صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

شنبه ۱ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

علل تنش در روابط خارجی افغانستان

-

علل تنش در روابط خارجی افغانستان

افغانستان بعد از فروپاشی رژیم طالبان در سال 2001 میلادی دموکراسی را به عنوان اصول حکومت کردن پذیرفت و قانون اساسی را به وجود آورد که مبتنی بر دموکراسی و پلورالیسم سیاسی می باشد. بعد از فروپاشی رژیم طالبان بیش از یک دهه حکومت مبتنی بر دموکراسی حاکمیت دارد و مبنای مشروعیت این حکومت مردم می باشد. نهاد ها و پست های سیاسی و حقوقی که در چارچوب این حکومت شکل می گیرد ریشه ای مردمی دارد. یعنی مردم هم در شکل گیری نهاد ها و به وجود آوردن پست های سیاسی و هم در از بین بردن آن ها نقش اساسی دارد.

این تحولات اساسی و مهم در عرصه حکومت داری در داخل افغانستان می باشد. بدون شک حکومت شکل گرفته پسا طالبان دستاورد های در روابط خارجی افغانستان نیز داشته اند. روابط خارجی گسترده که افغانستان در دوره جدید تجربه نموده است بی سابقه بوده است. اما گاه گاهی تنش های میان افغانستان و بعضی کشور های دیگر دور و نزدیک به وجود آمده است. بررسی تنش ها در روابط خارجی افغانستان از آنجا اهمیت دارد. زیرا؛ اگر بخشی از سیاست مربوط به حوزه داخلی کشور ها است بخش دیگر آن مربوط به سیاست خارجی کشورها می باشد. هر کشوری دارای سیاست خارجی کوتاه مدت و بلند مدت بوده که ممکن این سیاست ها در راستای همگرایی با سیاست های کشور های دیگر باشد و یا ممکن سیاستی را اختیار کند که به واگرایی منتج شود.

سیاست های همگرایانه در روابط خارجی کشور ها نشان دهنده روابط حسنه و وجود اعتماد میان کشور ها می باشد اما اتخاذ سیاست های واگرایانه نشان گر تنش در روابط خارجی و عدم اعتماد میان کشور ها محسوب می گردد. چندین وقت است که روابط خارجی افغانستان با شماری از کشورها پر تنش شده است. بررسی علل تنش روابط خارجی افغانستان و کشورهای دیگر از آنجا مهم است که این دو کشور دارای مرز های مشترک زیاد بوده و همچنین دارای یک سری منافع مشترک می باشد و همچنین سیاست این دو کشور تاثیر زیادی در ثبات سیاسی هم دارد.

به نظر می رسد که اتخاذ سياست همگرايانه (داشتن روابط حسنه) و يا واگرايانه (روابط پر تنش) رابطه مستقيم با فهم و درك از مفهوم قدرت، منافع ملي و امنيت و وجود یا عدم وجود استراتژی در سیاست خارجی کشور ها می باشد. اگر چه عوامل داخلي و خارجي در اتخاذ تصاميم نقش مهم دارد اما رويكرد هاي حاكم بر سياست خارجي به همان ميزان تاثيرات گسترده در اتخاذ تصاميم دارد. درک و فهم ما از قدرت، منافع ملی و امنیت رابطه مستقیم با رویکرد و ابزار تئوریک ما نسبت به روابط خارجی دارد. در کشور های جهان سوم چون افغانستان و پاکستان رویکرد رئالیسم حاکم است.

در نظریه و رویکرد رئالیسم دولت-ملت تنها بازیگران اصلی روابط بین الملل دانسته می شود و تنها ابزار اساسی و مهم دولت-ملت در عرصه بین الملل برای پیش برد سیاست خارجی زور و قدرت نظامی می باشد. به همین خاطر مهمترین مسئله برای رئالیست ها در عرصه بین الملل مسئله نظامی- امنیتی می باشدi. برجسته ترین نظریه پردازان نظریه واقع گرایی هانس جی. مورگنتا است. وی بیان می دارد که هر کشور در عرصه بین الملل مسئول تضمین بقای هویت فیزیکی، سیاسی و فرهنگی خویش در برابر تعرضات دیگر کشور هاست. مورگنتا سیاست خارجی را چیزی جز نمایش قدرت برای کسب اعتبار، توسعه طلبی استعماری و حفظ وضع موجود نمی داند. رئالیست ها تنها ابزاری که برای حفظ بقا و تامین منافع ملی تعریف می کند، قدرت نظامی می باشد.

