صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

پنجشنبه ۹ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

وقتی همه چیز سیاست زده می شود

-

وقتی همه چیز سیاست زده می شود

هر چند براساس تعریف ارائه شده موضوع سیاست در تمام شئونات زندگی اجتماعی و فردی دخیل می باشد. در واقع نفس زیستن بصورت جمعی و فردی بگونه ای است که مرتبط با مولفه های بسیاری است. یکی از این مولفه ها " سیاست " می باشد. زندگی بدون سیاست نه تنها یک تصور انتزاعی بشمار می آید ، بلکه غیر ممکن به نظر می رسد.

همزمان با رشد زندگی جمعی و پیشرفت جوامع ، ارتقاء انتظارات و ایده های فردی نیز افزایش می یابد. مسئله سیاست ، هم مانند بسیاری از فاکت های دیگر فراگیرتر و جدی تر از گذشته مطرح می باشند. بطور مثال می توان یک کارخانه تولیدی را فرض نمود که ایجاد چنین کار خانه ای ، بکار گماشتن افراد در آن در عرصه های مدیریتی و اجرایی و کارگری ، تولید کالا و بازاریابی برای کالای تولید شده به عوامل و زمینه های مختلف وابسته می باشد ، هم چنین نیازمند به دانش و معلومات گوناگون است .

در این میان مسئله سیاست هم به میان خواهد آمد. نوع سیاست اجرایی حکومت ، ساختار نظام اقتصادی ، تعامل میان بازار و جامعه از یک سوی و برنامه و توانایی کارخانه در تولید کالای مورد نظر و ارزیابی منافع موجود ، از جانب دیگر به هم وابسته می باشند.

بنابر این " سیاست " بخش انفکاک ناپذیر از زندگی بوده و مجرد از نگرش و روش های فرد و جامعه نیست . اما این عمومیت یافتن یا اهمیت داشتن موضوع سیاست ، هرگز به مفهوم بی قاعدگی آن نیست. باید میان دو مفهوم و تلقی از سیاست تفاوت قایل گردید. آنچه که تاکنون گفته آمد مفهوم عمومی سیاست بود. ولی بخش دیگر آن سیاست به مفهوم خاص است که با اداره کشور و نظام سیاسی ارتباط پیدا می نماید.

در این بخش ، سیاست بصورت تخصصی و بوسیله کسانی دانش و مهارت لازم را در آن راستا دارند پیش برده می شود. چنین تفکیکی میان سیاست که از آن می توان زیر مجموعه هایی بیشتری را بدست آورد خود نشانه رشد و توسعه اجتماعی و فرهنگی جامعه محسوب می گردد. در جوامع رشد یافته و سازمان یافته حدو مرزها ، دایره ها و خطوط مسایل و موضوعات کاملا تعریف شده و مشخص می باشد. افراد جامعه نیز خود را ملزم به رعایت آن میدانند. مسئله تداخل و تشبث نابجا در امور یکدیگر و مسایلی که بدان ارتباط وجود ندارد یا صورت نمی گیرد و یا به ندرت پیش می آید.

اما در جهت مخالف آن ،در جوامع عدم توسعه یافته به دلیل فقدان آگاهی و درک لازم ، مسایل و موضوعات مطروحه از تعریف روشن برخوردار نمی باشند. چیزی بنام حد و مرز، خطوط و دایره ها برسمیت شناخته نمی شود. یک فرد بجای همه فکر می کند ، تصمیم می گیرد و عمل می نماید.

همینگونه جمع نیز سلیقه ، ذوق ، انتظارات ، خواست های فرد را بیان داشته و درباره آن تصمیم می گیرد. تداخل در امور، تشبث در امور یکدیگر یک امتیاز و جنبه مثبت و فعال تلقی می شود. بسیاری از مسایل و موضوعات درست یا نادرست تعمیم می یابند ویا بکلی فراموش می شوند.یکی از مواردی که می توان برای تمایز بخشیدن میان جامعه توسعه یافته و توسعه نیافته بدان اشاره داشت موضوع " سیاست " می باشد.

