی-قبیله ای و در عوض شکل گرفتن هویت ملی. حضور برخی از این پدیده و کمرنگ شدن برخی دیگر آن باعث شد که مشارکت به صورت کلی در غرب گسترش یابد و به شکل مسالمت آمیز تجربه شود. اگر در برهه های تاریخی برخی کشور های غربی مشارکت خشونت آمیز را تجربه نموده است اما در نهایت روند مشارکت به مسالمت آمیز ختم شده است. بنابراین می توان گفت که آن پدیده ها در غرب منجر به گسترش مشارکت و تحکیم مشارکت مسالمت آمیز شده است. این پدیده ها در کشور های جهان سوم نیز وجود دارد. آیا این پدیده ها در کشورهای جهان سوم باعث تجربه روند غرب شده است و یا این که به مشارکت خشونت آمیز ختم شده است. پاسخ آن را با بررسی پدیده های مذکور در کشور های جهان سوم دریافت خواهیم کرد.

طبقه متوسط شهری اگر چه در غرب حامل دموکراسی محسوب می شود و باعث گسترش مشارکت سیاسی شده است اما در کشور های جهان تنها در مبارزه با استعمار بسیج شده است. بعد از آن با شکل گیری حکومت های استبدادی و توتالیتر و درگیری جنگ های خونین از بین رفته است. به عبارت دیگر، طبقه متوسط در کشور های جهان، تنها در یک مقطع زمانی خاص رو نما شده است. بعد از آن تا زمان شکل گیری ثبات سیاسی و انعطاف پذیری نظام سیاسی نمایان نشده است. اگر چه در برخی کشور ها امروزه طبقه متوسط قدرتمند شده است اما واقعیت این است که آن کشور های دیگر جزئی کشور های حاشیه ای و جهان سوم گفته نمی شود بلکه آن کشور ها گذار کرده است. نمونه عینی آن را می توان هند را نام برد. در هند امروزه طبقه متوسط شکل گرفته است اما هند دیگر در رده بندی جزئی کشور های جهان سوم گفته نمی شود. بنابراین طبقه متوسط که در غرب باعث گسترش مشارکت شده بود در کشور های جهان سوم بر اثر جنگ، نظام های سیاسی استبدادی و توتالیتر تضعیف شده است.

غرب فرایند دولت سازی و ملت سازی را به طور همزمان تجربه نموده است. از یک طرف اگر نهاد های سیاسی با حاکمیت ملی شکل گرفت در طرف دیگر ملت واحد شکل گرفت که دارای هویت ملی و یگانه بود و هویت خانوادگی، محلی، قبیله ای، قومی و مذهبی شان کمرنگ شده بود. شکل گیری ملت واحد و کمرنگ شدن هویت های دیگر امکان مشارکت گسترده را فراهم نمود. در حالی که در کشور های جهان سوم فرایند ملت سازی موفقانه صورت نگرفت. ملت سازی با حذف، سرکوب آغاز شد اما از آن جایی که نهاد های سیاسی ضعیف بودند نتوانستد از گروه های قبیله ای عبور نمایند. همچنین نهاد سازی نیز موفقانه صورت نگرفت. نهاد های سیاسی معمولا در دست قبیله و گروه های قومی و مذهبی خاص بوده است. به همین خاطر این مسئله منجر به گسترش مشارکت نگردیده است.

با انقلاب صنعتی در غرب، کارگران صنعتی به وجود آمد. این کارگران در مقام یک طبقه اجتماعی و اقتصادی حضور نمودند و خود آگاهی دست یافتند و پیشتاز قشر های ضعیف و کم امیتاز شدند و خواهان نقش سیاسی فزاینده برای این قشر شدند. این مسئله هم کارگران و هم اقشار ضعیف و کم امتیاز دیگر را به مشارکت سیاسی کشاند. در کشور های جهان سوم اما؛ صنعت رشد نیافت و طبقه کارگر شکل گرفت که خواهان نقش سیاسی گردد. بنابراین کشور های جهان سوم در این زمینه نیز تجربه غرب را نداشته است.

مردمان کشور های جهان سوم از خودبیگانه است. هیچ گونه انسجام و همبستگی میان آن ها وجود ندارد. بنابراین می توان به آن ها توده گفت. این توده ها جذب رهبران و ایدئولوژی های ساده و افراطی می شوند. رهبران مردمی بیش از آن در راستای منافع توده کار نمایند بیشتر در صدد منافع شخصی خود است. رهبران ممکن است با استفاده از ایدئولوژی افراطی، به خاطر منافع شخصی خود، توده از خود بیگانه تحریک به رفتار های خشونت آمیز نمایند. اگر چه رهبران با استفاده از ایدئولوژی منجر به مشارکت توده می گردد اما مشارکت بیشتر شکل خشونت آمیز به خود می گیرد.

ناکارآمدی سیستم های شهری، و پاسخ گو نبودن شهر به نیازمندی های مردم باعث می گردد که نیازمندی شهریان از روستا ها تامین گردد. این مسئله در نهایت در کشور های زراعتی جهان سوم، منجر به شورش دهقانان علیه شهری ها و حکومت می گردد. این روند در نهایت ممکن است به خشونت ختم گردد.

اگر چه عوامل مانند طبقه متوسط در کشور های جهان سوم وجود داشته است اما؛ آن ها قادر به حفظ خود بعد از کسب استقلال نبوده است. حکومت های استبدادی و جنگ های داخلی باعث تضعیف و در مواردی باعث از بین رفتن طبقه متوسط شده است. فرایند دولت سازی و ملت سازی ناکام بوده است. هویت های محلی، قبیله ای و قومی بیش از هویت ملی پررنگ بوده است. کارگران صنعتی شکل نگرفته است. این عوامل در کشور های جهان سوم یا وجود نداشته است و یا اینکه نقش مهم نداشته است. اما وجود توده مردم باعث گسترش مشارکت سیاسی شده است. اما این مشارکت به هیچ عنوان مانند تجربه غرب مسالمت آمیز نبوده است. بلکه از توده رهبران قومی، مذهبی به خاطر منافع شخصی خود استفاده نموده است و مشارکت آن ها منجر به خشونت های خونین شده است. دهقانان نیز در برخی کشور های جهان سوم باعث مشارکت خشونت آمیز شده است.

مردم افغانستان کمتر تجربه مشارکت مسالمت آمیز را تجربه نموده است. رهبران قومی، مذهبی از توده مردم به خاطر منافع شخصی خود و در برخی مواقع منافع قومی و قبیله ای بسیج نموده است و باعث جنگ های خونین شده است.

کشور های جهان سوم که رشد اقتصادی پایین دارد و دولت سازی و ملت سازی به کندی پیش می رود و یا به بن بست رسیده است. روند مشارکت خشونت آمیز همچنان ادامه خواهد داشت. زیرا در آن کشور های دولت قدرتمندی وجود ندارد که توده مردم را سازماندهی و کنترل نمایند. از طرف رهبران قومی در رأس قدرت می باشند که همچنان به سوء استفاده از توده ادامه می دهند.

دیدگاه شما