صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

شنبه ۱ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

ضرورت بازنگری در استراتژی خروج از افغانستان

-

ضرورت بازنگری در استراتژی خروج از افغانستان

کورت ولکر نماینده پیشین ایالات متحده در ناتو و جورج رابرتسون دبیر کل سابق ناتو/برگردان:عبدالاحد بهرامی

پس از خروج اتحاد جماهیر شوروی از افغانستان در سال 1989، غرب نیز این کشور را به حال خود رها کرد. نتیجه این خروج، بروز جنگ داخلی، ظهور حکومت طالبان، نقض گسترده حقوق بشر و تبدیل شدن افغانستان به پناهگاه القاعده بود. در حال حاضر که ائتلاف بین المللی به رهبری امریکا به سمت خروج نیروهای خود از این کشور و انتقال رهبری و مسئولیت های امنیتی به افغان ها تا سال 2014 در حرکت است، این کشور در آستانه تکرار این تجربه تاریخی قرار گرفته است. چاک هیگل، نامزد باراک اوباما، برای پست وزارت دفاع آمریکا، در حالی که خود را برای گرفتن رای اعتماد مجلس سنای امریکا آماده می سازد، نیاز دارد تا اهمیت این موضوع را درک کند.

موضوعات بسیاری در رویکرد غرب در رابطه با ماموریت افغانستان در مسیر درست به پیش می رود. به عنوان نمونه: انتقال مسئولیت ها به ارتش افغانستان و آموزش نیروهای امنیتی این کشور، حملات هدفمند علیه جنگجویان افراطی و رهبران آنها، تقویت نهادهای سیاسی دولت افغانستان، آماده شدن برای انتخابات افغانستان در سال 2014 و حمایت از بهداشت و آموزش برای نسل جدید افغان ها.در عین حال، شماری از چالش های جدی همچنان به قوت خود وجود دارد: فساد، عدم امنیت در برخی از مناطق، ادامه حملات طالبان به شمول حملات خودی، پناهگاه امن شورشیان در پاکستان، نهادهای دولتی ناکارآمد و اقتصاد مواد مخدر که منجر به تقویت شورشیان می شود. این قابل درک است که ایالات متحده و متحدان آن پس از 12 سال جنگ و از دست دادن جان هزاران سرباز و هزینه کردن میلیاردها دالر، از این جنگ خسته و بیزار شده است. از این رو، ائتلاف بین المللی در تلاش های مستمر و پیگیر در صدد انتقال مسئولیت ها تا سال 2014 و خروج از افغانستان است.

طرح فعلی ایالات متحده اینست که کاهش قابل توجه نیروهای نظامی از افغانستان تداوم یابد؛ مذاکرات سیاسی با طالبان بصورت جدی آغاز شود و بخش کوچکی از نیروهای نظامی پس از سال 2014 باقی بمانند تا آموزش نیروهای امنیتی افغانستان و انجام عملیات نظامی بر اهداف تروریستی را بر عهده گیرند. اما در اینجا مشکل عمده وجود دارد: اگر این طرح کار نکند، چه اتفاق خواهد افتاد؟

سناریوی زیر را تصور کنید که فرضا در سال آینده اتفاق بیفتد. آمریکا و دیگر نیروهای ناتو در پایین ترین سطح حضور خود در بیش از پنج سال گذشته برسند. با وجود ادامه آموزش نیروهای امنیتی افغانستان، آنها قادر به حفظ و تامین امنیت در بسیاری از مناطق جنوبی و شرقی نباشند. حملات پراکنده اما جسورانه طالبان در شمال کشور و در کابل همچنان ادامه یابد. حمایت عمومی از دولت مرکزی در بسیاری از مناطق جنوبی و شرقی همچنان ضعیف باقی بماند.

در ادامه این سناریو، فرض را بر این بگذارید که رئیس جمهور حامد کرزی دوره ریاست جمهوری خود را به پایان برساند، اما انتخابات سال 2014 ناقص و غیر شفاف برگزار شود و در نتیجه برنده قاطعی که برای همه طرف ها قابل پذیرش باشد، وجود نداشته باشد.

طالبان از زمانی که در سال 2014 سقوط کردند، در قویترین موضع و جایگاه تهاجمی قرار داشته باشد، در حالی که لیست طولانی از هدف های مورد نظر برای حمله را در فهرست خود داشته باشند. از لحاظ اجتماعی، با ادامه سربریدن های نمایشی و شلاق زدن زنان و دخترانی که جرأت حضور در مکاتب را به خود می دهند، زندگی در جنوب دشوارتر و با چشم انداز تیره تری مواجه شود. عناصر افراطی بار دیگر در صدد تحقق بخشیدن به رویای انتقام خود از ایالات متحده آمریکا برآیند.

