صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

سه شنبه ۱۸ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

اما و اگر های حضور و خروج نیرو های شوروی از افغانستان

-

اما و اگر های حضور و خروج نیرو های شوروی از افغانستان

محمد قادر علیزاده

یکی از رویداد های مهم در تاریخ افغانستان تهاجم نیرو های سابق شوروی در افغانستان می باشد. مهم بودن این رویداد به این خاطر است حضور و خروج نیرو های شوروی تاثیر سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی زیادی بر جامعه افغانستان داشته است.فهم مسئله حضور و خروج نیرو های شوروی بدون توجه به ساختار نظام بین الملل ممکن نیست. پیش فرض این است که ساختار نظام بین الملل و عدم درک نخبگان و سیاستمدارن ما از آن ساختار و قواعد حاکم بر آن باعث شده است که شوروی سابق در افغانستان حمله نماید.

حال باید فهمید که چه قواعد و اصولی بر ساختار نظام بین الملل حاکم بوده که باعث حمله شوروی به افغانستان شده است. در نهایت این سوال مهم مطرح می شود که جنبش و گروه های که علیه نیرو های شوروی مبارزه می کرد چه طرح و برنامه بعد از ختم جنگ برای بازسازی افغانستان و ایجاد یک دولت داشتند؟ سیاستمداران و نخبگان ما در حضور و خروج نیرو های شوروی چه نقشی داشته اند؟

تهاجم نیرو های شوروی در زمانی بود که ساختار نظام بین الملل دو قطبی بود. جنگ جهانی دوم در حقیقت نفی قواعد حاکم بر ساختار نظام بین الملل بود و تا زمانی که قواعد مورد پذیرش باشد هیچ کشوری یا بازیگری خارج از قواعد مشخص رفتار نخواهد کرد. بنابراین، جنگ قواعد نظام بین الملل را از بین برد. با اتمام جنگ باید ساختار جدید و قواعد جدید برای روابط کشورها در دورن ساختار تعریف می شد. آمریکا با پیروزی و همسویی تعدادی از کشور های دیگر با خود در تلاش بود قواعد و مقررات خاص خود را در روابط بین الملل حاکم کند در طرف دیگر شوروی تلاش می کرد که قواعد و نوع بازی متفاوت از آمریکا به وجود بیاورد.

این دو کشور جهان را به دو بلوک شرق و غرب تقسیم کرد که باعث شکل گیری نظام دو قطبی شد. نظام دوقطبی که در اول شکل گرفت غیر منعطف بود یعنی جایگاه کشورها در بلوک های قدرت تا حدودی مشخص بود و عدول از آن پیامد های امنیتی، اقتصادی و سیاسی برای کشورها داشت. وقتی در دهه 1960 تعادل نظامی میان آمریکا و شوروی به وجود آمد ساختار قدرت از دو قطبی غیر منعطف به دو قطبی منعطف تبدیل شد. ساختار دو قطبی منعطف تا حدودی به کشورها امکان بازیگری را خارج از دو بلوک می داد. افغانستان در این زمان در بلوک شرق قرار داشت.

یعنی با قواعد، اصول و سیاست های شوروی بیشتر همسو بود و در داخل افغانستان نیز گروه های باگرایش های مارکسیستی شکل گرفته بود و به صورت مخفیانه کار می کرد.

باید در نظر داشت که ساختار دو قطبی باعث شده بود که میان دو بلوک شرق و غرب جنگ ایدئولوژیک شکل بگیرد. یعنی شوروی با حمایت از ایدئولوژی سوسیالیسم به گسترش رژیم های کمونیستی می پرداخت و آمریکا و همپیمانانش با حمایت از ایدئولوژی لیبرالیسم و نظام سرمایه داری تلاش به گسترش لیبرال دموکراسی در کشور ها داشت. حال در چنین فضای که ساختار دوقطبی متصلب بر نظام بین الملل حاکم بود و امکان جابجایی کشور ها از یک بلوک به بلوک دیگر وجود نداشت. همان طور که بیان داشتم خروج از یک بلوک و پیوستن به بلوک دیگر پیامد های امنیتی، اقتصادی و سیاسی داشت. در چنین ساختاری داوود خان در سفری که به شوروی داشت برخورد تندی با برژنف رئیس جمهور این کشور داشت و از طرفی در داخل کشور به حذف و سرکوب عناصر کمونیستی پرداخت.

