صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۱۰ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

ظهور افغانستان نوین در میان فضای تاریک سیاسی-رسانهای

-

ظهور افغانستان نوین در میان فضای تاریک سیاسی-رسانهای

ادوارد کرکوران-هافینگتن پست / برگردان: عبدالاحد بهرامی

علیرغم جنگ و فضای سیاسی-رسانه ای تیره ای که بر افغانستان سایه انداخته است، این کشور در حال تبدیل شدن به کشوری پویا و مدرن است؛ و این واقعیتی است که اغلب نادیده گرفته می شود. با تاسف، جنگ و خشونت کنونی در این کشور و همچنان فضای مسموم رسانه ای، تحول جاری در این کشور را تحت الشعاع قرار داده است. افغانستان جدیدی در حال زایش است که تاکنون در تاریخ این کشور سابقه نداشته است.

نهاد "انکشاف بین المللی ایالات متحده" اخیرا در گزارشی، چشم اندازی از توسعه چشمگیر در بخش های صحت، معارف، زیربناها و توسعه نیروی انسانی منتشر کرد. اما با آنهم در این گزارش به پیشرفت های چشمگیر در عرصه مخابرات و تکنالوژی اشاره ای نشده است. اکنون بخش اعظم جمعیت افغانستان به خدمات مخابراتی دسترسی دارند در حالی که قبلا این آمار در حد نزدیک به صفر در نوسان بود. توسعه فایبر نوری و دسترسی روزافزون شهروندان افغان به تکنالوژی مخابراتی و معلوماتی در سال های اخیر به سرعت توسعه یافته است.

در رابطه با جنگ جاری در این کشور، پیروزی نظامی در این کشور غیر ممکن است و غیرقابل تعریف. اما از جانب دیگر، پیروزی هم قابل دستیابی است؛ البته توسط خود افغان ها. افغان هایی که خود باید تعریف کنند که این پیروزی چه می تواند باشد و آنها کشورشان را می توانند در مسیر پیروزی سوق دهند. واضح است که افغان ها طالبان را نمی خواهند و نفرت گسترده ای از این گروه در میان افکار عمومی وجود دارد اما در این کشور از ناتو چندان استقبال نمی شود.

اما گزینه سومی نیز وجود دارد؛ اینکه افغان ها خود پیروزی را تعریف کنند و اینکه امکانات بالقوه مثبت در این کشور از قبیل منابع طبیعی، موقعیت در مسیر تجارتی کشورهای منطقه، نسل جوان فعال و پویا چگونه می توانند در راستای شکل دادن افغانستان نوین تجهیز شوند. افغانستانی که صلح آمیزو باثبات باشد و بر مبنای فرهنگ بومی این کشور و تفسیر اعتدالگرایانه از اسلام که بصورت سنتی در این کشور رایج بوده، استوار باشد.

از واقعیت های افغانستان اینست که طالبان در حال از دست دادن جبهه نبرد اند. آنها ممکن است ادعا کنند که جریان زمان را به نفغ خود دارند اما آنها به شدت در حال رانده شدن از جامعه افغان هستند. با اینکه آنها ممکن است به نبرد سرسختانه ادامه دهند و یا حتی مناطقی را در کنترول خود داشته باشند؛ اما افغانستان پیرامون این گروه به سرعت در حال تغییر است. آنها به خوبی این را میدانند که پیش از اینکه تحول اجتماعی و مدرنیزه شدن کشور آنها را برای همیشه به فراموشی تاریخ بسپارد، برای برگشت باید بتوانند در کوتاه ترین زمان ممکن نفوذ و قدرت خود را گسترش دهند. آنها برای اینکه این موج تحول را به عقب برگردانند، از هیچ تلاشی دریغ نمی کنند.

به عنوان نمونه، مکاتب را تخریب می کنند؛ می سوزانند و دکل های مخابراتی را ویران می کنند. اما مدرنیزه شدن افغانستان به سرعت به پیش می رود و مظاهر تمدن از قبیل انترنت و مخابرات بیشتر از هر زمان دیگر در حال نفوذ و گسترش است.

