صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

پنجشنبه ۹ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

جهانی شدن و توسعه

-

جهانی شدن و توسعه

امروزه کمتر مقوله ای وجود دارد که به گونه ای با مقوله جهانی شدن ارتباط نداشته باشد. در حوزه اقتصاد و تجارت که همه مباحث به نوعی با فرایند های جهانی شدن مربوط می شود، در حوزه سیاست که از رژیمهای جهانی امنیتی و بسط جهانی حقوق بشر و دموکراسی یا چالشهای جهانی مانند بنیاد گرایی، تروریسم و محیط زیست صحبت می شود و در حوزه فرهنگ که سخن از درهم آمیختگی هویت های محلی و جهانی است و همچنین با گسترش روزافزون فناوری اطلاعات و ارتباطات و نیز بسط جهانی هنر ها و الگو های فرهنگی خاص، درک و فهم پدیده های فرهنگی پیوند عمیقی با جهانی شدن داشته استi.

با این که مسائل اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و تکنولوژی با مسئله جهانی شدن پیوند یافته است اما تعریف واحد از جهانی شدن به خاطر مشکلات چون چند وجهی بودن و پیچیدگی مفهومی، غالب بودن نگاه ژورنالیستی بر نگاه آکادمیک و فقدان یک نظریه­ای که براساس آن اجماع نظری در مورد جهانی شدن شکل بگیرد، تعریف جامع و مانع وجود ندارد. چند وجهی بودن جهانی شدن به این معنی است که سیاست، اقتصاد، فرهنگ و اجتماع به نوعی از مسئله جهانی شدن تاثیر پذیرفته است بنابراین تعریف که همه این وجوه را در بر بگیرد اگر نه نا ممکن، سخت خواهد بود. جهانی شدن بیش از آنکه در فضای آکادمیک مطرح شود بیشتر در رسانه ها و شبکه ها اجتماعی مطرح شد. بیش از آنکه مبانی تئوریک و فلسفی جهانی شدن رشد کند در رسانه ها به عنوان کشف موضوع جدید مطرح بوده است.

با همه این مشکلات جهانی شدن را "فشردگی زمان و فضا و سهولت ارتباطات" دانسته اند که خیلی از اندیشمندان این تعریف را تا حدودی تعریف بهتر از جهانی شدن می دانند اما این تعریف جامع و مانع نیست.  مباحث جهانی شدن تاثیر زیادی بر مباحث توسعه و دموکراسی گذاشت. در این جا تلاش می شود که رویکرد های مکتب نوسازی را مطرح نموده و بعدا تاثیر جهانی شدن را مورد بررسی قرار دهیم.

در مورد توسعه یافتگی نظرات و دیدگاه های مختلف شکل گرفته است. به طور کلی می توان سه مکتب کلان را نام برد و اندیشمندان و نظریه پردازان توسعه یافتگی را در درون یکی از آن مکاتب دسته بندی کرد. مکتب نوسازی کلاسیک، مکتب وابستگی و نظریه نظام جهانی. هر کدام از این نظریات خود به دسته های مختلف تقسیم شده است. هر کدام از این مکاتب و نظریه ها دیدگاههای مختلف در مورد توسعه و توسعه یافتگی دارد اما وجه مشترک همه آن ها نظریه پردازی در مورد کشور های جهان سوم یا توسعه نیافته می باشد.

در این نوشتار تلاش می شود رویکرد های که در درون مکتب نوسازی شکل گرفته است را مورد بررسی قرار دهند و در نهایت تاثیر جهانی شدن بر این مکتب بر طور خاص و توسعه بر طور عام ذکر گردد. رویکرد های مکتب نوسازی از آنجا مهم و برای ما دارای اهمیت می باشد که بیش از دیگر مکاتب توسعه یافتگی بر عوامل درونی و داخلی تاکید می کند. یعنی به زمینه ها و شرایط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی یک جامعه برای رسیدن به توسعه یافتگی تاکید می کند. از آنجایی که در کشور ما تا هنوز هیچ رویکرد حاکم نیست و اساسا نخبگان سیاسی و فکری ما به مسئله توسعه یافتگی توجه نکرده است و بیشتر به صورت ناخودآگاه به کمک های خارجی برای توسعه یافتگی گرایش پیدا کرده است ضروری می نماید که رویکرد های مربوط به توسعه یافتگی را مطرح کنیم که بیش از همه بر عوامل داخلی و درونی تاکید دارد.

به طور کلی سه رویکرد جامعه شناختی، اقتصادی و سیاسی در درون مکتب نوسازی وجود دارد.

رویکرد جامعه شناختی: رویکرد جامعه شناختی چگونگی رخداد یا اینکه چرا نوسازی رخ می دهد را مورد بررسی قرار داده است. آنها علت نوسازی در جوامع را، تماس جوامع میان جوامع نوسازی شده و نوسازی نشده می دانند. این ها مثال معروف دارد که می گوید اگر اعضا جوامع نوسازی نشده یکبار طعم کوکاکولا یا پپسی را بچشد دیگر حاضر به نوشیدن آب بدون طعم خود نخواهد بود. بنابراین راه حل که ارائه می کند این است که جوامع نوسازی نشده باید با جوامع نوسازی شده ارتباط برقرار نماید و همین ارتباط باعث نوسازی جوامع نوسازی نشده خواهد شد.

