صفحه نخست » مقالات » رویش گل درشوره زار؟!
رویش گل درشوره زار؟!
- حبیب صبوری خسروشاهی
ماعادت به این داشته وداریم که هرچیزخواستنی را بدون درنظرگرفتن شرایط آن ، آرزومی نماییم ونسبت به آن توقع داریم. این تقاضا ها وخواستنی ها هم شامل حوزه فردی ما می گردد وهم حوزه اجتماعی وسیاسی. بطورمثال همیشه خواسته ایم وازآرمانهای دیرینه مااست که ازیک نظام سیاسی کارآمد واداره سالم برخوردارباشیم تا کشوری آباد وآزاد وسربلند داشته باشیم.
درحوزه روابط فردی همیشه آرزومی نماییم که درزندگی ودرروابط خانوادگی واجتماعی باکم ترین دشواری ومشکل مواجه بوده وازلحاظ اخلاق وروحیه نیزدرسلامت کامل باشیم. یا درزمینه سلامتی جسمانی ، ازسلامت کامل برخوردارباشیم. این خواسته ها وآرزوها غیرمنطقی ، بدورازعقل وزیاده روی هم نیست ؛ امااگرملزومات وشرایط آن درنظرگرفته نشود ، کاملا یک امرغیرمنطقی وبدورازعقل وجزء محالات خواهد شد. پیامدآن نیزجزرنج فزون وافسوس چیزی دیگری نخواهد بود.
نوشتارزیرمعطوف به این نکته است که ما به چگونگی وکیفیت روابط و نهادهاي اجتماعي، سياسي و فرهنگي ، حتی درحوزه فردی بسیارکم بها می دهیم و اغلب بدون اعتنا به سلامتي و توسعه يا محدوديتهاي نهادهاي مهم زندگي مدني وویژگی های رفتاری وروحی خود ، تحقق خواسته ها وآرزوهای خودرا به افراد و شخصيتها ومحیطی معطوف می سازیم که نامساعد ونابارورمی باشد ، و تمام تاكيد وانتظارما بر نقش مثبت يا منفي آنها ميباشد.
غافل ازاینکه در يك نهاد ودایره فاسد وغیرسالم ، روابط دموكراتيك و آدمهاي سالم و پاكيزه پرورش داده نميشود. چنین توقع وانتظاراتی مبنی بربرخورداری ازنهادهاو افرادي بااخلاق نيك وجامعه ای سالم وتوسعه یافته وکشوری باثبات ومترقی ، بااینکه شدنی ودست یافتنی است ، ولی به دلیل فراهم نبودن ملزومات آن ، هماره ما را به كژراهه برده است.
شرح موضوع این خواهد بود که درجامعه ما همیشه این ا نتظاروجودداشته وتوقع برده می شده است که فلان شخص یاگروه یا مجموعه که درزمینه نامساعد وغیرسالم قراردارد بطورمعجزه آسا برای تسکین ومداوای درد جامعه ورفع نیازمندی های مردم ، اعجازی صورت دهد. درحالی که چنین توقع وانتظاری بیش ازحد ساده لوحانه وغیرمنطقی به نظرمی رسد. اساسا روابط اجتماعی وتحقق خواسته ها وپیش آمدن رویدادها درذات خود ازیک منطق وقانون اصولی ولایتخلف پیروی می نماید. نباید این انتظاروجودداشته که دریک زمین شوره زارکه هیچ گیاهی درآن زمینه رشد ندارد ، بطورمعجزه آسا بتوان درآن شوره زارگل پرورش داد ودرآن زمین نامساعد شاهدرویش گل بود.
ممکن است افرادی درروابط فردی وشخصی ویا حلقه ها گروههای درمحدوده ی خود ازسلامت روحی واخلاقی وروابط شفاف ودموکراتیک برخوردارباشند ؛ اما عرصه جامعه یا نظام سیاسی اگرازچنان شفافیتی وسلامتی برخوردارنباشد ، نبایست توقع داشت که فرد وگروه مورد نظردردایره نظام فاسد وروابط آلوده وناسالم شاهکارنماید. چه بسا که قضیه کاملا معکوس باشد ، یعنی اینکه پس ازچندی همان فرد یا گروه ومجموعه سالم ودارای اهداف وانگیزه های سالم ، خودبه آفت های بی شماری مبتلاگردد. تجربه این واقعیت تلخ را می توان بوضوح درجامعه مشاهده کرد.
