صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

چهارشنبه ۱۹ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

عوامل شکست دولت سازی در کشورهای جهان سوم

-

عوامل شکست دولت سازی در کشورهای جهان سوم

دولت ملی به عنوان یک ساختار مدرن با کارکردهای فراوان و تعریف شده در همه کشورها به یک نوع توسعه نمی یابد. عوامل مختلف از نوع فرهنگ سیاسی، توانایی اقتصادی، ترکیت قومی و مذهبی گرفته تا ژئوپلتیک کشورها روی روند دولت سازی تاثیر گذار است. از دیگر سو، میزان اراده مندی نخبگان سیاسی به ویژه در کشورهای جهان سوم، معطوف به ایجاد ساختار واقعا ملی مبتنی بر اهداف فراگیر روی چگونگی ایجاد ساختار دولت ملی تاثیر می گذارد. به دلیل دخالت عوامل مختلف و متعدد است که روند تشکیل دولت ملی در  کشورهای جهان به یک سمت هدایت نمی شود. بسیاری از  کشورهای جهان سوم در مسیر حرکت به گفتمان دولت سازی ملی، با شکست مواجه می شود. در این نوشته عوامل برهم زننده نظم دولت گرا به بحث گرفته می شود.

به طور خلاصه می توان گفت، دولت سازی اهداف متعدد ومتفاوتی دارد، شاید مهم ترین آن ایجاد نظم، امنیت، رفاه و تداوم بقای یک واحد کشوری باشد. نظم ساختار اصلی ملت هارا تثبیت می کند. دولت ملی اولین ساخت معقول و قانونی است که وظیفه کاربرد خشونت را از آن خود کرده است. این امتیاز در واقع امر، خود برای برچیدن خشونت هایی پراکنده غیر قانونی در جامعه است. با امتیاز انحصاری کاربرد خشونت دولت ها قادر شدند، گلیم بی نظمی و هرج مرج را از درون اجتماع برچینند و آن را در نهاد خاصی متمرکز سازند. پدیده امنیت نیز بی ارتباط با ایجاد نظم و تحکیم یک پارچگی ملی نیست. تداوم نظم و رفتارهای معطوف به مقرارات وضع شده خود عامل اصلی تامین ثبات در کشورها است. رفاه و تداوم بقا نیز هرکدام از کارکردهای مهم دولت ملی است که برای سامان بخشی به حیات اجتماعی لازم و ضروری هستند.

حال زمان پاسخ دادن به این سوال است که در اثر چه عامل و یا عامل هایی دولت های پسا استعماری تصویر موفقیت آمیزی نداشته اند؟ در واقع امر اصطلاحات شبه دولت، دولت پسا استعماری، دولت های ناکام و ضعیف نشان از ناکارآمدی واحدهای کشوری در جهان  معاصر است. طبیعی است که میزان کارایی دولت های ملی در همه کشورها یکسان و به یک میزان نیست. این امر وابسته به موقعیت ژئوپلیتیکی، اوضاع فرهنگی و اقتصادی داخلی، نزدیکی و دوری به کانون های قدرت و دیرینگی منازعات درونی جوامع، متفاوت است. با این وجود در این بخش چالش های موجود فراراه دولت سازی در افغانستان را بررسی می کنیم.

تهدید های دولت سازی را در یک دسته بندی کلان به دو شکل داخلی و خارجی می توان  تقسیم کرد. این دو دسته عوامل در عین حالی که به دلیل ماهیت مرزی کشورهای ملی، ازهم متمایز هستند، اما درعین حال در هم تنیده و مکمل اند. همان گونه که نقش نیروهای داخلی برای استقرار دولت ملی و نهادینه  کردن این روند، با الزامات بیرونی در هم تنیده است، چالش هایی که دراین راستا وجود دارد نیز نوعی ارتباط ارگانیک میان حوزه داخلی وخارجی دارد، با این وصف ایجاد مزر کاملا مشخص میان حوزه داخلی و خارجی ناممکن است و در این بحث نیز به دلیل ماهیت مکمل این دو بخش از تفکیک آن به صورت جداگانه پرهیز می شود.