در کنار این رویکرد در جامعه شناسی نوسازی، رویکرد دیگر نیز وجود دارد که تاکید بر تمایز ساختاری دارد. مطابق این رویکرد نوسازی عمدتا مشتمل بر تمایز ساختاری است؛ در این فرایند ساختارهای پیچیده که کارکردهای چند گانه ای را بر عهده دارد به ساختارهای تخصصی متعددی تقسیم می شود مانند نهاد خانواده. مسئله انفکاک ساختاری باعث می شود که کارکرد نهاد ها بالا رفته و با بهتر شدن کارکرد نهاد ها نوسازی نیز رخ می دهد.

در نهایت رویکرد جامعه شناختی شاخص های زیر را برای تفکیک جوامع نوسازی نشده از جوامع نوسازی شده بیان می داد. در جوامع نوسازی شده: درجه بالای از تخصص گرایی، وابستگی متقابل سازمانها، قواعد فرهنگی مبتنی بر عقلانیت، عام گرایی و کارکرد های اختصاصی، درجه بالای تمرکزگرایی، تاکید بر گردش پول و سرمایه، جدا کردن دیوان سالاری از دیگر زمینه ها و جریان دوطرفه کالا و خدمات بین روستا و شهر وجود دارد در حالی که چنین شاخص های در جوامع نوسازی نشده وجود ندارد بلکه عکسشان وجود دارد.

رویکرد اقتصادی: روستو یکی از اندیشمندان نوسازی است که تاکید بر رویکرد اقتصادی دارد. وی حرکت جهان سوم به سمت نوسازی را به حرکت هواپیما تشبیه می کند و برای آن پنچ مرحله در نظر می گیرد. جامعه سنتی که حرکت بسیار کند دارد. شرایط مقدماتی برای خیز که نیازمند نیروی محرکه برای عبور از این مرحله است، مرحله خیز، مرحله حرکت به سمت بلوغ و مرحله مصرف انبوه. نیروی محرکه برای خیز چیزی مانند ماشین بخار، فضای مساعد بین المللی و ...می تواند باشد. برای ورود به مرحله خیز سرمایه ها و منابع تولید به گونه ای بسیج شود که نرخ سرمایه گذاری مولد تا 10 در صد درآمد ملی افزایش یابد. و اگر 10 در صد درآمد ملی افزایش نیابد رشد بیش از اندازه جمعیت همه مازاد اقتصادی را می بلعد. تاکید روستو این است که سرمایه گذاری اول در بخش تولید کارخانه ای و بعد در بخش های دیگر تزریق شود. در مرحله آخر جامعه با مصرف انبوه می رسد. روستو برای دست یابی سرمایه اولیه به چهار چیز اشاره دارد. 1- تامین از طریق ابزار های مالیاتی و مصادره 2- از طریق بانگ ها، بازار های سرمایه، اوراق قرضه دولتی و بازار بورس سهام 3- تامین از طریق تجارت خارجی 4- سرمایه گذاری مستقیم خارجی

رویکرد سیاسی: نظریه پرداز مهم رویکرد سیاسی کلمن می باشد وی قواعد نوسازی را چنین بیان می دارد. 1- انفکاک ساختار سیاسی 2- لائیک شدن فرهنگ سیاسی ( همراه با برابری) 3- این دو باعث افزایش قابلیت نظام می شود. در این بخش باید برابری توزیعی، حقوقی، برابری در فرصت ها و برابری در مشارکت وجود داشته باشد. با افزایش قابلیت نظام میزان مشارکت سیاسی، میزان کارآمدی اجرای تصمیمات، افزایش قدرت نفوذ نهاد های مرکزی حکومت، تجمع منافع توسط کانون های سیاسی، نهادینه شدن رویه های سیاسی و حل و فصل اختلافات صورت می گیردii.

در بحث جهانی شدن، دست یابی به توسعه دیگر مربوط به ویژگی ها و سازگار های درونی کشور ها محسوب نمی گردد بلکه توسعه یافتگی یکی از ویژگی های جهانی شدن است. یعنی جهانی شدن باعث می شود که کشور ها به توسعه دست یابد. با مطرح شدن این بحث مکتب نوسازی کلاسیک و جدید دیگر تاکید یک جانبه بر عوامل درونی و داخلی نمی کند بلکه توسعه را به عنوان یک ضرورت برای پیوستن به جهانی شدن می داند.

iحسین سلیمی؛ نظریه های گوناگون در باره جهانی شدن؛ سمت، 1384، ص 2
ii این سه رویکرد از دو کتاب سیاست های مقایسه ای عبدالعلی قوام و تغییر اجتماعی و توسعه آلوین سو گرفته شده است.

دیدگاه شما