در این شرایط است که بدترین سناریوهایی ممکن، می تواند اتفاق افتد. با وقوع رویدادی دراماتیک، ناگهان خیلی چیزها عوض شود. در چنین شرایطی طالبان بار دیگر این توانایی را بیابند تا بخش هایی از جنوب و شرق در کنترول خود درآورند. در نهایت این سناریو و در صورت وقوع چنین رویدادهای احتمالی، دولت مرکزی در کابل در شرایط بسیار دشوارتری قرار خواهد گرفت.

با خروج نیروهای خارجی، این نیروها فاقد ظرفیت و توانایی موثر برای جلوگیری از بروز جنگ احتمالی داخلی خواهند بود. این سناریوها ممکن است در سال 2014 اصلا هم اتفاق نیفتد. اما از نقطه نظر روند تحولات در اوایل سال جاری 2013، این سناریو می تواند بصورت بالقوه ای امکان پذیر باشد. مهمتر از آن، به نظر می رسد که جامعه بین المللی برای جلوگیری از چنین سناریوهای احتمالی برنامه ای روی دست ندارد. از زمانی که امریکا برای اولین بار در دسمبر 2009 جدول زمانی برای خروج از جنگ افغانستان را ترسیم کرد، رویکرد این کشور از دستیابی به پیروزی بلند مدت در افغانستان به سرعت به سمت تمرکز بر اهداف کوتاه مدت متمرکز شده است.

باراک اوباما سه بار در طول دوره ریاست جمهوری خود، استراتژی ایالات متحده در افغانستان را مورد بازبینی قرار داده است. اولین بازنگری در 60 روز اول حضور وی در کاخ سفید صورت گرفت؛ بازنگری دوم، در اواسط سال 2009 انجام شد که تایید برنامه افزایش سربازان این کشور و تعیین ضرب الاجل جولای 2011 برای آغاز خروج این نیروها را به دنبال داشت. آخرین بازبینی، که در تابستان 2010 بصورت محتاطانه ای انجام شد، منجر به تصمیم گیری به عملی ساختن جدول زمانی آغاز خروج از 2011 و تکمیل آن تا پایان سال 2014 بود. انتقال مسئولیت ها به نیروهای امنیتی افغانستان، عنصر اصلی برنامه خروج نیروهای ناتو به شمار می رود اما نمی تواند تامین امنیت آینده افغانستان را ضمانت کند.

طرفداران تعیین جدول زمانی برای خروج، استدلال های جدی را در دفاع از موضع خود داشته و دارند. بر اساس این استدلال، جدول زمانی مشخص برای خروج نیروهای خارجی، افغان ها را وادار می سازد تا مسئولیت های بیشتر را خود بر عهده گیرند. تنها آینده ای را که می توان برای افغانستان ترسیم کرد، آینده ای است که به رهبری خود افغان ها باشد. اما اخیرا این ذهنیت برجسته تر شده که غرب دوباره افغانستان را به حال خود رها می کند و بهتر است افغان ها خود را با کسانی که قدرت را در آینده در دست خواهند داشت، سازگار کنند. بر اساس این ذهنیت های بدبینانه، دیر یا زود، طالبان بر خواهند گشت.

اگر بنا باشد که استراتژی امریکا در افغانستان مورد بررسی و بازبینی قرار گیرد، اکنون زمان آن فرا رسیده است. اگر استراتژی کنونی ایالات متحده در صدد عجله برای خروج نباشد و اگر این کشور قبل از پایدار شدن دستاوردهایی که در جریان بیش از یک دهه گذشته حاصل شده، به ماموریت جاری پایان ندهد، در آنصورت، بخش اغلب چیزهایی که تاکنون به دست آمده، ارزشمند است و بسیار کارهایی که هم اکنون انجام می شود، معنادار خواهد بود.

موضوعی که به هیچ صورت قابل توجیه نیست اینست که سال 2013 نیز هزینه سنگین مالی و انسانی را بر ائتلاف بین المللی به رهبری امریکا تحمیل کند اما در سال 2014 همه تعهدات به پایان برسد و دستاوردهای حاصل شده بار دیگر در معرض تهدید قرار گیرد. اگر جامعه جهانی می خواهد از بروز خشونت های طولانی مدت، نقض حقوق بشر و خطر تبدیل شدن افغانستان به پناهگاهی برای افراط گرایی جلوگیری کند، امریکا و متحدان آن باید طرح دیگری را در این کشور روی دست گیرند که به جای تمرکز بر خروج، بر دستیابی به اهداف اساسی و طولانی مدت متمرکز باشد.

دیدگاه شما