صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

پنجشنبه ۶ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

افغانستان و مکانیسم دست یابی به توسعه

-

افغانستان و مکانیسم دست یابی به توسعه

چندی پیش گروه بین المللی بحران یک گزارش را منتشر کرد که دولت افغانستان و جامعه جهانی را نسبت به 2014 و بعد از آن هشدار داد. مهمترین بخش آن گزارش این بود که دولت افغانستان با خروج نیرو های بین المللی در سال 2014 سقوط خواهد کرد. گزارش گروه بین المللی بحران یک طرف قضیه و واکنش دولت نسبت به گزارش، طرف دیگر قضیه می باشد.

این واکنش دولت درخور تامل می باشد. برخورد های مختلف از سویی مقامات دولتی و غیر دولتی نسبت به این گزارش صورت گرفت. برخورد های مقامات دولتی از آنجا مهم است که نمایندگی از یک نهاد و ساختار قدرتمند بنام دولت می کند. دولتی که عالی ترین نهاد و دارای مشروعیت و اقتدار بسیار بالا می باشد و تصمیم های مهم و اساسی در چارچوب نهاد دولت برای سراسر کشور گرفته می شود. بنابراین مهم است که واکنش دولت نسبت به گزارش گروه بین المللی بحران را مورد بازبینی و تحلیل قرار دهیم.

ما واکنش دولت نسبت به گزارش گروه بین المللی بحران را با الگویی تحلیلی سیستمی مورد بررسی قرار می دهیم. بنابراین لازم است که قبل از پرداختن به بحث اصلی به طور خلاصه به چیستی و چگونگی کارکرد سیستم بپردازم. سیستم مجموعه ای از اجزایی است که با هم کار می کنند و هدف معینی را دنبال می کنند. سیستم تنها به نوع فیزیکی آن محدود نمی شود. مفهوم سیستم را در مورد پدیده های مجرد و پویا نظیر اقتصاد و سیاست نیز می توانیم بکار بریم. در تعریف علوم انسانی، سیستم را می‌توان مجموعه‌هایی از عناصر که برای انجام ماموریت یا رسیدن به هدف خاصی با کمیت و کیفیت معلوم طراحی و ساخته شده و با کمیت و کیفیت معلوم با هم ترکیب شده‌اند، تعریف نموده است.

الگویی سیستمی از آنجا مهم است که تحلیل سیستمی دید کلی از هر سیستم ارائه کرده و ارتباط عناصر باهم، ارتباط سیستم با محیط و تاثیر محیط بر سیستم را مهم ارزیابی می کند. اهمیت دیگر تحلیل سیستمی در این است که الگویی تحلیل سیستمی، نظام سیاسی را به عنوان یک سیستم در نظر می گیرد. بنابراین مهم است که بدانیم اجزای مهم سیستم سیاسی کدام است و چه کارکرد های مهم و اساسی را انجام می دهد. هر سیستم سیاسی متشکل از سه بخش است که هر بخش عناصر خاص و کارکردی های خاصی دارد. بخش اول را روندهای آن تشکیل می دهد که این روندها شامل دو بخش تقاضاها و حمایت ها می باشد.

تقاضا ها می تواند شامل آزادی، امنیت،آموزش و عدالت باشد. حمایت ها دارای سه بخش اساسی است که مهمترین حمایت، پشتیبانی از نظام سیاسی است. نظام سیاسی که فاقد حمایت از جامعه سیاسی است از دوام و ثبات برخوردار نخواهد بود. نوع دوم از حمایت،پشتیبانی از رژیم سیاسی است؛ جوامعی که حمایت رژیم سیاسی را نداشته باشد ممکن است با بی ثباتی منجر شود و نوع سوم حمایت؛ پشتیبانی از مقامات حکومتی است این نوع حمایت پایین ترین سطح حمایت است از دست دادن این حمایت نیز ممکن منجر به بی نظمی و هرج و مرج شود.

بخش دوم سیستم ها سیا ست گذاری و تصمیم گیری می باشد: هر سیستم را فرآیند سیاستگزاری و تصمیم گیری آن تشکیل می دهد. سیستم ها در پاسخ به تقاضاها و حمایت ها، تصمیم گیری و سیاستگزاری های معینی را انجام می دهد واین امر در سیستم های متفاوت به صورت گوناگون انجام می شود. در سیستم های پادشاهی و سلطنتی توسط افراد انجام می شود در حالی که در نظام های توتالیتر توسط حزب صورت می گیرد. در نظام های دموکراتیک اما ساختارهای تخصصی، سیاستگزاری ها و تصمیم گیری ها به صورت تخصصی انجام می دهد.