 در مجموع می توان عامل های فراوانی را کنار هم قرار دارد که مانع کمال روند دولت سازی در این کشور شده است.استقلال غیر طبیعی از استعمار در مقطعی که افغانستان درگیر منازعات داخلی بود و از نظر نهادسازی نیز در سطح پایین قرار داشت، سبب شد که امان الله پس از اعلام استقلال دچار بحران های فراوانی شود. در حالی که باید امکانات اقتصادی و هنجارهای فرهنگی در داخل با اهداف استقلال طلبانه امیر منطبق می شد و سپس به این کار مبادرت ورزیده می شد. این در حالی است که جوامع اروپایی که نمونه های دولت ملی موفق را پشت سر گذاشتند، در طول سده های متمادی به استقلال دست یافتند و به شکل کاملا طبیعی تمام بنیادها و نیازهای دولت ملی را به پختگی رساندند.

زمانبر بودن روند دولت سازی از عامل های دیگری است که نارسایی هایی را در صورت توسل به دولت سازی زود رس بر کشورها تحمیل می کند. اروپا که نمونه های موفق دولت سازی را در بطن خود دارد، بحران های موجود فراراه این روند را باگذشت ده‏ها وگاه نزدیک به یک قرن و با غلبه تدریجی ومرحله به مرحله سپری کرده است. اما متاسفانه کشور ما با همه بحران ها یک باره و در آن واحد دست وپنجه نرم می کند. بحران های هویت، مشروعیت، مشارکت، نفوذ و توزیع همه یک باره ظاهر شده اند و طبیعی است که حل این بحران ها به صورت همزمان محال است و با نتیجه ناکارآمد.

چالش دیگر دولت سازی های پسا استعماری تثبیت مرز است. مرز در کشورهای غربی کاملا به صورت طبیعی و با هماهنگی جمعیت های ساکن در آن کشورها شکل گرفت. یعنی انطباق مرز سرزمینی باهویت ملی. این در حالی است که مناقشات مرزی یکی از مهم ترین چالش های کشورهای پسا استعماری است. افغانستان هنوز با بحران مرزی مواجه است. دیورند متاسفانه تاکنون  به عنوان یک غده سرطانی هرازگاهی سر باز می کند. کشورهای افغانستان و پاکستان هیچ کدام دنبال راه  حل سیاسی برای خاتمه بخشیدن به مساله دیورند نیستند. همچنین افغانستان در حوزه شمالی و غربی نیز ادعاهای مرزی دارد که از سوی همسایگان رد می شود. بنا براین تثبیت مرزهای جغرافیایی از مهم ترین گام هایی است که کشورهای جهان سوم به ویژه افغانستان آن را سپری کند و به این صورت بخشی از مشکل بزرگ حل خواهد شد.

سخن آخر این که، دولت ملی دارای ساختاری بسیار پیچیده و کارکردهای متعدد است. به رغم نیاز همه جوامع به انگاره ای به نام دولت ملی، در برخی از کشورها، عملا چیزی به نام دولت واقعا ملی دور از تصور است. چنانچه در فوق مورد واکاوی قرار گرفت،عوامل و دلایل مختلفی در شکست تجربه دولت سازی دخیل است که از مهم ترین آن زمانبر بودن فرایند دولت سازی، چند عاملی بودن این روند، ظرفیت های فرهنگی و اقتصادی و نقش موثر نخبگان را می توان نام برد. مادامی که کشورها با یک طرح جامع  و معقول و با توجه به ساختار فرهنگی و سیاسی جامعه و همچنان ظرفیت های  اقتصادی به ایجاد چنین ساختاری اقدام نکند، در مسیر راه و با توجه به چالش های چند بعدی و حتی انتزاعی این روند با ناکامی و شکست مواجه خواهد شد. به این اساس بر نخبگان و کارگزاران سیاسی کشور لازم است با مطالعه عمیق و زیربنایی جامعه افغانستان و با درک و درایت به وجود اقتدار ملی در سطح بین المللی به دور از هرگونه نقض غرض های شخص و سمتی، به این مهم بپردازند. چنین روندی با توجه به نکات و نگرش های به تذکار رفته امری است حتمی که مورد استقبال مردم و اقشار مختلف جامعه نیز قرار خواهد گرفت.

دیدگاه شما