صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

سه شنبه ۴ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

اصلاحات و تداوم نظام مبتنی بر قانون اساسی

-

اصلاحات و تداوم نظام مبتنی بر قانون اساسی

روند تحولات سیاسی در کشور های مختلف به سمت تحولات مسالمت آمیز بوده است. درگذشته ها کشور های مختلف تحولات سیاسی مختلف از راه های کودتا، انقلاب تجربه می نمودند که بیشتر آنها خشونت آمیز بود. یعنی در این تحولات سیاسی نخبگان سیاسی و فکری و توده مردم با خشونت مواجه شدند. اما با دموکراتیک شدن نظام های سیاسی کشور ها زمینه آوردن دگرگونی و تحول از مجرای اصلاحات فراهم شد. اصلاحات در حقیقت از بالا جانشین انقلاب و کودتا شد. یعنی اینکه نخبگان سیاسی حاکم در چارچوب دولت دست به یک سری دگرگونی در ساختار نظام سیاسی و جامعه می زند که رضایت مردم را فراهم کرده و امکان بسیج شدن توده مردم را از گروه های مخالف دولت می گیرد. اهمیت انجام اصلاحات به این است که اصلاحات بیشتر به ثبات سیاسی منجر شده و آن را تحکیم می بخشد. افغانستان از آنجا که بیشتر بی ثباتی سیاسی را تجربه نموده و بیش از یک دهه است که نظام سیاسی مبتنی بر دموکراسی را تجربه می نماید بنابراین نیازمند تداوم ثبات سیاسی نسبی فعلی و تداوم نظام مبتنی بر قانون اساسی می باشد. این مهم از طریق مکانیسم اصلاحات از بالا ممکن می گردد.

از آنجا که اصلاحات در دنیایی امروز بهترین عامل تغییر، تحول و دگرگونی به حساب می آید لازم است جایگاه آن را در مطالعات سیاسی مورد بررسی قرار دهیم. اصلاحات در علوم سیاسی در قالب تحولات سیاسی مورد مطالعه قرار می گیرد. از آنجایی که اصلاحات یکی از عوامل عمده تحولات سیاسی می باشد مهم است بدانیم که اصلاحات در چه شرایطی اتفاق می افتد، اهداف اصلاحات چیست؟ چه پیوند میان اصلاحات و روشنفکران، اصلاحات و نخبه گان سیاسی وجود دارد؟ و در نهایت اینکه آیا در افغانستان شرایط آوردن اصلاحات در بخش های مختلف وجود دارد؟ آیا نظام سیاسی افغانستان ظرفیت پذیرش اصلاحات را دارد؟ و اینکه چگونه می توان اصلاحات را با کمترین هزینه به وجود آورد؟ این ها سوال های مهم و اساسی است که دولتمردان افغانستان باید به آنها توجه کند. آوردن اصلاحات بدون توجه به پیامد های مثبت و منفی آن ممکن نظام سیاسی را  با بحران مواجه سازد.

شرایطی که باید برای اصلاحات گفت این است که انجام آن مستلزم پیدایش نوعی شکاف در طبقه حاکم بوده و باید مصلحین از گروه های دیگر که ممکن در طی اصلاحات آسیب بیبیند استقلال یابد. این شکاف باید طبقه حاکم را به دو گروه تقسیم نماید که بخشی خواهان حفظ وضع موجود و گروهی دیگر خواهان تغییر وضع موجود باشد. گروه دوم باید تلاش نماید که نخبگان و روشنفکران بیرون از حوزه حاکمیت را با خود همسو نموده به کمک آنها زمینه های فکری اصلاحات را در جامعه فراهم نماید و هم بتواند بر افراد حامل قدرت فشار بیاورد.

شرط دیگر انجام اصلاحات فراهم شدن زمینه اجتماعی، فرهنگی می باشد. تا زمانی که زمینه پذیرش اصلاحات فراهم نباشد ممکن اصلاحات گروه های مخالف دولت را تقویت کرده و گروه ها دست به انقلاب بزند. اصلاحات زمانی ممکن می گردد که جامعه با بحران های مختلف مواجه نباشد و اگر جامعه با بحران مواجه باشد اصلاحات ممکن بحران را تشدید نماید. تشدید بحران یا باعث تضعیف نظام شده و یا اینکه ممکن نظام را از بین ببرد. بنابراین حاکمان و نخبگان سیاسی وضعیت جامعه را برای پذیرش اصلاحات مورد بررسی قرار دهد.

شرط دیگر انجام اصلاحات این است که روشنفکران و نخبگان فکری بیرون از طبقه حاکم شرایط فکری را برای انجام اصلاحات فراهم کند. روشنفکران در بهترین حالت به تولید فکر می پرازد و سپس آن را به خٌورد مردم می دهد. تولیدات فکری روشنفکران باید مساعی با سیاست های اصلاحی دولت بوده و اعمال آن سیاست ها موجب نارضایتی مردم نگردد. از طرفی روشنفکران بیرون از طبقه حاکم برای اشاعه افکار خود همیشه با مردم سروکار دارد بنابراین روشنفکران بیرون از طبقه حاکم می تواند مجرای باشد برای دولتمردان تا از آن طریق از وضعیت مردم برای پذیرش اصلاحات آگاه شود.

