صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

چهارشنبه ۵ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

ارزیابی دلایل موافقان و مخالفان موافقتنامۀ امنیتی

-

ارزیابی دلایل موافقان و مخالفان موافقتنامۀ امنیتی

روز گذشته گروهی موسوم به «جبهه وحدت ملی» در همایشی که در کابل برگذار کرده بودند با امضای موافقتنامه امنیتی میان افغانستان و آمریکا مخالفت شان را اعلام داشتند. مخالفت با تداوم حضور آمریکا در افغانستان محدود به این مجموعه نمی شود پیش از این نیز عده ی با امضای چنین پیمانی مخالفت شانرا اعلام داشته بودند و اکنون نیز عده ای همچنان مخالف امضای این موافقتنامه اند. اما فارغ از اینکه چه گروه ها یا کسانی مخالف یا موافق امضای چنین موافقتنامه ای اند. باید دید که منطق این مخالفت ها یا موافقت ها چیست و استدلال ها تا چه میزان موجه و قابل پذیرش است. ارزیابی درست استدلال ها این امکان را فراهم می سازد که تصمیم درست و عقلانی بدور از احساسات زدگی و سطحی نگریهای مقطعی اتخاذ شود و چنین چیزی سخت نیاز امروز افغانستان است زیرا اینده این کشور و ساکنان آن بستگی تصامیم امروز دولت مردان و سیاست سازان آن دارد.

یکی از مهمترین استدلالها در مخالفت با امضای این موافقت نامه  که روز گذشته از زبان سخنگوی جبهه مذکور نیز مطرح شد این است که حضور بلند مدت آمریکا در افغانستان و حمایت های این کشور از جنگ علیه تروریزم در افغانستان حساسیت های منطقه ای را بیشتر کرده و باعث تداوم خشونت ها و چالش های فزاینده برای افغانستان می گردد. مفهوم این سخن این است که کشورهای منطقه ممکن است با افغانستان از سر دشمنی وارد شده و عرصه را بر مردم افغانستان روز بروز تنگ و تنگ تر نماید. تاکید اصلی مخالفان امضای این پیمان این است که نباید تسلیم خواسته های یک کشور بیگانه شد و این مخالف مصالح و منافع ما است. ولی از جانب دیگر همین مخالفان نگرانی های کشورهای منطقه را دلیل اصلی مخالفت شان میدانند و می گویند چون این کشورها نمی خواهند پس نباید این موافقت نامه امضا شود. درنتیجه می بینیم که هیچ تفاوت میان طرفداران و مخالفان در اصل مسئله نیست. یعنی هر دو طرف خواست کشور دیگری را و تسلیم شدن به آن را بعنوان دلیل مطرح می کنند. در این میان یک نکته مبهم می ماند که براستی اگر قرار است بخاطر اینکه برخی کشورهای منطقه نمی خواهند چنین موافقت نامه  ای امضا شود با آن باید مخالفت شود. پس موافقان هم حق دارند بگویند بخاطریکه برخی کشورهای دیگر می خواهند چنین موافقتنامه ای امضا شود پس باید امضا شود. می بینیم که این نوع استدلال ها پشتوانه قوی منطقی ندارد.

نکته مهم دیگر این است که استدلال مخالفان وقتی کامل است که استدلال کنندگان این را هم بگویند که عدم امضای چنین موافقتنامه ای سرگذشت غم انگیز چند دهه گذشته را برای افغانستان تکرار نمی کند. برای روشن تر شدن این مسئله به توضیح بیشتری نیاز است. تردیدی نیست که مردم افغانستان در جهاد عليه ارتش سرخ و پيش از آن در مبارزه با استعمار ثابت كردند كه توانايي دفاع از تماميت ارضي و هويت دینی اسلامي خویش را دارند. بنا بر این اکنون نیز اگر اراده کنند اخراج قوای خارجی از افغانستان کار دشواری نیست وقتی تمامی یک ملت تمام قد در برابر هر ارتش خارجی قرار گیرد توان ماندن برای هیچ کسی وجود ندارد. اما اینکه چرا امروز چنین چیزی اتفاق نمی افتد و به رغم یک دهه تلاش برخی گروه های مسلح تحت نام جهاد و مبارزه علیه قوای مسلح خارجی، مردم با این گروه ها همراهی نمی کند، دلیل آن تجربه تلخ جنگ های ویران گر و بنیان افکن داخلی پس از خروج قوای شوروی از افغانستان است. آنچه بعد از پیروزی های این مردم بر سر شان آمده است بویژه پس از پیروزی بر ارتش سرخ، بسیار دردناک و المناک است. دقیقا در صبح پیروزی این مردم که ملیون ها کشته، مجروح، آواره و بی خانمان روی دست های شان مانده بود دوباره مداخلات کشورها و قدرت های مختلف منطقه ای و فرامنطقه ای باعث شد که در افغانستان یکبار دیگر جوی های خون براه بیافتد و ملیون ها کشته و آواره و بی خانمان دیگر حاصل این مداخلات کشورهای منطقه در افغانستان بود که طالبان و آنچه بر افغانستان در دوره حاکمیت آنان رفت نیز محصول همین مداخلات بود.