طالبان باید به چالش گرفته شوند؛ البته نه صرف از طریق مبارزه نظامی در میدان نبرد در دورترین نقاط این کشور؛ بلکه از طریق مبارزه ایدئولوژیک برای کسب مشروعیت در میان جامعه افغانستان. بلی این مبارزه برای به دست آوردن قلب ها و اذهان مردم افغانستان است؛ اما نه مبارزه ناتو برای ربودن قلوب و اذهان افغان ها بلکه مبارزه ای برای خود افغان ها و دولت و نهادهای ملی این کشور است تا بتوانند قلب ها و ذهن های مردم خود را تسخیر کنند و آنها را متقاعد بسازند که برای اداره و توسعه کشور، بهتر از طالبان هستند.

طالبان به همان اندازه با فرهنگ و سنت مردم افغانستان بیگانه هستند که سربازان ناتو با روح فرهنگ مردم این کشور؛ بلکه بخش اعظم مردم افغانستان بیشتر از طالبان واهمه دارند و برگشت این گروه کابوسی برای اکثریت مردم افغانستان است. اعضای طالبان بصورت گسترده ای در میان مردم به عنوان "تبهکاران مذهبی" شناخته می شوند که از کشتن همکیشان و هموطنان واهمه و ابایی ندارند و حتی این کار را بصورت عامدانه، کورکورانه و غیر گزینشی انجام می دهند.

گسترش دادن تجارت غیرمشروع مواد مخدر، هدف قرار دادن شوراهای محلی و سنتی، تخریب و هدف قرار دادن انکشاف اقتصادی و بخش های زیربنایی، مخالفت با فراگیری دانش و تحصیل و مکتب و عدم سازگاری با شیوه و فرهنگ تحمل و مدارای مذهبی که ریشه در سنت افغان ها دارد، از شاخصه های این گروه است که دستکم بخش بزرگی از مردم افغانستان را از خود بیزار و طرد می کند. افغان ها به خوبی می دانند که آنها برای آزادی افغانستان نمی جنگند بلکه برای انقیاد و مطیع ساختن می جنگند. چیزی که در میان از اهمیت شایانی برخوردار است، اینست که اصول و ارزش های سنتی مدارا و همپذیری در جامعه پرورش داده شود و آرمان های جمعی برای اینده کشور اشاعه داده شود و تبلیغ گردد.

اصلاح و پاک سازی دولت مرکزی فاسد افغانستان از اشخاص سود جو نمی تواند از بیرون کشور و از طریق خط و نشان کشیدن های خارجی صورت گیرد و از بالا به پایین عملی گردد؛ بلکه این چیزی است که می تواند از پایین به بالا و از میان مردم و توده جامعه شروع شود و به عنوان یک خواست همگانی اصلاحی به سوی بالا حرکت کند. آگاهی جمعی در این راستا، به منزله کلیدی است که می تواند اصلاحات دوامدار و همه جانبه را به حرکت درآورد. در جامعه بسته جهان عرب، آگاهی جمعی "بهار عربی" را به دنبال آورد؛ چیزی که در سال های پیش از این، غیر قابل تصور بود و ناگهان به یک واقعیت تبدیل شده و با سرعت متفاوت در جریان زمان، همچنان به جلو در حال حرکت است.

چنین جریانی در افغانستان نیز بصورت متفاوت و خزنده ای در حال حرکت است. این تحول اجتماعی نمی تواند نادیده گرفته شود و خواه جریان هایی مانند طالبان بخواهند و یا نخواهند تاثیر شگرفی بر اجتماع، سیاست و حتی موضوعات ملموس تری از قبیل منزوی شدن گروه های بنیادگرا خواهد داشت.