از آنجایی که رویکرد رئالیستی بر سیاست خارجی کشور های جهان سوم حاکم است درک و فهم نخبگان سیاسی از قدرت، منافع ملی و امنیت نیز رئالیستی می باشد. در نظریه رئالیسم جنبه سخت افزاری قدرت بیشتر برجسته شده است. قدرت نظامی نمود عینی و روشن قدرت سخت افزاری است که کشور های جهان سوم بیشتر بر آن تاکید دارد. برای همین است که میزان سرمایه گذاری کشور های جهان سوم در عرصه نظامی بیش از دیگر عرصه ها می باشد.سرمایه گذاری نظامی از آنجا برای کشور های جهان سوم اهمیت دارد که بقای خود در بهبود وضعیت قدرت نظامی می داند. فهم این ها از امنیت و منافع ملی مبتنی بر قدرت سخت افزاری استii. به این معنی که منافع ملی باید بر حسب میزان قدرت کشور ها در عرصه نظامی تعریف شود.

 این رویکرد بیش از آنکه به سیاست همگرایانه منجر شود بیشتر باعث اتخاذ سیاست واگرایانه می شود.  در کشور های جهان سوم در حالی چنین درک و فهم از منافع ملی حاکم است که چنین درک از منافع ملی دیگر ظرفیت تبیین و توجیه منافع بازیگران جدید را ندارد. امروزه افکار عمومی نقش برجسته در شکل دهی سیاست های کلان کشور به طور عموم و سیاست خارجی به طور خاص دارد. دیگر دولت ها نمی تواند به افکار عمومی توجه ننماید. بنابراین دیگر تنها نخبگان سیاسی صلاحیت تعیین منافع ملی را ندارد بلکه در کنار آنها مردم نیز نقش اساسی در اتخاذ سیاست خارجی کشور ها دارد. بنابراین تعریف درست از منافع ملی با توجه به تحولات که در جهان سیاست اتفاق افتاده است وجود ندارد و همین مسئله باعث تنش در روابط خارجی افغانستان و پاکستان گردیده است.

مسئله دیگر عدم استراتژی در سیاست خارجی کشور های جهان سوم می باشد. مفهوم استراتژی بر نوعی پیش فرض مبنی بر وجود دیالکتیکی از تعارض و منافع بین بازیگران استوار است. با عنایت به این پیش فرض، استراتژی هر بازیگر مبنایی عقلانی دارد، که در نهایت رفتار را در راستای افزایش عینی منافع و ارزشها قرار می دهد. در این بازی که بین یک بازیگر با بازیگر واحد یا متعدد دیگر و یا محیط از یک سو و خواسته ها و امکانات همان بازیگر از سوی دیگر جریان دارد، استراتژیست های یک کشور باید توجه داشته باشند که بهینه گزینه و اقدام آنان باید بر انتظار حساب شده از رفتار دیگر بازیگران استوار باشدiii. تعریف دیگر جنبه هنری بودن استراتژی را در استفاده از امکانات برای دستیابی به اهداف در مقابل حریفان تعریف کرده است.

 استراتژی هنر توسعه و بکارگیری بهتر امکانات در راستای نیل موفقیت آمیز به مقصود در مقابل دیگر بازیگران اطلاق می شود. هر تعریف که از استراتژی نمایم استراتژی مبتنی بر چند پیش فرض است. بنابراین وجود استراتژی در سیاست خارجی نشان گر عقلانیت در اتخاذ سیاست ها و رفتار های نخبگان سیاسی کشور ها می باشد. وجود استراتژی در سیاست خارجی نشان گر استفاده از امکانات برای رسیدن به هدف با کمترین هزینه ممکن محسوب می گردد. حال آنکه عدم استراتژی (عدم عقلانیت) باعث استفاده از امکانات نا درست برای رسیدن به هدف محسوب می گردد و این مسئله باعث تنش میان کشور ها محسوب می گردد.

در نتیجه باید گفت که در افغانستان و پاکستان درک و فهم قرن 19 از منافع ملی با رویکرد رئالیستی حاکم است و همچنین استراتژی مدون و مشخص در سیاست خارجی خود ندارد. همین دو مسئله باعث می شود که روابط خارجی این دو کشور پر تنش و دارای فراز و نشیب های باشد.

iنظریه های گوناگون در باره جهانی شدن؛ حسین سلیمی، تهران: سمت، چاپ دوم، 1386، ص 63
iiسید حسین سیف زاده، نظریه پردازی در روابط بین الملل مبانی و قالبهای فکری، چاپ سوم، تهران: سمت، 1381، ص152
iiiمبانی و مدل های تصمیم گیری در سیاست خارجی، حسين سيف زاده، تهران: دفتر مطالعات سياسي و بين المللي، 1383، ص 95

دیدگاه شما