صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۱۰ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

مناسبات فرهنگ وامنیت

-

مناسبات فرهنگ وامنیت

محمد نوری

1 مقدمه

  فرهنگ يکي از زير بنايى ترين و اساسى ترين ارکان امنيت در هر کشوراست. تنوع  فرهنگي همچنان که می تواند یک تهديد امنیتی قلمداد گردد، می تواند یک فرصت  امنیتی نیز باشد. تنوع قومي و مذهبي وقتي به يک تهديد تبديل مي گردد که عامل قوميت و مذهب بجايي اينکه به غناي فرهنگي و همگرايي اجتماعی کمک کند، به شکافهاي قومي و مذهبي دامن زده و زمينه واگرايي فرهنگي را فراهم کند .واگرايي فرهنگي واجتماعی در زمينه هاي گوناگون مي تواند امنيت کشور را با خطر مواجه سازد.

در این نوشتارلازم دانیستیم بصورت یک طرح کلی (هرچند کوتاه) به اهمیت مناسبات فرهنگ وامنیت اشاره کنیم وتوجه نخبگان را به این مسئله جلب کنیم. قبل ازهمه اما لازم است که اشاره کوتاهی داشته باشیم به مفهوم فرهنگ وامنیت .

2 فرهنگ culture ) )

بعدازسالها بي‌توجهي و سايه‌افکني نگره‌هاي ساختاري و عقلاني بر مباحث علوم اجتماعی و فرهنگي، بار ديگرفرهنگ به عنوان يک عنصر اساسي به کانون توجه علوم انسانی بازگشته است. درحالي‌که هنوز عده زيادي از انديشمندان علوم اجتماعي، فرهنگ را مقوله غيرعلمي تصور مي‌کنند، تعداد فزاينده‌اي از انديشمندان علوم اجتماعی به دنبال گشودن رهيافت جديدي به مقوله فرهنگ مي‌باشند. و فرهنگ را از زوايا و چشم‌اندازهاي متفاوتي مورد توجه قرار داده اند؛ هرچند که تلاشهاي نظري همچنان ادامه دارد اما هنوز فرهنگ از يک تعريف جامع و مقبول برخوردار نشده است. در نوزدهمين اجلاس کنفرانس عمومي يونسکو، توصيه‌نامه‌اي تحت عنوان «دسترسي عموم به فرهنگ» تصويب شد که در آن فرهنگ اين گونه تعريف شده است: «مفهوم فرهنگ همه شکلهاي خلاقيّت و بيان فردي و گروهي را چه در فعاليت هنري و چه در فعاليت علمي در برمي‌گيرد.»(ربیعی ، 1384، 152)

3 امنیت : (security)

مفهوم امنیت نیز بسان سایر مفاهیم علوم انسانی  مفهوم مبهم و پیچیده ا ست. در فرهنگ لغات امنيت بمعنی اعتماد، آرامش روحي و رواني تعريف شده است وآن را از بين رفتن  ترس دانسته است. مفهوم اصطلاحی آن نیز مرتبط با همين مفهوم بکار رفته است ولي پيچيده‌تر از آن .درحالي که برخي امنيت را مترادف با صلح تعريف كرده‏اند و به جنبه تأميني امنيت توجه کرده اند، برخي امنيت را فقدان تهديد تعريف كرده‏اند حفظ و تأمين آن را از طريق افزايش توان نظامي امكان‏پذير دانسته‏اند. بوزان در کتاب «مردم، دولت‌ها و هراس» تعاريف مختلفي را ذکرمی کند .ازجمله می نویسد: «امنيت در معناي عيني آن يعني فقدان تهديد نسبت به ارزشهاي کسب شده و در معناي ذهني يعني فقدان هراس از اينکه ارزشهاي مزبور مورد حمله قرار گيرد ».(بوزان: 32،1387) نکته قابل توجه اينکه امنيت همان گونه که مکتب کپنهاک برآن تاکید می کند، امروزه از مفهوم کلاسيک خود که بيشتر در بعد نظامي و پيروزي در جنگ کاربرد داشت فراتر رفته است و سایر ابعاد سياسي، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و محيطي را نيز دربر می گیرد. صرفِ نظر از بحثهای پیچیده مفهومی در مقوله امنیت مراد ما از امنيت فقدان تهدید نسبت به ارزشهاي حياتي و«مصونیت از تعرض وتجاوز به حقوق مشروع»(جهان بزرگی:35،1388 )  و انسانی است. این تعریف همه سطوح  وابعاد امنیت را شامل مي‌گردد.