در کنار این شروط نوع نظام حاکم در جامعه برای انجام اصلاحات مهم است. در نظام های توتالیتر و رژیم های بسته اصلاحات ممکن کنترل رژیم را کم کم تضعیف کرده و مخالفان نظام را تشویق و تقویت به سرنگونی یا فروپاشی نظام نماید. در نظام های دموکراتیک اما ظرفیت بیشتری برای انجام اصلاحات وجود دارد چون ارزش های دموکراتیک مانند تساهل و تسامح، منطق گفتگو و پذیرش اصلاحات به جای انقلاب پذیرفته شده است. اصلاحات به عنوان یک ارزش و تنها راه بازسازی نظام و رسیدن به توسعه در نظام های دموکراتیک مطرح می باشد.

اهداف که اصلاحات در جوامع مختلف دنبال می کند حایز اهمیت است. در نظام های دموکراتیک اصلاحات ممکن پاسخ به بحران مشروعیت نظام و ترمیم مبانی اقتدار رژیم باشد. تا زمانی که نظام سیاسی مشروعیت نداشته باشد اعمال سیاست ها و تصمیم ها در جامعه با موانع و مقاومت مواجه می شود. اصلاحات از آنجا برای رفع بحران مشروعیت انجام می شود که بحران مشروعیت نظام سیاسی را بر لبه پرتگاه فروپاشی قرار می دهد و نظام سیاسی ممکن از بین برود. اصلاحات ممکن است پاسخی باشد در برابر بحران مشارکت. زمانی که مشارکت مردم در انتخابات کم شود نظام سیاسی با بحران مشارکت مواجه شده و بحران مشارکت، بحران مشروعیت را نیز به دنبال خواهد داشت به همین خاطر نظام های سیاسی ممکن دست به اصلاحات بزند و تا بحران مشارکت را حل کند. این دو بحران نشانگر حمایت مردم از نظام، نوع رژیم و مقامات حکومتی است و این حمایت ها در انتخابات به شکل بسیار عینی و ملموس دیده می شود.

از آنجایی که افغانستان بعد از 2001 میلادی نظام سیاسی مبتنی بر دموکراسی حاکم است و این نظام زمینه اصلاحات از بالا را فراهم کرده است بنابراین امکان آوردن اصلاحات از بالا ممکن است اما این مسئله با موانع جدی روبرو است. همان طور که در بالا گفته شد نخبگان سیاسی و روشنفکران نقش اساسی در آوردن اصلاحات در جامعه دارد. اما روشنفکران و نخبگان سیاسی حاکم در جامعه افغانستان بجای اتخاذ سیاست ملی بیشتر گرایش به سیاست های قومی دارد. یعنی نخبگان سیاسی و روشنفکران ما به "سیاست قوم برای قوم" متعهد است. اتخاذ این گونه سیاست باعث می شود که اصلاحات در درون ساختار سیاسی ملی صورت نگیرد و با انجام اصلاحات نخبگان سیاسی و روشنفکران ممکن آن را مخالف "سیاست قوم برای قوم" خود تلقی نماید. بنابراین "سیاست قوم برای قوم" یکی از موانع جدی برای انجام اصلاحات در کشور می باشد و تا زمانی که نخبگان سیاسی و روشنفکران ملی فکر نکند اصلاحات ممکن نمی گردد.

در نظام های دموکراتیک آنچه نخبگان سیاسی را وادار به انجام اصلاحات می نماید جنبش های مدنی- سیاسی در درون جامعه می باشد. یعنی در جامعه جنبش های شکل گرفته باشد که آن جنبش خواهان اصلاحات در جامعه باشد. این جنبش با آوردن فشار بر نخبگان سیاسی باعث می شود که آنها دست به اتخاذ سیاست های بزند که منجر به انجام اصلاحات گردد. از آنجایی که هیج جنبش مدنی-سیاسی در افغانستان شکل نگرفته تا بر نخبگان سیاسی فشار وارد نماید تا آنها از "سیاست های قوم برای قوم" خود بگذرد و دست به اتخاذ سیاست های ملی و در نهایت به انجام اصلاحات بزند بنابراین انجام اصلاحات در افغانستان تا حدودی سخت می باشد.

اما دولت به عنوان سازمانِ با بالاترین مشروعیت می تواند زمینه های انجام اصلاحات را فراهم نماید. از آنجایی که دولت بر دیگر نهاد های موجود در جامعه از مشروعیت بالا برخوردار می باشد، سیاست ها و رفتار های دولت نیز بیشتر مورد پذیرش مردم قرار می گیرد بنابراین دولت می تواند زمینه های انجام اصلاحات را فراهم نماید. 

دیدگاه شما