صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

پنجشنبه ۶ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

رابطه حقوق بین الملل و جنگ

-

رابطه حقوق بین الملل و جنگ

جنگ پدیده ای است مخرب، پدیده ای که طوفان ویرانکن آن ابعاد زندگی انسان ها را در طول تاریخ تحت تاثیر قرار داده است. برای همین این پدیده از سوی اندیشمندان و از زوایای مختلف مورد واکاوی قرار گرفته است. یکی از محوری ترین مباحث و منابعی که جنگ را به صورت تیوریک آن هم عملگرایانه مورد واکاوی قرار داده است، جنگ از نظرگاه حقوق بین الملل است. جنگ های بین المللی در عین حالی که از وسعت تخریب بی نهایتی قابل بحث است، در عین حال دامنه تلفات انسانی آن نیز مرزنشناس و فراگیر است. جنگ های جهانی اول و دوم تاکنون میلیون ها نفر تلفات جانی برجای گذاشته است. تاثیرات منفی این جنگ ها تاکنون نیز انسان مدرن را می ازارد و تاریخ گذشته را جلوه نفرت بار داده است.

این گفته واقع گرایان هنوز در مورد میحط بین الملل صادق است که محیط بین الملل یک محیط انارشیک است. در محیط انارشیک هیچ ضابطه مافوق به مثابه آنچه در درون کشورها وجود دارد، ملاحظه نمی شود. از سوی دیگر نیز نظام حقوقی در سطح کلان و بین المللی آن از توسعه یافتگی زیادی برخوردار نیست، از این رو توسل به  زورعریان و جنگ از استراتژی هایی است که در نظام بین الملل همواره به کار رفته است. هرچند به باور اندیشمندان، رشد و گسترش تکنولوژی به ویژه رشد اقتصادی نوعی رابطه معکوس با اتکا و توسل به جنگ در جوامع بشری دارد و کشورها را به میزان زیادی وا می دارد تا جنگ را به عنوان یک راه حل کنار بگذارد؛ اما با این وجود، توسل کشورها برای تامین منافع و اهداف ملی خود به قهر یک امر رایج به شمار می رود. به رغم این که جنگ به عنوان یکی از ابزارهای تحقق اهداف ملی به کار می رود، اما به دلیل مصائب ناشی از آن و پیامدهای درازمدت و غیر قابل اجتناب، انسانها همواره برای جلوگیری از آن تلاش کرده اند و از این رو مفهوم جنگ عادلانه یا جنگ برای عدالت در برابر جنگ نامشروع عرض اندام کرد. نظریه جنگ عادلانه یا جنگ برای عدالت در واقع امر، نوعی تیوری مذهبی برای محدود کردن وعدم گسترش جنگ است و برای اولین بار شخصی به نام سیسرون آن را در توجیه برخی از جنگ ها با پشتوانه اهداف ملی به کار  برد. گروسیوس نیز تنها زمانی جنگ را مشروع می دانست که در پاسخ به نوعی بی عدالتی و در جهت رفع خشونت باشد.

در جهان معاصر ژان ژاک روسو، بر خلا ف آن چه هابز و نیچه  معتقد است، جنگ را طاعون بشر می داند و تاکید دارد که جنگ در فرهنگ مردمی در روابط بین الملل هیچ جایگاهی ندارد و تنها کشورها است که ازآن به عنوان ابزاری در خدمت اهداف خود استفاده می کند. وی در دادن یک جنگ را به هیچ بهایی نمی پذیرد و نفس جنگ را اگرچه باشعار عادلانه باشد، محکوم کرده و پیامدهای ناعادلانه برای آن متصور است. منتسکیو، اما در نوشته هایش به جنگ عادلانه صحه می گذارد. وی بر این عقیده است که همان گونه که فردی قصد حمله بر فرد دیگر را دارد و فرد مورد حمله قرار گرفته برای نجات جان خود مجبور است متوسل به کشتن فرد حمله کننده شود، دولت ها نیز در موقع عمل تجاوز آمیز دیگران ملزم اند از خود و حیات شهروندان خود دفاع نماید. وی اظهار می دارد همان گونه که فرد حمله کننده اختیار جان خویش را دارد و با اراده خود آن را به خطر می اندازد، فرد مدافع نیز اختیار جان خود را دارد و نمی خواهد آن را با مرگ مواجه سازد. کشور ها نیز از چنین اختیاراتی برخوردارند و محق به دفاع از خود می باشند. او از این هم فرا تر رفته جنگ را برای کشورهایی که از توانایی و امکانات کمتری برخوردار است، لازمی تر و قابل دفاع تر می داند و اذعان می دارد که این کشورها به علت نداشتن قدرت زیاد، با تهدیدات دایمی مواجه هستند، حق دفاع برای آنان غیر قابل اغماض است.

