صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

شنبه ۱ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

آزادی ملا برادر و تاثیر آن بر پروسه صلح

-

آزادی ملا برادر و تاثیر آن بر پروسه صلح

دولت افغانستان تلاش نمودند تا با مذاکره با مقامات پاکستانی ملا برادر فرد شماره دوم گروه طالبان را از زندان آزاد نمایند. افغاسنتان در این کار موفق شد و پاکستان فرد شماره دوم گروه طالبان را از زندان رها نمود. ملا برادر معاون وزارت دفاع امارت اسلامی و معاون ملا عمر بعد از شکست طالبان بود. وی یکی از چهار فردی است که در تاسیس گروه طالبان در سال 1994 نقش و برجسته ای داشته است. حال با رهایی ملا برادر از زندان پاکستان این سوال مطرح می شود که ملا برادر چه نقشی در پروسه صلح خواهد داشت. در پاسخ به این سوال نگاه ساختارگرایانه نسبت به گروه طالبان انداخته می شود و سعی می شود جایگاه ملا برادر و نقش آن در شکل گیری و بروز رفتار ها و کنش های طالبان را مورد بررسی قرار دهد. این نگاه این امکان را به ما می دهد تا نقش ملا برادر در پروسه صلح را فهم نمایم.

مصالحه طالبان در ساختاری ممکن می گردد که آن ساختار فرصت برابر برای همه گروه ها فراهم نموده است.

امانوئل کانت فیلسیوف آلمانی معتقد بود که کشور ها با نظام دموکراتیک با همدیگر نمی جنگند و در صلح و آرامش با همدیگر تعامل می کند. این گفته کانت اگر چه در روابط میان کشور ها و دولت ها مطرح شده است. اما می توان آن را در روابط میان گروه های اجتماعی و احزاب سیاسی در درون یک کشور نیز تعمیم داد. بدین معنی که نظام سیاسی دموکراتیک فرصت های برابر در اختیار گروه ها برای کسب قدرت سیاسی فراهم می کند. این ویژگی دموکراسی ها باعث می شود که گروه ها بجای خشونت، با گروه های دیگر تعامل نموده و به صورت مسالمت آمیز برای کسب قدرت سیاسی مبارزه نمایند. با این پیش فرض در صدد آنیم تا به این سوال پاسخ گویم که چرا گروه طالبان از فرصت های که توسط دموکراسی فراهم می گردد استفاده نمی کند. به عبارت دیگر گروه طالبان دنبال چه نوع فرصت ها و امکانات برای کسب قدرت سیاسی می باشند.

گروه طالبان در یک ساختاری قرار گرفته است که در آن ساختار مصالحه و گفتگو جایی ندارد. این ساختار دارای عناصر و مولفه های ذیل می باشند. اول؛ انحصار گرایی: اگر چه ملاعمر در پیام تبریگی خود به مناسبت عید سعید فطر گفته بود که انحصارگرا نیست اما تجربه این گروه در دوران امارت اسلامی نشان داده است که ساختاری بر آن ها حکم فرما است که آن ساختار قابل سازگاری با غیر(دیگری) نیست. به همین خاطر این گروه به هیچ یک از گروه های قومی دیگر پست های کلیدی را نداده بود. نه تنها پست های کلیدی نداده بود بلکه در سطوح پایین نیز گروه های قومی دیگر مشاهده نمی شد. گذشته تاریخی طالبان و رفتار ها و کنش های اکنون آن ها نشان می دهد که آنها تحمل گروه های دیگر را ندارد. دیگرپذیری اصل اساسی و جدی مصالحه و گفتگو است. این ها بیانگر این است که گروه طالبان در صدد انحصار قدرت سیاسی و سرکوب گروه های قومی دیگر می باشند.

دوم؛ بر گروه طالبان یک ایدئولوژیک حکم فرما است. بدین معنی که رفتار و کنش های گروه طالبان ناشی از یک سری ارزش ها، باور ها و هنجار های است که آن ارزش ها و هنجار ها رفتار و کنش های آن ها را جهت می دهد. ساختار طوری این ارزش ها و هنجار را بر گروه طالبان عرضه نموده است که گروه طالبان در حق و باطل بودن آن هیچ گونه شک و شبهه ای ننمایند. گروه طالبان بدون شک ارزش های خود را والا می شمارند و برای گسترش آن می جنگند.