بنابراین درحوزه اخلاق اجتماعي ورفتارهای سیاسی ، فقط در حالت مثبت ، امكان زيستن در يك جامعه نيك و دموكراتيك ممكن است ، همچنانكه در شرايط فساد درهمان حوزه ورفتار نيز رشد استبداد و فساد سياسي و فرهنگي يك جامعه امكانپذير ميشود.
اگر در يك جامعه، حوزه عمومي از شفافيت و قانون گرايي برخوردار بوده و رهبران و سياست مردان آن جامعه در معرض داوري «عموم» قرار داشته باشند وخودآنان به این موضوع صادقانه باورداشته باشند (از طريق راي دادن و انتخابات، مطبوعات و شیوه های مختلف نقد آزادانه ازسوی شهروندان ومسئولیت پذیری مسئولان )، آنگاه گرايش به سوي رعايت منافع عمومي و نيكباوري و راستي در كردار توسط سياست مداران و آنها كه در قدرت قرار دارند بيشتر شده و تحقق يك نظام دموكراتيك و اخلاقي تر در حوزه سياسي دورازانتظارنخواهد بود.
حال اگر ما آرزو داريم كه سياست مداران کشور، راستگو ، نيككردار وصادق باشند بايستي به تقويت و توسعه نهادهاي عمومي جامعه همت گماريم و كاري كنيم كه بستر كلي جامعه درگستره ساختار اجتماعی ونظام سیاسی امكان توسعه انسانی را براي ما فراهم نماید.
اما اگر اين نهادها وحوزه های ساختاراجتماعی ونظام سیاسی فاسد باشند و شوره زاري نامناسب، افراد با وجدان و قابل احترام را نیزسرانجام به فساد خواهند كشاند. حال پرسش اساسي اين است كه دشواري ما در چيست؟ برخي مشكل را در سقوط اخلاقي ارزيابي می نمایند ، برخی دیگرمشکل را دربقدرت رسیدن فلان شخص وگروه ، و.... .اما حقیقت اینست که این ارزيابي ها ممکن است که مربوط به بخشی ازآن واقعیت ها باشد ، اما کامل نیست .
زیرا مشکل اصلی دراینست که نوعي «فساد نهادي» يا عدم وجود شرايطي كه نوعي اخلاق و روحیه اجتماعي نامیده می شود دروجدان فردی و اجتماعی ما شکل گرفته است.
زیرا این عامل سبب گردیده که افکارورفتارفردی وجمعی ما ازمعیارهای قابل اعتماد وجهت دهند ه درمسیریک حیات وزندگی تکامل یافته دچاررکود گردد ویا انحراف یابد. متاسفانه در چنین شرايطي است که نوعي محيط ناباوري و نابارور ، و حتي عدم اطمينان به يكديگر به وجود آمده است که اين امر در سطح سياسي بیش ازهمه تبارزیافته است.
لذا در چنين وضعیتی است كه ما با نااميدي تمام ، از اينكه ساختارها و روابط سياسي، اجتماعي و فرهنگي جامعه توسعه يابد ، توجه خود را به فرد يا افراد وگروهها ومجموعه های معطوف ساخته ایم که ازانجام چنین مسئولیتی عاجزوناتوان اند. چرا كه بسيار ديدهايم درزميني حاصلخيز و مزرعهاي زيبا ، گياهي ناخواسته و زشت در آن رشد كرده است، اما بوته گل زیبا هرگز در شورهزار پرورش پيدا نمي كند و اگر هم چند روز در شوره زار زنده ماند به زودي جايش را به خارهاي زشت خواهد داد.
دیدگاه شما