صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

سه شنبه ۱۱ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

عوامل تعیین کننده مشارکت سیاسی

-

عوامل تعیین کننده مشارکت سیاسی

مشارکت سیاسی دارای اهمیت ویژه برای دموکراسی و توسعه و نوسازی سیاسی درک می گردد. اگر مشارکت سیاسی دارای اهمیت می باشد، عوامل تعیین کننده آن نیز دارای اهمیت می باشد. در این نوشتار تلاش می شود عوامل تعیین کننده مشارکت سیاسی را مورد بررسی قرار دهیم. این نوشتار در صدد تفکیک مشارکت فردی و جمعی نیست. و به صورت کلان مجموعه عوامل را مورد بررسی قرار می دهد که ممکن باعث مشارکت فردی و یا جمعی گردد.

قبل از بررسی عوامل، نیازمند بیان یک نکته می باشیم. مشارکت سیاسی امری سیاسی است و سیاست به تا دهه 1960 به عنوان یک متغییر وابسته در نظر گرفته می شد. به دیگر سخن، سیاست به عنوان متغییر مستقل تلقی نمی شد و آن را وابسته اقتصاد و اجتماع و فرهنگ می دانست. با توجه به وابسته بودن سیاست و مستقل بودن حوزه اقتصاد، اجتماع و فرهنگ؛ دگرگونی در حوزه "متغییر مستقل"( اقتصاد، اجتماع و فرهنگ) باعث دگرگونی در "متغییر وابسته"(سیاست) می گردد. با توجه به این مسئله عواملی که در زیر مورد بررسی قرار می گیرد بیشتر عواملی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است.

وضعیت اقتصادی: مهمترین عامل که اندیشمندان برای گسترش مشارکت سیاسی ذکر کرده اند وضعیت اقتصادی می باشد. وضعیت اقتصادی باعث ایجاد طبقه می گردد. شکل گیری طبقه باعث ایجاد منازعه بر سر منابع قدرت و ثروت می گردد. به صورت کلان در اندیشه مارکسیست ها دو طبقه کلان در جامعه مدرن وجود دارد. طبقه سرمایه دار و طبقه کارگر. از نظر آن ها جدال واقعی در جامعه میان این دو طبقه شکل می گیرد. اگر چه مارکسیست ها ماهیت جدال ها را اقتصادی می دانست اما ما می توانیم آن را در حوزه سیاست نیز تعمیم دهیم. مطالعات بعدی در مورد طبقه نشان داد که در جوامع مدرن غیر دو طبقه مذکور که مارکسیست ها بیان داشت طبقه سومی نیز وجود دارد که این طبقه حامل دموکراسی و اساسا گرایش به مشارکت سیاسی دارد. در هر صورت شکل گیری طبقات مختلف باعث افزایش مشارکت سیاسی می گردد زیرا هر طبقه خواهان کسب قدرت سیاسی می باشد. بنابراین هر چه وضعیت اقتصادی یک جامعه بهتر باشد مشارکت سیاسی نیز در آن بیشتر خواهد بود.

در این جا اگر چه مشارکت سیاسی با طبقه پیوند یافته است. اما واقعیت این است که رشد اقتصادی هم باعث شکل گیری طبقه متوسط می شود و هم در نهایت باعث گسترش مشارکت سیاسی می گردد.

تحصیلات عالی؛ تحصیلات عامل دیگری است که باعث افزایش مشارکت سیاسی می گردد. تحصیلات عالی منجر به آگاهی شهروندان از حقوق و وجایب اساسی، نقش سیاسی و آگاهی از مسئولیت آن ها در برابر نهاد های سیاسی و نخبگان می باشد. آگاهی مهمترین محرک انسان در انجام عملی دانسته شده است. وقتی شهروندان آگاه گردد که مشارکت و تعیین حاکم حق مسلم شان است بدون شک در فرایند های سیاسی مشارکت می ورزد. شهروندان اگر از تاثیر گذاری خود بر تصمیم گیری ها و خط مشی های آگاه گردد برای تغییر خط مشی ها و تصمیم گیری ها به نفع خود مشارکت خواهد ورزید. تحصیلات علاوه بر این که باعث گسترش مشارکت سیاسی می گردد عاملی است که رفتار های سیاسی شهروندان را عقلانی نیز می سازد. زیرا افراد تحصیل کرده آگاهی سیاسی شان بیش از دیگران است و آگاهی بیشتر سیاسی بدون رفتار سیاسی را عقلانی تر خواهد ساخت.

