صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۳۱ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

روز زن و وضعیت ناگوار زنان در افغانستان

-

روز زن و وضعیت ناگوار زنان در افغانستان

محمد رضا رها

روز پنجشنبه شماری از زنان نهاد های جامعه مدنی با راه اندازی تظاهرات خواهان جلوگیری خشونت ها از سوی حکومت گردیدند. همچنان به روز پنجشنبه از هشتم مارچ با برگزاری محافل از سوی نهادهای حکومتی و غیر حکومتی در کابل و ولایت های کاپیسا، پروان، بلخ، کندز، هلمند، و ننگرهار نیز تجلیل بعمل آمد.

  زنان تظاهرکننده گفتند که هدف از برگزاری محفل ما تنها تجلیل نیست، بلکه هدف ما دادن آگاهی برای زنان است و تشویق آنهاست تا بلند شده و برای حق شان صدا بلند نمایند.

آنان حکومت را نیز متهم کرد، که هیچ اقدام موثر را در بخش زنان انجام نداده است.

دو تن از زنانی که در یکی از محافل تجلیل از هشت مارچ در کابل حضور داشتند، حکومت را متهم به بی توجهی در برابر زنان کردند.

آنان همچنان خواهان روی دست گرفتن برنامه های موثر از سوی حکومت برای زنان گردیدند.

به گفته آنها وضعیت زنان برعلاوه که خوبتر نگردیده بلکه بدتر هم شده است وضعیت زنان را در ولایت بدخشان، فراه، هرات، و برخی ولایت های دیگر می توان دید. به نظر من هیچ مشکل زنان حل نگردیده است به هرجای که مراجعه کرده اند کسی به مشکل شان رسیده نکرده است چند روز قبل دختری از مکرویان پائین افتاد وزارت زنان کدام کاری کرد که نکرد.

اما در این محافل زنان بیشتر انتقاد کرده اند که با گذشت یازده سال هنوز هم زنان با خشونت های زیادی رو برو می باشند.

این انتقاد ها در حالی صورت می گیرد که وزارت امور زنان و نهاد های دفاع از حقوق زن همواره تاکید کرده اند که بر حل مشکلات زنان رسیده گی کرده و آنها را کمک کرده اند.

چرا وضعیت زنان در افغانستان بهبود نمی یابد؟

اگر جایگاه زن در جامعه معیار اصلی تعیین مباینت یا تقارن آن با جوامع آزاد و برابر برای همه شهروندان آن گذشته از تفاوتهای فردی و اجتماعی موجود است، شرایط زندگی و آنچه بر زن افغان میگذرد آیینه تمام نمای مبانی و مناسبات بشدت ارتجاعی، ضد زن و ضد انسانی موجود در افغانستان است. سیمای واقعی جامعه افغانستان سیمای زنانی است که در این کشور نه فقط از جانب جنگ سالاران و حکام کشوری ومتنفذین محلی، بلکه برادر و پدر و شوهر خود همواره نکوهش، تحقیر، سرکوب و تبعید و خانه نشین می شود. گوش و دماغشان را می برند. صورتهایشان را با اسید می سوزانند. درکوچه و خیابان آنان را می دزدند و برای انتقال مواد منفجره و انفجار آن از آنان استفاده می کنند. هنوز پای راه رفتن را بخوبی در نیافته اند که روانه شکنجه گاهی به نام خانه شوهرش می کنند!

  آمارهای سازمان ملل در این زمینه نشان می دهد که از ٥٧ درصد ازدواجهایی  که در افغانستان رخ میدهد یکی از طرفین زیر ١٦ سال سن دارند. این در حالی است که بر مبنای گزارش مستند دیگری که از شاهدان عینی گرد آوری شده است ازدواجهای زورکی و ترتیب داده شده توسط خانواده ها دلیل اصلی خود سوزی زنان میباشد. امارهای موجود نشان میدهند که از هر ١١ زن افغان یکی از آنها کشته میشوند!

بسیاری از زنان افغان امروزه از نگاه جامعه مردسالار، ابزارهایی هستند برای حل و فصل نزاع و اختلافات بین خانواده ها و قبایل. زنان و دختران خردسال  که اغلب ده-دوازده ساله هستند با وحشیانه ترین شیوه ممکن وبدون اطلاع و اجازه خود آنان به تملک دیگران در می آیند. تجاوز، شکنجه و اسارت این دختران از همان لحظه ورود به خانه بخت (بخانه بدبختی) آغاز میشود. او پس از ورودش به چنان خانواده ای همچون بردگان بایستی کار کند. با هراختلاف و تنشی در مناسبات خانواده ها بشدت تنبیه و حرمت انسانیش زیر پا گذاشته میشود. هیچ حق انتخابی در مورد حتی موارد بشدت شخصی زندگیش ندارد. با اینهمه اجحاف و وحشیگری که در حقش روا میدارند اگر 'پا از گلیمش فراتر نهد' و خارج از مناسبات موجود رفتار نماید،  به جرم زنا او را سنگسار و یا شبانه سر به نیست میکنند.

