صفحه نخست » مقالات » میکانیزم غیر شفاف صلح و واکنش طالبان در برابر آن!
میکانیزم غیر شفاف صلح و واکنش طالبان در برابر آن!
- حبیب صبوری خسروشاهی
چندین سال است که حکومت و برخی از جریانها و اشخاص از روندی نام میبرند بنام "روندصلح". مدعیان این روند بدین باوراند که با انجام تلاشهایی میتوان مخالفین مسلح، بویژه طالبان را به میز مذاکره کشاند و سلاح را از دست شان گرفت. مدت زمانی که از آغاز فعالیت این روند می گذرد تاکنون هیچگونه نشانه از بهبود وضعیت و پیشرفت در این مسیر مشاهده نشده است. اما هزینهها و مصارف کلان و فرصتهای بسیاری بخاطر فرضیه ای ناپیدا و فرو رفته در هزاران ابهام تیره و تار به آن اختصاص داده شده است.
حکومت بارها تلاش ورزیده است که با مقامات بلند پایه طالبان گفتگو نماید. اما این تلاشها هم چنان نتیجه مطلوب را ببار نیاورده است. در یکی از مراحل این پروسه نماینده ارشد طالبان فردی سبزی فروش از کویته پاکستان و مجهول الهویه شناخته شد.
مورد دیگر نیز هنگامی که رئیس جمهور در سفر امریکا بسر میبرد و استاد برهان الدین ربانی ریئس شورای صلح در سفر ایران بود، استاد ربانی برای مذاکره و گفتگو با نماینده ارشد طالبان در کابل و در دفتر نمایندگی شورای عالی صلح، سفر خود را نیمه تمام گذاشت، اما به محض ورود به دفتر شورای عالی صلح، در اثر انفجار انتحاری این نماینده ارشد طالبان! رئیس شورای عالی صلح جان خود را از دست داد.
با وجود مبهم بودن روند صلح و عدم استقبال طالبان و حامیان آنان از این روند، مشاهده میشود که شور و شوق و علاقمندی به صلح میان دولتمردان و حتا بخشی از نیروهای سیاسی هم چنان وجود دارد. اینکه این شوروشوق و علاقمندی بر بنیاد کدام تحلیل و نگرش واقع بینانه و تجارب بدست آمده بوجود آمده است، نه تنها برای مردم، بل برای مدعیان نیز مبهم میباشد.
در روزهای اخیر نوعی رقابت بین حکومت و نیروهای سیاسی در استقبال از صلح بوجود آمده است، آنان با خوشباوری تمام، از بازیهایی استقبال مینمایند که حقیقتا بر فرجام آن هیچگونه آگاهی و برنامه ندارند. آنان با شدت و اشتیاق زایدالوصف از تغییر موضع دولتمردان پاکستان و برخی چهرههای برجسته طالبان و احتمالا چند دستگی در صفوف مخالفین سخن بر زبان میآورند. واقعیت کاملا روشن این است که تلاشهای صلح در شرایط جاری با همه هزینههای کلانی که بدان اختصاص داده شده است، کاملا یک طرفه بوده و فاقد برنامه استراتژیک و راهبردی میباشد.
واقعیتهای جاری نشان میدهد که نه تنها در مواضع حکومت پاکستان در حمایت از طالبان هیچگونه تغییری بوجود نیامده است، بل تصور و گمانه شکاف و چند دستگی میان طالبان و رهبران شان همه ساخته و پرداخته ذهنهای منفعلی است که میخواهند برای فرار از ناکامیهای موجود توجیه و روزنه ای ایجاد نمایند. نمونه ای دیگر از ابهام در روند صلح اعلام وزارت خارجه پاکستان مبنی بر آزادی تمام طالبان زندانی در این کشور میباشد. واکنش شورای عالی صلح در این رابطه اظهار این نگرانی بوده است که مبادا برخی از طالبان آزادشده دوباره به جبهه جنگ بروند.
این موضوع نشان میدهد که حتا مقامهای شورای عالی صلح که متولی امرِ به گفتگو کشاندن طالبان می باشند، در مورد پیامدهای آزادی زندانیان طالب، و در نتیجه روند قطعی صلح مطمین نیستند. پیش از این بعضی از مقامهای حکومتی بطور ضمنی و گاهی به صراحت اظهار داشته بودند که در صورت رهایی طالبان زندانی در پاکستان، آنان بدون تردید به روند صلح خواهند پیوست. اما تاکنون این آرزو نه تنها تحقق نیافته است، بل هیچگونه تغییر موضع در دیدگاه و رفتار طالبان زندانی نیز مشاهده نشده است. بدین خاطر است که می توان گفت مقامهای حکومتی و شورای عالی صلح، برنامه جامع و از پیش تدوینشده که راه گشای وضعیت جاری باشد در اختیار ندارند.