شهرنشینی؛ مطالعات نشان داده است که افراد شهری نسبت به افراد ساکن در روستا بیشتر علاقمند به سیاست و مشارکت در فرایند های سیاسی می باشد. چند مسئله باعث می گردد که افراد شهر نشین بیشتر در فرایند های سیاسی مشارکت ورزد. اول؛ روستائیان بیشتر به تقدیر باور دارند و نقش خود را در فرایند های سیاسی موثر نمی دانند. شهری اما؛ به تقدیر باور ندارند و در صدد تعیین سرنوشت خود می باشند. این درک و فهم باعث شده است که شهری ها بیشتر در فرایند های سیاسی مشارکت ورزند. دوم؛ روستائیان بیشتر نیازمندی های خود را از کشت زمین به دست می آورند. آن ها بیش از آن که منتظر کمک های دولت باشند بیشتر در صدد لطف و رحمت خداوندگار خود می باشند. شهری ها اما؛ نیازمندی های خود را با کار کردن فراهم می کند. قانون کار، میزان سرمایه گذاری دولت، حمایت دولت از بخش های خصوصی، مالیات های که به دولت می پردازد، همه بر زندگی آن ها تاثیر می گذارد. به همین آن ها به خاطر زندگی خود در تلاش اند تا جریان های سیاسی را به نفع خود تغییر دهند. بنابراین می توان گفت، به هر میزان که جمعیت یک کشور شهر نشین باشند، مشارکت سیاسی در آن بیشتر است.

مسئله دیگری نیز در شهر ها باعث افزایش مشارکت سیاسی می گردد و آن تجربه کار در کارخانه ها است. یک بعد مشارکت جمعی است. کار در خانه ها باعث می گردد که مشارکت جمعی افراد بالا برود.

ارتباطات؛ ارتباطات باعث پیوند افراد با همدیگر می گردد. نفس وجود ارتباطات جمعی باعث می گردد که مشارکت سیاسی افزایش یابد. وجود شبکه های تلویزیونی، روزنامه ها و رادیو و ... برخی ابزار های دیگر باعث می گردد که شهروندان از آن ها استفاده نمایند. استفاده از آن ها خود مشارکت در سیاست است. از طرف دیگر ارتباطات باعث تحریک افراد برای مشارکت سیاسی گردد.

احزاب سیاسی؛ احزاب سیاسی سازمانی است که برای کسب قدرت سیاسی تلاش می ورزند. به این منظور نیازمند بسیج اجتماعی است. هر حزب تلاش می ورزند تا شهروندان را با خود همسو نمایند و رأی آن ها را از آن خود نمایند. بنابراین می توان گفت که احزاب سیاسی از مهمترین عامل برای افزایش مشارکت سیاسی می باشند.

اگر عوامل مانند افزایش ثروت، شهرنشینی، تحصیلات عالی و ارتباطات را عوامل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی گسترش مشارکت سیاسی بدانیم، احزاب سیاسی را باید عامل سیاسی گشترش مشارکت سیاسی دانست.

این عوامل و برخی عوامل دیگر از مهمترین عوامل گسترش مشارکت سیاسی می باشند. کشور های مانند افغانستان که مردم کمتر تجربه مشارکت در فرایند های سیاسی را دارند نیازمند توجه جدی به عوامل مذکور می باشند. دولت به عنوان عامل محرک توسعه یافتگی و همچنین به عنوان مهمترین سازمان عمومی مسئولیت اساسی و جدی به منظور گسترش مشارکت سیاسی دارند. دولت از آن جا در قبال افزایش مشارکت سیاسی مردم مسئولیت دارند که دولت یک سازمان عمومی باشند. سازمان عمومی باید مشکلات عمومی را حل نمایند. حل مشکلات عمومی نیازمند درک مشکل می باشند. درک مشکل بدون مشارکت مردم ممکن نمی گردد. به همین خاطر دولت نیازمند توجه به امر مشارکت سیاسی مردم است.

برای این مهم دولت می تواند سیاست و برنامه های را روی دست بگیرند. دولت می تواند کیفیت و کمیت تحصیلات عالی را بالا ببرند. همچنین دولت می تواند برنامه های اقتصادی را تدوین نمایند که باعث افزایش ثروت گردد. برنامه ها و سیاست های فرهنگی و اجتماعی دولت در بخش های مختلف می تواند مشارکت سیاسی را افزایش دهد.

دیدگاه شما