در یک تعریف حقوق بین الملل جنگ به عنوان یک ابزار سیاسی به مجموعه عملیات و اقدامات قهر آمیز مسلحانه ای گفته می شود که در چارچوب مناسبات کشورها اعم از دو یا چند کشور روی می دهد و موجب اجرای قواعد خاصی در کل مناسبات آنها با یکدیگر و همچنین با مشورهای ثالث می شود.(مسایل استراتژی در زمان معاصر) از این جهت حد اقل یکی از  طرفین مخاصمه درصدد تحمیل نقطه نظرهای سیاسی خویش بر دیگری است. معطوف به چنین تعریفی، تشکیلات، جهت داری و هدف داری، عنصر مادی و عنصر معنوی از مولفه ها و عناصر حقوق بین الملل درجنگ است. تشکیلات یعنی وجود کشورهایی که در یک رابطه خصمانه علیه یکدیگر قرار گرفته اند و برای تحمیل اهداف و منافع  خاصی به قهر و زورعریان متوسل شده اند. از این رو لازمه جنگ در چارچوب حقوقی بین الملل، کشورهایی است که برای پوشش به اهداف ملی خویش از راه غیر دپلماتیک کار می گیرد. هدافداری نیز به این معنی است که کشور آغازگر جنگ، مصالح ملی و منافع کشوری خویش را در گرو جنگ دانسته و الزامات و صدمات ناشی از جنگ را نیز پذیرفته است. هرجنگی خسارات  و عوارضی دارد که به تناسب توانایی های فیزیکی و تجهیزات جنگی برای کشورهای درگیر منازعه به بار می آید. در عنصر مادی، اعمال قدرت نظامی و توسل به ارتش و نیروهای مسلح برای راه اندازی جنگ عنوان می شود. عنصر معنوی نشان از اراده کشور آغازکننده جنگ است که پیش از اقدام عملی به حمله به صورت التیماتوم و اخطار جدی، اعلام می شود.

نتیجه این که جنگ در نظام حقوقی بین الملل نیز همچون سایر حوزه ها از اصالت تیوریک حقیری برخوردار است. این امر ناشی از خسارات و پیامدهای ناگوار جنگ است. به بیان دیگر کشورها به رغم این که جنگ را به عنوان یک ابزار برای سیاست خارجی خود و در راستای منافع ملی خود به کار می برند، اما تلاش شان بیشتر برای  توجیه عادلانه بودن و مشروع بودن این چنین جنگ ها است. جنگ ماهیت کشنده و تباه کننده دارد، چه بسا سران  نظامی کشورها درمحاسبه خود مبنی بر پیروزی درجنگ اشتباه کرده باشند، آنگاه شکنندگی های روحی و روانی چنین جنگی برای مردم غیر قابل اجتناب است. جنگ آمریکا با ویتنام مثال خوبی برای این ادعا می باشد. آمریکا با وجود نیرو وتوانایی های فراوان وغیر قابل قیاس در این جنگ در برابر چریک های ویتنامی شکست می خورد و این بزرگترین پیامد های روحی و  روانی را برای سربازان و مردم آمریکا بر جای گذاشت.  از این رو آغاز هر جنگی با شدت احتیاط و با رای زنی های فراوانی صورت می پذیرد، به ویژه اگر احتمال شکست کشور حمله کننده در این جنگ زیاد باشد. از سوی دیگر با پیشرفت های علمی و صنعتی، از سویی اثرات مخرب جنگ با به کارگیری تسلیحات سنگین و پیشرفته افزایش یافته است و از سوی دیگر نظریاتی مطرح است معطوف به ماهیت جنگ زدای صنعت و به ویژه توسعه اقتصادی کشورها. جنگ در کشورهای فقیر و میان کشورهای فقیر به مراتب بیشتر از آن چیزی است که میان کشورهای توسعه یافته اتفاق می افتد. نتیجه این سخن این است که رشد و توسعه اقتصادی در فروکاستن از توسل به جنگ در پی گیری اهداف بسیار رایج و طبیعی است. افغانستان نیز یکی از کشورهایی است که بیشترین خسارات را از جنگ داخلی دیده است. به رغم این که بخش وسیع از جنگ های این کشور در دوران معاصر، به استثنای جنگ با روسها، از نوع جنگ های داخلی بوده است، اما با این وجود پیامد های بین المللی آن را نیز نمی توان از نظر دورداشت. حضور نیروهای بین المللی برای تامین امنیت وجنگ زدایی در این  کشور، نشان از تبعات و عواقب بین المللی بحران افغانستان می باشد. 

دیدگاه شما