سیاست به مفهوم کلان و گسترده آن در جوامع پیشرفته ، از پشتوانه ،انگیزه و درک بالای اجتماعی برخوردار می باشد. یعنی همه مردم نسبت به سرنوشت مشترک شان دارای احساس بوده و خود را ملزم به رعایت نکات مورد ضرورت آن میدانند. یعنی مشترکات متعددی است که در اثر آگاهی از آن میان قشرهای مختلف جامعه پیوند ایجاد شده است. این پیوندها در فرجام سرنوشت و بافت زندگی جمعی شان را در قالب " ملت " واحد رقم زده است.

در رابطه با مفهوم اخص سیاست ، بازهم جامعه ضمن اینکه دغدغه و توجه لازم را نسبت به حکومت و عملکرد هایش دارد اما این توجه هرگز به افراط کشانیده نمی شود. یعنی میان موضوعات مختلف کشور ، فاصله ها و تمایزات در نظر گرفته می شود. هیچ وقت انتظار ندارند که از درخت سیب ، زردالو بچینند. از حساسیت های بی مورد و تداخل امور در یکدیگر پرهیز می شود. میان دولتمردان و جامعه نوعی اعتماد و جود دارد.

این اعتماد در فضای کاملا شفاف بوجود آمده است. برنامه ها و عملکرد های حکومت در عرصه های مختلف ،از آفت سیاست گرایی و یا سیاست زدگی مصئون می باشد. جامعه نیز هرچیز را از زاویه نگرش خود آن می نگرد ، برای همه مسایل دلایل و زمینه های سیاسی تصور نمی نماید. بطور مثال طرحی که برای رونق و تقویت زراعت از سوی وزارت زراعت پیشکش می شود ، ارزیابی این طرح فقط از نگاه تخصصی آن صورت می گیرد. جناح بندی ها و تضاد منافع گروههای کوچک و یا افراد بر منافع کلان ملی سایه نمی افگند.

اما در جوامع عقب مانده متاسفانه مسئله نگرش و روش های افراطی و تفریطی بوفور صورت می گیرد. خطوط و مرزهای مسایل اجتماعی و سیاسی از هم تفکیک نمی گردند. نوعی از بی اعتمادی شدید میان مردم از یک سوی و میان مردم و حکومت از سوی دیگر وجود دارد. اجرای موفقانه یا ناکام ماندن یک طرح می تواند تفسیر ها و برداشت های کاملا سیاسی و جهت دار را بخود بگیرد.

سایه سیاست ، آن هم از زاویه خشونت بار آن بر همه چیز مستولی است. بطور مثال ایجاد مکتب و یا شفاخانه در یک نقطه یا یک ناحیه ، به شدت حساسیت و موضع گیری منفی دیگر نواحی و مناطق را بر می انگیزد. هم چنین پاسخ یک مسئول به یک مراجعه کننده بستگی به آن خواهد داشت که مراجعه کننده به کدام تبار، زبان ، منطقه ، گروه و ... تعلق داشته باشد.

هر آنچه تا بدینجا گفته آمد می توان عینیت آن را در افغانستان تبارزیافته دید. متاسفانه یکی از پدیده های شوم و ناگوار در افغانستان همه گیر شدن سیاست در عرصه ها و زمینه های مختلف است. یعنی رنگ سیاست بر همه مسایل و موضوعات زده می شود.

چیزی به غیر از سیاست در این جامعه نمی توان یافت . حتی در میان اعضای یک خانواده نیز برخی از مناسبات و تعامل ها بر محور سیاست می چرخد. تفاسیر از رویداد های جاری داده می شود همه رنگ سیاسی بخود دارند. همانطور که گفته شد ، بکار بردن واژه سیاست در این مورد هرگز به مفهوم سیاست تعریف شده و مبتنی بر دایره کلان ملی نمی باشد. هم چنین سیاست به مفهوم خاص آن در اداره امور جامعه و کشور نیز، دچار آفت زدگی گردیده است. با نگاهی کوتاه به وضعیت جاری و دیدگاههای که در جامعه و حکومت حکم فرما است می توان آفت زدگی سیاست را بخوبی مشاهده نمود.