بخش سوم هر سیستم سیاسی را بازخورد آن تشکیل می دهد. بازخورد بازتاب سیاستگزاری های سیستم سیاسی در محیط است که از دوبخش مثبت و منفی تشکیل می گردد. بازخورد مثبت موجب افزایش حمایت ها می گردد و بازخورد منفی کاستی های سیستم را منعکس می سازد. حفظ نظام نیازمند هر دو نوع است اما بازخورد منفی اهمیت ویژه ای دارد. زیرا باخورد منفی باعث می شود که سیستم دست به ترمیم خود بزند.

حال سوال این است که سیستم از چه مجراها و کانال های تقاضا ها، حمایت ها و واکنش های مردم را دریافت می کند. آگاهی سیستم نسبت به تقاضا ها و واکنش ها باعث می شود که سیستم به خود ترمیمی دست بزند و اگر مجراهای بیان تقاضا ها، حمایت و واکنش ها وجود نداشته باشد کارکرد سیستم مختل شده و در نهایت سیستم از هم می پاشد. مجراهای سیستم نهادهای مختلف جامعه مدنی، حقوق بشر، نهاد های مختلف دولتی مانند پارلمان، شورا های ولایتی و ولسوالی، رسانه ها می باشد. مجراهای بیان تقاضا ها، حمایت ها و واکنش ها ممکن در محیط سیستم و یا در درون سیستم قرار داشته باشد.

مهم است که بدانیم سیستم های سیاسی از سیستم های باز می باشد که همیشه با محیط خود در تعامل بوده و بقایش وابسته در تعامل با محیط است. تعامل با محیط از طریق کانال ها و مجرا های صورت می گیرد که این کانال ها در حقیقت تقاضا ها، حمایت ها و واکنش های مردم را به سیستم می رساند. بنابراین گروه بین المللی بحران می تواند به عنوان یکی از کانال های باشد که تقاضا ها، حمایت ها و واکنش های مردم را بیان کرده است و سیستم را از خطرات محتمل آگاه سازد. این مهم را گروه بین المللی بحران به خوبی انجام داده بود بنابراین خوب بود که دولت افغانستان گروه بین المللی بحران را جزئی از کانال های اطلاع رسانی خود دانسته و نسبت به گزارش آن گروه برخورد عقلانی تر و منطقی تر می کرد.

این برخورد بیانگر این مسئله است که سیستم سیاسی در افغانستان یک سیستم بسته است که با محیط کمترین تعامل را داشته؛ تقاضا ها، حمایت ها و واکنش های مردم برایش اهمیت نداشته و ندارد. تعامل نداشتن سیستم سیاسی افغانستان با محیط خطرات زیادی را در پی دارد. که از جمله می توان به خطر از دست دادن حمایت ها از سویی مردم باشد و سیستم دیگر برای اعمال سیاست ها و تصامیم خود مشروعیت کافی را نداشته باشد. از طرفی حمایت ها برای یک سیستم به اندازه مهم است که نبود حمایت منجر به بی ثباتی، هرج و مرج می شود. تعامل نداشتن با محیط همچنین باعث میشود که سیستم در سیاست گذاری های خود موفق نباشد و سوژه ای برای سیاستگذاری های خود نیامد و این یعنی پایان حیات سیستم های سیاسی.

با توجه به این الگویی تحلیلی دولت افغانستان به عنوان یک سیستم سیاسی نیازمند بقا است و بقایی آن مستلزم تعامل با محیط می باشد و تعامل ممکن نیست مگر از طریق کانال ها و مجرا های بیان کننده مشکلات و تغییرات محیط. خوب است که دولت نسبت به هشدار های کانال ها عقلانی تر برخورد کرده و دست به خود ترمیمی بزند. اگر نظام سیاسی تعامل با محیط نداشته باشد و گزارش ها را جدی نگیرد ممکن گزارش گروه بین المللی بحران درست از آب در آید و نظام سیاسی افغانستان با مشکلات عدیده ای مواجه شود که هیچ گونه آمادگی نداشته باشد و یا در نهایت با سقوط مواجه شود. جدی گرفتن گزارش ها و تدبیر سنجیدن برای آینده به نوعی عقلانیت سیاسی را نشان می دهد.

دیدگاه شما