با اینکه این حرکت با کشورهای عربی از اساس و ماهیت متفاوت است؛ اما همین می تواند به اندازه کافی اطمینان بخش باشد که افغانستان می تواند در مسیر درستی به حرکت ادامه دهد و تحولی که اکنون در زیر پوست و لایه های زیرین جامعه در این کشور جریان دارد بتواند تاثیر زیادی در سرنوشت این کشور داشته باشد و اینکه طالبان نتوانند دیگر حتی تصور برگشت را به ذهن خود راه دهند.

افغانستان کنونی در حال تحول، با همه چالش هایی که با آنها دست به گریبان است، می تواند همچون بسیاری از کشورهای دیگری که جنگ ها و فصل های تاریکرا پشت سر گذاشته اند، از بحران عبور کند.البته در صورتی که تحولات اجتماعی جاری به همین صورت به جلو برود و حمایت جامعه جهانی را با خود داشته باشد. در عین گسترش ارتباطات و تکنولوژی، باید زمینه های تحول سریع تر اجتماعی به ویژه در میان نسل جوان و در بخش های آموزشی فراهم گردد.

نسل جوان جامعه افغانستان که پیشتاز تحول جاری در این کشور است، به شدت در حال تاثیرپذیری از ارزش ها و مفاهیم جهانی از قبیل جامعه مدنی، دموکراسی و حقوق بشر است و این نسل اکنون گام به گام در مسیری به پیش می رود که هم تحول را در میان جامعه نهادینه می سازد و هم در سرنوشت سیاسی کشور سهم و نقش پر رنگ تری می یابند.

پیش از تهاجم نظامی ایالات متحده امریکا، طالبان بیشتر می توانستند بر بخش عمده جمعیت جوان افغانستان که اغلب بیکار هم بودند، اتکا کنند و از میان آنها سربازگیری کنند. اما در جریان یک دهه گذشته بخش بزرگی از جمعیت جوان این کشور به مراکز آموزشی راه یافته اند و در جامعه متفاوت با دوران حکومت طالبان زندگی کرده اند که این بصورت بالقوه ای باعث ایجاد فاصله میان این نسل و گروه های بنیادگرا و کاهش حمایت از طالبان می شود.

طالبان اکنون فقط می توانند گهگاه حملات سازماندهی شده ای را راه اندازی کنند؛ حملاتی که برای فضاسازی رسانه ای و مذاکرات سیاسی بسیار مهم و چشمگیرند. اما این گروه اکنون عاجز از آنند که بتوانند موجودیت و ثبات دولت مرکزی افغانستان را با تهدید روبرو سازند.

گسترش شبکه های مخابراتی و اتصال به شبکه جهانی انترنت، عرصه جدیدی را در صحنه اجتماعی در افغانستان گشوده است. این شبکه ها اکنون خواست های جمعی مردم این کشور را در مسیر آرمان ها و اهداف ملی، دولت سازی، مبارزه با فساد و ایجاد شفافیت و پاسخگو بودن پیوند می دهد.

شورشیان با آنکه از حمایت های کمرنگ و توام با بی میلی ساکنان محلات دوردستی که این افراطگرایان از میان آنها برخاسته اند، برخوردارند؛ اما با به بهبودی تدریجی خدمات عمومی و شرایط زندگی مردم، این حمایت ها هم بیش از پیش رنگ می بازند و طالبان بدون اتکا بر حمایت ساکنان مناطق دوردست نمی توانند دوام آورند.

حتی در دوردست ترین مناطق، ساکنان محلی بصورت نسبی از خدمات عمومی از قبیل آب، برق، جاده سازی و سهولت های زراعتی بهره مند می شوند و این به تدریج طالبان را از حمایت ساکنان مناطق دورافتاده محروم می سازد و از آنجا که طالبان و سایر گروه های شورشی معمولا با توسعه این خدمات و سهولت ها سر ناسازگاری داشته اند، مقاومت جمعی در برابر این گروه ها به تدریج شکل می گیرد. طالبان به خوبی از نقش شبکه های ارتباطی، رسانه ها و تکنالوژی در کاهش حمایت مردم محلی از این گروه آگاهند و بنابرآن هر کاری برای مختل کردن آن انجام می دهند.