بدون شک این پدیده می تواند نتایج خطرناک وغیر مفیدی را در پی داشته باشد. اینکه همگان خود را نخبه سیاسی بپندارند ، در همه مسایل بصورت جدی نظر بدهند و نظر خود را هم اعمال گردانند ، تمایز ها و تفاریق نیز بر اساس نگرش چنین سیاستی مبتنی باشد آیا سرنوشت کشور به فاجعه منجر نخواهد شد؟ واقعیت های موجود گواهی میدهند که چنین سیاست زدگی می تواند موجب تباهی جامعه و ناکار آمدی حکومت گردد.

در اینجا می توان به نمونه های مختلف اشاره داشت که چگونه آنان را فقط از عینک سیاست می نگرند و در برابر آن اتخاذ موضع می شود. در عرصه بازسازی ، اگر در جایی و منطقه ای پیشرفتی و حرکتی مشاهده شود ، تبصره همه اینست که به فلان جهت سیاسی این منطقه از نعمت بازسازی برخوردار گردیده است و فلان منطقه محروم مانده است. از جانب دیگر، اختصاص یافتن بودجه برای بازسازی در حکومت نیز تابع همین نوع نگرش ها است. یعنی مقامات مسئول با دخالت انگیزه های سیاسی که ریشه در تمامیت خواهی قومی و زبانی دارد سعی دارند که جریان بازسازی را از برخی مناطق تغییر داده به مناطق مورد نظر خود سوق دهد.

یا در امر استفاده از فرصت های شغلی، متاسفانه سیاست زدگی به شدت وجود دارد. این سیاست زدگی در قالب قوم گرایی و زبان گرایی خود را نمایان ساخته است.

بنابر این اگر چنین روحیه ای را برای زندگی فردای خود حفظ نماییم بسیار مشکل به نظر می رسد که در رسیدن به اهداف خود توفیقی داشته باشیم. بایستی میان مسایل سیاسی و غیرسیاسی تفکیک قایل گردید. حد و مرز مسایل را از یکدیگر باز شناخت. هم حکومت و هم جامعه خود را ملزم به رعایت منافع ملی کشور بدانند. اگر جامعه بر اثر درک و بینش خود به برنامه ای رای مثبت داد ، زمامداران خود ملزم به اجرای خواست مردم باشد. مرزبندی های قومی ، سمتی ، زبانی و... را در اجرای امور دخالت ندهند.

آنچه در طی چند سال گذشته کشور را بسوی تباهی سوق داد و فضای بی اعتمادی را گسترش داد ، آفت زدگی سیاسی و سیاست زدگی همه چیز می باشد. یکی از راههای تقویت صلح و امنیت روحی و اجتماعی اینست که برای سیاست یک مفهوم دقیقی را تعریف نماییم و در هر دو عرصه " عمومی و خصوصی " حد و مرز ها رعایت گردد.

همه چیز را به سیاست بیمار و نفاق آلود پیوند نزنیم. بدون شک حکومت در این زمینه مسئولیت مستقیم و مهمی را بر عهده دارد. تا هنگامی که زمامداران نسبت به زدودن پدیده شوم آفت زدگی سیاست و یا عمومی شدن آن بصورت جدی و قاطع تصمیم گیری ننماید و وارد میدان نگردد ، دست یافتن به اهداف فرضی مشکل خواهد بود. فضای تنش آلود هم چنان باقی خواهد ماند. نگرانی ها و تشویش های فردی و اجتماعی نسبت به زندگی و آینده هم چنان پای برجای باقی خواهد ماند.

این حکومت است که با ایجاد فضای مناسب روند سیاست زدگی را کاهش بخشد. مثلا با ایجاد زمینه های شغلی و زدودن فقر و بیکاری و برنامه ارتقاء بخشی آگاهی عمومی طی یک برنامه دقیق هرچند طولانی مدت ،زمینه بروز آفت زدگی سیاسی را در جامعه از بین ببرد.

دیدگاه شما