با توجه به آنچه گفته آمد اکنون پرسش اساسی مردم این است که براستی حلقات و چهره های سیاسی که تداوم همکاری نظامی آمریکا با افغانستان را به ضرر این کشور می دانند آیا آنان می توانند تضمین کنند که این بار نیز پس از خروج ارتش های ناتو و ائتلاف فجایع سه دهه گذشته در افغانستان تکرار نمی گردد. زیرا مسلما اگر افغانها خود بتوانند از عهده تامین امنیت و ثبات در کشور شان بر آیند نه تنها هیچ نیازی به حضور بیگانگان در کشور نیست که عملا در آن شرائط کسی نخواهند توانست در افغانستان حضور داشته باشد. اما این حضور کنونی حاکی از آن است که چنین توانی را فعلا افغانها بدلیل همان جنگ های ویران کننده داخلی که بی ارتباط با بیرون از افغانستان نبود ندارند. بنابر این گروه ها باید روشن کنند که در وضعیت پس از خروج ارتش ناتو و ائتلاف از افغانستان چگونه می خواهند عمل کنند. در شرائطی که هر روز ده ها سرباز ارتش و پلیس افغانستان و مردم عادی این کشور قربانی خشونت های گروه ها تمامیت خواه مورد حمایت کشورهای بیگانه می گردد چه تضمینی وجود دارد که با خروج قوای خارجی از کشور امنیت و ثبات سراسری در افغانستان تامین گردد.

واقعیت این است که هم مردم افغانستان و هم جامعه جهانی براین امرمعترف اند که تروریزم و افراط گرایی تهدیدی است که امنیت و ثبات کشور های منطقه و جهان را همچنان تهدید می کند. یعنی این پدیده همچنان به عنوان مانعی بر سر راه تقویت و تسریع ثبات و پیشرفت در منطقه و جهان وجود دارد. ازاین نظر تا زمانیکه این تهدید ها وجودداشته باشد مبارزه و برخورد با آن نیز ضروری است. از جانب دیگر همراهی برخی کشور های منطقه در سالهای اخیر با غرب در مبارزه با تروریزم نشان میدهد که این کشور ها نیز افراط گرایی را تهدید جدی علیه امنیت و ثبات خویش می دانند. در چنین وضعیتی کشورهای منطقه  تا زمانیکه تهدید بالقوه وجودداشته باشد نه تنها مخالف مبارزه سخت به این گروه ها نیست که از آن همانگونه که در یک دهه گذشته حمایت کرده است حمایت خواهند کرد تا تهدید ها کاملا برطرف شود. روابط افغانستان در سالهای اخیربا تمامی کشور های منطقه بسیار حسنه و دوستانه بوده است این نشان می دهد که به حضور قوای بین المللی یاری امنیت در افغانستان به مثابه تهدید نگریسته نمی شود بلکه از تامین امنیت و ثبات نسبی در افغانستان همه کشورهای منطقه نفع بیشتری می برند تا از ناامنی و جنگ در افغانستان و قدرت گرفتن گروه های دهشت افکن و تروریست.

به نظر میرسد بهترین راهکار تعریف درست منافع و مصالح ملی و کم هزینه ترین راه حصول این منافع است. اگر تروریزم و افراط گرایی دشمن مشترک منطقه و جهان است که هست پس باید با آن مبارزه جدی و بلند مدت صورت گیرد. افغانستان و کشورهای منطقه به تنهای از عهده این مهم بر نمی آیند که اگر می آمدند طالبان و القاعده در افغانستان قدرت نمی گرفت. پس این جنگ علیه تروریزم به نفع همه است فقط باید میان کشورهای منطقه اعتماد سازی صورت گرفته و به نگرانی های آنان پاسخ درخور داده شود.

دیدگاه شما