اما در عین حال، این تحولات از درون کافی نیست و افغانستان به کمک جامعه بین المللی نیاز دارد. حمایت های جهانی از افغانستان نمی تواند تغییر را از بالا و با اجبار تطبیق کند و اما می تواند با تاکید بر اولویت های عمده ای از قبیل انتخابات شفاف و آزاد، تغییراتی را که باید از پایین به طرف بالا صورت گیرد، تقویت کند. همچنان این نکته حایز اهمیت است که فضای مجادلات سیاسی و گفتمان های فرهنگی-اجتماعی آزاد در مسیر افغانستان نوین بسط داده شود تا در مسیر از هم پاشی ساختار سنتی جامعه و نظام سیاسی، خلاء گفتمان خردگرایانه رقابتی شکل نگیرد و تحول ناشی از استحاله اجتماعی و سیاسی به ستیز و آشفتگی دوامدار اجتماعی و سیاسی نینجامد. چشم انداز محسوس و ملموس از پیشرفت های جاری و آینده روشن می تواند همه افغان ها را ترغیب خواهد کرد که با هم کار کنند تا این آرمان های جمعی را به واقعیت تبدیل کنند.

بنابر این، باید آرمان و رویایی برای ثبات و رفاه افغانستان پرورانده شود که مبنای انتقال مسئولیت ها از خارجی ها به خود افغان ها باشد؛ آرمانی که در نقطه مخالف آشفتگی و ویرانی اقتصادی دوره طالبان و در نقطه مخالف حیف و میل ها و اقتصاد قراردادهای نیروهای ناتو در یک دهه اخیر باشد. بسیار مهم است که همه گروه های قومی درک کنند اینکه چگونه کار کردن با هم برای همه زندگی جدیدی را به ارمغان می آورد؛ اینکه رونق یافتن زراعت و صنعت های خورد، توسعه گسترده شاهراه های تجارت منطقه ای، هزینه کردن درآمدهای منابع زیرزمینی در توسعه اقتصادی و اجتماعی و تقویتجامعه مدنی می تواند کشور را متحول کند.

کلید پیروزی اینست که افغان ها خود مسیر رشد کشورشان را تعریف کنند و خود آنرا مجسم کنند و در راستای به دست آوردن و تحقق بخشیدن آن کار کنند. کشورهای خارجی می تواننداز دو زاویه متفاوت اما حیاتی به تغییرات بنیادین در افغانستان کمک کنند: یکی حمایت گسترده و همه جانبه از تغییرات و تحولات بنیادین که در سطوح و لایه های زیرین و در زندگی مردم عادی افغانستان صورت می گیرد و دیگر اعمال اهرم فشارهای بین المللی بر دولت و سیاستمداران افغان در تصمیم ها و برنامه های کلان ملی که برای توسعه اقتصادی، اجتماعی و سیاسی این کشور حیاتی اند. افغانستان در مقطع و نقطه حساس و سرنوشت سازی قرار دارد.

سیاستگذاری های سالم و سازنده می تواند آن را به کشوری مترقی و پویا تبدیل کند. اما سیاستگذاری های ناقص و ناکارآمد این کشور را بسوی یک نظام طالبانی نه بلکه به سوی جامعه درهم ریخته و شکننده ای به پیش خواهد برد که دایم با خود و در درون خود در ستیز خواهد بود. انتقال مسئولیت های امنیتی از نیروهای خارجی به خود افغان ها یک گام به جلو محسوب می گردد و گام مهم دیگر به جلو این خواهد بود که از تغییرات بنیادین و در سطوح عمیق جامعه افغانستان حمایت صورت گیرد. در این صورت، پیروزی به یک واقعیت تبدیل خواهد شد.

دیدگاه شما