همین مسئله باعث شد که حکومت شوروی با عناصر کمونیستی که در داخل افغانستان داشت، دست به کودتا علیه داوود خان بزند که در نتیجه آن داوود خان و خانواده شان کشته شدند و شوروی یک حکومت دست نشانده به وجود آوردند و نظام کمونیستی را در افغانستان حاکم نمودند. حاکم شدن رژیم کمونیستی باعث شد که در واکنش به آن گروه های اسلامگرا شکل بگیرد. این گروه ها دست به عملیات چریکی علیه رژیم حاکم زدند و رژیم کمونیستی خواستار حضور نیرو های شوروی در افغانستان شدند و نیرو های شوروی برای دفاع از حکومت کمونیستی وارد افغانستان شد. در نهایت گروه های مجاهدین با دریافت کمک های مالی و تسلیحاتی کشور های چون ایالات متحده آمریکا، ایران، پاکستان، عربستان سعودی، مصر و خیلی از کشور های دیگر مبارزه با شوروی را به یک جنگ تمام عیار تبدیل نمودند.

ورود میخائیل گورباچف آخرین رهبر اتحاد شوروی به صحنه سیاست در مارچ۱۹۸۵ و تفکر جدید وی در سیاست خارجی و داخلی مهمترین عامل در عزم شوروی به خروج از افغانستان بود. گورباچف در تلاش جهت تغییر دوران رکود و اصلاحات سیاسی- اقتصادی، با دو برنامه گلاسنوست و پروسترویکا، وارد عمل شد. وی همچنین در تلاش برای کاهش تنش‌های جنگ سرد با امضای معاهده کاهش سلاح‌های هسته‌ای میان برد در سال ۱۹۸۷ با آمریکا و دستور عقب نشینی سربازان شوروی از افغانستان که حضورشان باعث افزایش محکومیت‌های بین‌المللی شده بود، واکنش نشان داد تا اینکه در 15 می 1988 خروج نیرو های شوروی از افغانستان آغاز شد و نیرو های شوروی افغانستان را ترک گفتند.

پیامد های اساسی حضور نیرو ها شوری درگیری جنگ تمام عیار بود که باعث کشته شدن میلیون ها انسان، ویرانی زیر ساخت های اقتصادی، مهاجرت، گسترش فرهنگ میلیتاریستی و پیامد های وحشتناک دیگر شد.این جنگ همچنین باعث شد که افغانستان به یک میدان جنگ برای کشور های دیگر تبدیل شده و کشور های دیگر به صورت مستقیم بعد از این در سیاست های داخلی و خارجی افغانستان مداخله نماید. وارد شدن تسلیحات در این دوره باعث شد که گروه های جهادی بعد از خروج نیرو های شوروی دست به جنگ های داخلی بزند و در نهایت رژیم طالبان بر افغانستان حاکم گردد.

مسئله مهمی که باید به آن توجه داشت این است که خروج نیرو های شوروی باعث ختم جنگ نشد بلکه باعث جنگ های داخلی شد. علت اینکه گروه های جهادی به جنگ های داخلی روی آوردند این بود که هیچ گروه برنامه ای برای بعد از جنگ نداشتند و با خروج نیرو های شوروی هیچ کس نمی دانستند چکار باید کرد.

از طرفی باید گفت که جریان فاشیستی چنان بر جامعه ما حاکم بوده است که تمام جریان های دیگر از آن تاثیر پذیرفته و در نهایت باعث درگیری میان اقوام و گروه های مختلف شدند. جنگ های که بعد از خروج نیرو های شوروی به وجود آمد بیشتر گرایشات فاشیستی داشت و به همین خاطر حتی یک گروهی متشکل از همه اقوام باشد شکل نگرفتند و بیشتر گروه ها قومی بودند. همین جریان فاشیستی باعث شد که گروه ها نتواند بعد از جنگ به گفتگو بنشینند و برای افغانستان بعد از جنگ برنامه ریزی نمایند.

در نتیجه باید گفت که عدم شناخت نخبگان و سیاستمداران ما از ساختار نظام بین الملل و قواعد حاکم بر آن باعث شد که رفتار یا بازی نادرست در سطح بین الملل انجام دهد و در ساختار دوقطبی متصلب از یک بلوک به بلوک دیگر جابجا شود. پیامد همین جابجایی تهاجم شوروی به افغانستان می باشد. از آنجایی که گروه های جهادی هیچ برنامه ای برای بعد از جنگ نداشتند، جنگ هایی که با شوروی انجام دادند بجای نجات افغانستان، باعث بد بختی افغانستان شدند. در کشور هایی که نیرو های شوروی حضور داشتند امروزه وضعیت شان به مراتب بهتر از ما است.

افتخار کردن به پیروزی جنگ که هیچ گونه پیامد مثبت برای کشور نداشته و افتخار کردن به گروه های جهادی که هیچ گونه برنامه ای جز جنگ و ویرانگری برای افغانستان نداشته غیر عاقلانه خواهد بود. به همین خاطر باید اعتراف کنیم که نخبگان و سیاستمداران ما عامل اصلی تهاجم نیرو های شوروی در افغانستان بوده است و از طرفی گروه های جهادی سهم عظیم در ویرانی ها و بد بختی های مردم افغانستان داشته است.

دیدگاه شما