4. رابطه فرهنگ و امنيت:

امروزه امنيت فرهنگي بعنوان يکي از شاخص‏هاي اصلي امنيت در کشور محسوب مي گردد. عوامل ضعف و فتور تمدني و فرهنگي را مي توان يکي از مولفه‏هاي ناامني و خدشه پذيري امنيت ملي در يک کشور به شمار آورد. همچنان که تقويت و اعتلاي تمدن وفرهنگ رامي توان در حکم يک راهبرد براي تضمين امنيت ملي و فرهنگي دانست. (اخوان کاظمی: 1386 ،34).ازطرف دیگر فرهنگ بعنوان مجموعه اي از فرآورده هاي هنري، مذهبي، فلسفي و ساير محصولات مشابه فقط در دامن و بستر محيط امن توليد و رشد مي کند.(اخوان کاظمی ،1382 ، 72) از اين رو مي توان گفت ميان فرهنگ و امنيت يک رابطه دیالکتیکی وجود دارد . بسياري از مکاتب و نحله هاي فکري نيز به اين مقوله توجه جدي نموده است. يکي از نحله هاي فکري که به اين مقوله بسيار توجه کرده طرفداران « نظريه سازه انگاري» است. مدافعان نظريه سازه انگاري به نحوي قابل توجهي به رابطه متقابل ميان فرهنگ و امنيت اذعان کرده اند .آنها در مطالعات امنیت توجه قابل قبولی به نفوذ وتاثیرات فرهنگ وهویت برخط مشی ها واقدامات امنیتی بویژه امنیت ملی وعناصر محیط نهادی وفرهنگی داشته‏اند.

در رهیافت فرهنگی به مقوله امنیت مي توان ضمن پوشش عوامل و مؤلفه‏هاي مهم، ايده ها و تفکرات این رویکرد را در پنج بخش زیر تقسيم و تحليل نمود:

  1. تاثير هنجارها به عنوان يکي از عوامل محيط فرهنگي و نهادي بر منافع و سياست امنيت ملي.
  2. تاثيرهنجارها به عنوان يکي از عوامل محيط فرهنگي و نهاد داخلي، ملي و جهاني بر شکل گيري هويت کشورها.
  3. تاثير نوسان يا تغيرهويت کشور بر منافع و سياست امنيت ملي.
  4. تاثير پيکربندي هويت کشور بر ساختارهاي هنجاري بين کشوري.
  5. نقش سياست‏هاي دولت در توليد و بازسازي ساختارهاي فرهنگي و نهادي ( عبدالله خانی: 1386، 65)

مدل فوق و شاخصها ومؤلفه‏های مذکور نشان می دهد که میان فرهنگ وامنیت یک رابطه دیالیکتیکی وجود دارد ، هنچنان که فرهنگ می تواند درثبات وامنیت نقش ایفا کند ، امنیت ومحیط آرام نیز درشکوفایی فرهنگ نقش اساسی ایفا می کند؛ امانکته اساسی این است که چه چگونه می توان این تعامل سازنده را ایجاد کرد واز تعامل به نحو احسن استفاده کرد؟ مهم ترین نکته‏ای را که باید در نظرداشته باشيم این است که نخبگان و سياستمدارن بايد به مسايل فرهنگي بعنوان يک راهبرد امنيتي توجه جدي نمايند، يعني حکومت بايد بداند که بر چه ملتي حکومت مي کند. اگرنخبگان  جامعه بخواهد به امنيت جامعه خود فکر کند نمي تواند خارج از حوزه فرهنگي، رفتاري – رواني ملت خودش رفتار کند. عنصرکليدي که بايد مورد توجه قرار گيرد اين است که عامل رواني مهم ترين عامل احساس امنيت است. «حکومت بايد فضاي را ايجاد کند که مردم از لحاظ رواني احساس امنيت کنند و اين حس براي مردم اعتماد آور باشد.»(سریع القلم: 1379، 28). آسايش همگانى شهروندان و اطمينان آن ها در حفظ ارزش هاى همگانى يکي از ارکان اساسي امنيت در کشور محسوب مي گردد و هر چيزى كه اين آسايش و اطمينان را تهديد نموده و با آن در تعارض باشد, خلاف امنيت اجتماعى است و  تفاوتى ندارد كه آن تهديد به دليل كارهاى غير قانونى دولت باشد و يا گروهى از مردم و يا فردى از افراد مردم(جزائری،ش 9).. همه انسانها به احترام را نیاز دارند. بنا براين بسيار مهم است که حکومت با اتباع خود چگونه رفتار کند وچه ارزشهای را ترویج کند اگرحکومت ارزشهای را ترویج کندکه به حقوق انسانی وفرهنگی بخشی از مردم بی احترامی می شود چگونه باید نسبت به هویت ملی منسجم امیدوار بود.ازاین جهت بسيار حياتي است که حکومت با اتباع خود محترمانه بر خورد کند. نکته اساسی این است که عمده بحث فرهنگ و امنيت نيز از همين مقوله؛ يعني از مقوله رواني است و در ضمير ناخود آگاه انسانها قراردارد. و اگر احساس کرديم که همه جزء يک مجموعه هستيم، آنگاه است که احساس امنيت مي کنيم و به کشور خود احساس تعلق مي کنيم.(سریع القلم: پیشین ص31) واگراین احساس تعلق به خاطرقومداری وبی احترامی به ارزشهای وهنجارهای گروههای قومی ومذهبی آسیب بیبند کشوردر معرض تهدید قرار خواهند گرفت. بنابراین در کشوري که تنوع فرهنگي وجود دارد، تا زماني که افراد و گروههاي قومي و فرهنگي از منزلت اجتماعي يکساني بر خوردار نباشند نا امني و خشونت پاياني نخواهد داشت چرا که منزلت اجتماعي در کنار قدرت، اقتصاد، و دانش جزء منابع کمياب محسوب مي شوند و اگر به صورت برابر توزيع نشده باشد مي تواند زمينه هاي نا امني و خشونت را بوجود بياورد.

دیدگاه شما