اما تاسف و نگرانی در اینجاست که متاسفانه در هفتههای اخیر، برخی حلقهها در حکومت و جریان های سیاسی برخلاف واقعیت موجود، در تلاشاند تا چهرهای مطلوب و قابل تحمل از طالبان برای افکار عمومی ارایه کنند، حال آنکه واقعیت کاملا با آن مغایرت داشته و نشانههای روشن تایید کننده این امر می باشد.
طالبان تاکنون بارها کوشیده اند بدنبال هر طرح و برنامه ای که سیاست و روش آنان را انعطاف پذیر و واقع بینانه نشان دهد، با انجام عملیات های انتحاری بگونه ای مخالفت خود را با آن نشان دهند. انجام عملیات انتحاری و حمله بر ریاست ترافیک کابل در میدان دهمزنگ یکی از واکنشهای جدی طالبان در برابر اظهاراتی است که اخیرا از منابع مختلف گفته میشد که طالبان و پاکستانیها آماده پذیرش گفتگو و صلح گردیده اند. بگفته خبرگان سیاسی این حمله در حالی صورت میگیرد که دولت افغانستان و جامعه جهانی در تلاشاند تا از راه مذاکره و مصالحه با گروه طالبان وارد شوند. دولت افغانستان برای تشویق طالبان به مذاکره، تاکنون از تمامی امکانات کار گرفته است.
واقعیت اینست که طالبان با راهاندازی اینگونه عملیاتها روشن کرده اند که هرگز سر سازش و گفتگو با دولت را نداشته و تلاش شان بر این است که از طریق تشدید جنگ، حکومت را در برابر خود متواضع سازند. باید پذیرفت که طالبان به هیچ وجه و به کمتر از سقوط نظام سیاسی حاضر نبوده و هرگز به پای میزمذاکره نخواهند نشست؛ فرض بر اینکه طالبان چنین گمانه ای در ذهن شان خطور نماید، اما به دلیل وابستگی عمیق و ریشه دار به سازمانهای استخباراتی بیگانه هرگز قدرت و صلاحیت این را ندارند که خود مستقل و بر بنیاد اراده خویش راه گفتگو و سازش را برگزیند.
بدین جهت تاکید میگردد که حکومت بجای سرمایه گذاری، یا به تعبیر دقیق هدر دادن سرمایه و فرصت برای امید واهی گفتگو با طالبان، به تقویت و توسعه نهادهای حکومتی و اداره سالم بکوشد. پوشیده نیست آنچه در طی سالهای اخیر طالبان توانسته اند از آن به نفع خویش بهره برداری نمایند ضعفها و ناتوانی هایی است که در دستگاه امنیتی، نظامی و اداری حکومت وجود داشته است. عملیات های کور و خشونت بار طالبان ثابت نموده است که آنچه برای آن گروه اهمیت دارد این است که حکومت و جامعه جهانی را بیش از پیش تحت فشار قرار داده و در این راه از حمله بر مراکز و نهادهای عام المنفعه و غیرنظامی و نیز کشتار مردم غیرنظامی هیچ واهمه و نگرانی ندارند.
حمله خشونت بار بر تفریحگاه قرغه و حمله اخیر بر ریاست ترافیک کابل که هر دو مرکز و مکانی غیرنظامی بشمار می روند پرده از افکار شوم و ضداسلامی طالبان برمیدارد. نتیجه و برداشتی که از این تعامل ها بدست می آید اینست که در شرایط کنونی هیچ یک از طرف های درگیر خواهان بر قراری صلح واقعی که در آن منافع و مصالح مردم نهفته باشد نیستند. هر آنچه تحت عنوان پروسه صلح و گفتگو با طالبان و دیگر مخالفان دنبال می گردد در واقع بکار بستن ترفندهای سیاسی می باشد که بتوانند برای آینده سیاسی خود تضمین هایی را بدست آورند.
نکته ای دیگر که از تعامل ها بدست می آید اینست که هنوز قدرت های اثر گذار و دست هایی قوی در عقبه طالبان قرار دارد که طالبان را در برابر پیش نهاد های مذاکره و گفتگو اینگونه در موضع غیرقابل انعطاف تقویت می نماید. طبیعی خواهد بود که در صورت توافق حکومت، برخی جریان های سیاسی و نیروهای بین المللی در گفتگو و مذاکره ای که با طالبان و مخالفین مسلح ، اعتماد و اطمینان نسبت به دوام آن هیچگاهی وجود ندارد. زیرا در مرحله اول میکانیزمی که برای این منظوردر نظر گرفته اند غیر دموکراتیک بوده و مردم و خواست آنان نایده انگاشته شده است؛ در مرحله بعدی در صورت کمترین تخطی از توافق های بعمل آمده ، بار دیگر آتش جنگ شعله ورخواهد شد. صلحی که از خواست و اراده مردم نمایندگی نکند، و مبتنی بر یک میکانیزم شفاف نباشد، بقایی برای تحقق ندارد.
دیدگاه شما