جامعه شناسان همین مسئله را با مفهوم قوم محوری توضیح می دهند. آن ها به گروهی که باور ها، ارزش ها و عقاید و به طور کلی فرهنگ خود را بر دیگران برتر می داند قوم محور می داند. برتری بینی عنصر اساسی در قوم محوری است که باعث خیزش تضاد ها و منازعات می شود. از نظر جامعه شناسان این مسئله بیش از آنکه منجر به گفتگو و مصالحه گردد، باعث واگرایی میان گروه ها می شود.

سوم؛ ساختار حاکم بر طالبان برای طالبان یک آرمان تعریف نموده است. این آرمان به لحاظ سیاسی تشکیل امارت اسلامی و اجرای شریعت اسلامی است. دست یابی به آرمان مذکور همه ابزار ها و وسیله های دست یابی را توجیه می کند. یعنی خشونت به عنوان یک امر غیر انسانی برای دست یابی به آرمان مقدس می شود. این مسئله در دوران امارت اسلامی طالبان و دوران بعد از آن به خوبی مشاهده شده است. طالبان در جریان گفتگو و مصالحه بار ها در صدد از بین بردن مهره های صلح طلب و صلح جو بر آمده اند. این اقدامات بدون شک در راستای دست یابی به آرمان مذکور توجیه شده است.

از طرف دیگر آرمان آن ها با دموکراسی، حقوق بشر و ارزش های مانند آن ها سازگاری ندارد. عدم سازگاری آن ها با دموکراسی، حقوق بشر و همچنین برحق دانستن ارزش های خود در برابر ارزش های دموکراسی و حقوق بشر باعث شده است که پروسه مصالحه برای آن ها معنی و مفهوم نداشته باشد. بنابراین می توان گفت که آرمان گرایی گروه طالبان یک مانع بزرگ فراروی مصالحه و گفتگو است.

همه این مسائل یک ساختاری را به وجود آورده است که تا حدودی اراده رهبران طالبان را سلب نموده است. این بدین معنی است که رهبران گروه طالبان نمی تواند جدای از ساختار های کلان عمل نمایند. بنابراین رهایی ملا برادر از زندان پاکستان هیچ گونه نقشی در پروسه مصالحه و گفتگو ندارد. زیرا رهبران طالبان مشروعیت خود را از ساختار کلان که آن ها در درون آن نقش بازی می کند، می گیرد. با پیوستن به پروسه صلح مشروعیت خود را از دست می دهند. با از دست رفتن مشروعیت رهبران گروه طالبان دیگر بودن آن ها در پروسه صلح معنی ندارد زیرا طالبان رهبر دیگر برای خود انتخاب خواهد کرد.

این مسائل بیانگر این است که گروه طالبان نمی تواند با دموکراسی، ارزش ها، عناصر و مولفه های آن سازگاری داشته باشد. به همین خاطر گروه طالبان هیچ وقت در صدد آن برنیامده است که از فرصت های که نظام سیاسی دموکراتیک فراروی گروه ها گذاشته است برای کسب قدرت سیاسی استفاده نمایند.

بنابراین آزاد سازی رهبران طالبان نمی تواند راهبرد مناسب برای مصالحه باشد. تنها راهی که می توان نسبت به آن امیدوار بود آگاهی دهی است. آگاهی باعث خودشناسی و بازخوانی گذشته تاریخی می شود. همچنین آگاهی باعث رشد نسبیت باوری نیز می شود. رشد نسبیت باوری باعث فروپاشی ایدئولوژی، انحصار گرایی و آرمان آن ها می شود. تنها با فروپاشی ایدئولوژی گروه طالبان است که امکان مصالحه و گفتگو ممکن می گردد.

در نهایت باید گفت که ایدئولوژیک بودن، انحصارگرا بودن و همچنین آرمان گرایی طالبان باعث شده است که گروه طالبان از فرصت های فراهم شده توسط نظام سیاسی دموکراتیک استفاده ننمایند و برای خود فرصت ها و مکانیسم های دیگری تعریف نمایند. تا زمانی که طالبان از آرمان خود دست نکشند و باور ها و عقاید شان تغییر نکند امکان گفتگو و مصالحه ممکن نمی گردد. رهایی رهبران طالبان نمی تواند تاثیر در پروسه مصالحه داشته باشد. رهایی سران طالبان می تواند باعث تقویت این گروه گردد و در نهایت خشونت افزایش می یابد. بنابراین دولت باید نسبت به پروسه صلح و اقدامات و رفتار های خود در قبال آن پاسخ گو باشند.

دیدگاه شما