در همین رابطه و تحت فشارنهادهای مدافع حقوق بشر و زنان، دولت کرزی در سال ٢٠٠٩ قانون حذف خشونت علیه زنان را تدوین کرد. روزنامه انگلیسی زبان ایندی پندنت در گزارشی که انتشار داد از قول قاضی القضات دادگاههای لشکر گاه در پاسخ به سئوالی در مورد اطلاع مردم از محتوای این قانون میگوید؛ احتمالا ٤ در صد مردم از آن مطلع هستند.

ناتوانی، فساد، و بی میلی دولت مرکزی در دفاع از جان، حفظ امنیت، حرمت و حقوق شهروندان و بویژه زنان افغان و باز گذاشتن دست مشتی افراد مرتجع و تفنگدار طالبی که هر کدامشان سر در آغل دولتی و یا حزبی دارند، عملا زنان افغان را بی پناه تر از همیشه درجامعه ای که کمترین نشانی از امنیت و صلح نیست رها کرده است.  ارتجاع محلی و منطقه ای دخالتهای همه جانبه خود را در امور جامعه، مردم و بویژه زنان بی پروا تر و دست بازتر ازهمیشه پیش می برند. بطور مقطعی هم که شده مقاومت و مطالبات طبقاتی، مدنی و اجتماعی جامعه را به عقب می رانند بر ناامنی و توحش موجود در جامعه می افزایند.

 مناسبات اقتصادی و اجتماعی  موجود در افغانستان و بی توجهی دولت به نیازهای زنان این کشور و نبود کمترین تسهیلات لازم برای زنان، آنان را به اصلی ترین قربانیان نظام تبدیل نموده است. در این جامعه، زن کالایی است که مانند هر چیز دیگری در بازار ارزش گذاری شده و بر مبنای آن به فروش میرسد. این کالا اما در شرایطی بسیار ناامنتر و زشتتر از سایر کشورهای منطقه خرید و فروش می شود. چرا که از یک طرف تبعیض، فلاکت و فقربی حد و حصر موجود زن را به مرکز معرکه گرگها پرتاب می کند و از طرفی هیچگونه حفاظ و سدی برای دفاع از او در مقابل خطرات بالقوه ای که او را در چنین جنگل وحشتناک تهدید می کند، ایجاد نگردیده است.

شاید برای بسیاری از دختران جوان افغان چنین تصوری ایجاد شود که وضعیت زن و جامعه افغان تا بوده چنین بوده است. حقیقت اما چیز دیگری است. بازخوانی تاریخ معاصر افغانستان از منظری بی طرف نشان می دهد که در دوره های نه چندان دور، زنان افغان در شرایطی بمراتب بهتر از سایر زنان منطقه قرار داشتند. وضعیت آنان هیچگونه شباهت و قرابتی با وضعیت زن در افغانستان امروز نداشت.

خشونت علیه زنان امروزه نه تنها در افغانستان بلکه در خارج کشور یکی از معضلات بزرگ زنان افغان محسوب می شود که  با تداوم بی حقوقی محض و نادیده گرفتن او به عنوان موجودی برابر در خانواده و جامعه توام گشته است. حضور زنان افغان در کشورهای غربی درخانواده هایی که آمادگی درک و قبول شرایط جدید و ملزومات زندگی در آن را کماکان درک نمی کنند با تناقض های فاحشی روبرو می شوند.

امروزه در افغانستان،  به زنان نه به مثابه نیمی از جامعه، و فرصتی که میتواند در صورت بارور شدن به شکوفایی کشور کمک نماید، بلکه  آنرا تهدیدی علیه اعتقادات سنتی و بهم ریختن بنیانهای جامعه ای که بر تجاوز و اجحاف و تبعیض و قتل زنان بنا شده

با این همه، زن افغان  یک آن از مبارزه برای حقوق برابر و انسانی خود دست نکشیده است. علیرغم  تمامی قید و بندهایی که از هر طرف بر دست و پایش گذاشته اند، او با هزار شیوه مقاومت و مبارزه کرده و میکند.

جنبش زنان در افغانستان، بخشی جدایی ناپذیر از جنبش رهایی زن در منطقه خاور میانه می باشد. اگرچه وضعیت زنان افغان با سایر زنان منطقه قابل مقایسه نیست. جنبش زنان افغان و منطقه علیرغم ویژگیهای محلی خود با دشواری های مشابهی روبرو هستند. دشواری هایی که از برداشتهای مذهبی، سنت، عرف، عادت و جامعه ای مردسالار و سرشار از تبعیض مضاعف بر زن سر چشمه می گیرد.

دیدگاه شما