صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

شنبه ۱ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

اشتباهاتی که مردم ما تاوان آن را می پردازند؟

-

اشتباهاتی که مردم ما تاوان آن را  می پردازند؟

پس از وقوع حادثه یازده سپتامبر 2001 میلادی و حضور ائتلاف بین المللی در افغانستان که منجر به واژگونی سلطه طالبان گردید ، سیاست مداران غربی در توجیه حضور خویش در منطقه و افغانستان ابراز داشتند که آنان در گذشته دچار اشتباهاتی سخت شده بودند. جورج بوش رئیس جمهور وقت امریکا و نیز تونی بلیر نخست وزیر وقت انگلستان هر دو بر این موضوع تاکید خاص داشتند که اشتباه آنان در گذشته موجب گردید که افغانستان را در جنگ های داخلی فراموش نموده و مردم آن را در برابر تروریسم و دهشت افگنی تنها بگذارند.

ادعا های سران غرب بگونه ای با تبلیغات همه جانبه همراه بود که برخی باور نموده اند که غرب این بار به اشتباه خویش پی برده است و دیگر بار مردم ما را در برابر تروریزم تنها نخواهد گذاشت. هر چند آنان هیچگاه در باره اشتباهات گذشته خویش توضیح نداده اند که چرا در جهت تامین مناسبات با حکومت ظاهرشاه و داودخان ، افغانستان را در برابر نفوذ روز افزون اتحاد شوروی تنها گذارده و به تقاضا های مکرر حکومت افغانستان مبنی بر حمایت سیاسی و اقتصادی و کمک های نظامی و انعقاد پیمان های دوستانه جواب منفی داده اند؟ با وقوع تجاوز شوروی به افغانستان و آغاز مبارزات استقلال طلبانه مردم ، تصور می شود که غرب فقط به منظور انتقام جویی از مسکو و تلافی شکست ویتنام به حمایت برخی از سران گروههای سیاسی و نظامی پرداخت ؛ اما با خروج نیروهای شوروی (سابق ) از افغانستان، قدرت های غربی بازهم افغانستان و مردم آن را کاملا فراموش نمودند.

این فراموشی تا زمانیکه جغرافیای سیاسی آسیای میانه در پی فروپاشی اتحاد شوروی دچار تغییر نشده بود ادامه یافت. با ایجاد تغییر در جغرافیای سیاسی کشور های آسیای میانه و موجودیت ذخایر عظیم زیر زمینی ، و نیز اهمیت یافتن بیش ازپیش کشور های یاد شده، بار دیگر توجه قدرت های غربی متوجه افغانستان گردید. زیرا افغانستان نزدیک ترین کشور و کوتاه ترین راه دست یابی به آسیای میانه می باشد.

اما این توجه از دو زاویه صورت گرفته است. نخست اینکه افغانستان در شرایط جدید بعنوان مسیر ترانزیتی انتقال ذخایر آسیای میانه به اقیانوس هند تلقی می گردد . دوم اینکه حضور کشورهای یاد شده در افغانستان در واقع ایجاد مصئونیت و دفع خطر از منافع و سرزمین های خودشان بود. همانطور که بارها مقامات آن کشورها به صراحت بدان اذعان نموده اند. بنا بر این کاملا موضوع روشن است که مسئله ثبات در کشور و منطقه ، ریشه کن ساختن تروریسم و استقرار دموکراسی یک امر فرعی در این روند تلقی می شود.

زیرا تجارب گذشته نشان داد که گسترش خشونت و تقویت یافتن گروههای تروریستی و افراطی در منطقه و بی توجهی محافل بین المللی نسبت به وضعیت تاثر آور مردم افغانستان و در نهایت یک جانبه نگری سود جویانه غرب به اوضاع سیاسی و اقتصادی منطقه و افغانستان سبب گردید که حادثه یازده سپتامبر بوجود آید. وقوع انفجار برج های تجارت جهانی در نیویورک ( هر چند در مورد آن نیز بحث ها و نقد های جدی وجود دارد ، ولی در اینجا فرض را بر درستی آن واقعه آنگونه که شایع یافته است می گیریم ) سبب گردید که محافل بین المللی و سیاست مداران غربی یکباره افغانستان را به یاد آورند.

به هر روی اینک پس از گذشت بیش ازیک دهه از حضور پر رنگ و همه جانبه قدرت های بین المللی در منطقه و افغانستان ، متاسفانه خشونت و جنگ نه تنها کاهش نیافته است ، موضوع باز سازی نه تنها تسریع نگردیده است ، ارزشهای دموکراتیک نه تنها توسعه و تحقق نیافته است ، و... بلکه اوضاع بیش از گذشته ناپایدارتر، خشونت در سطح منطقه بصورت مهار ناپذیر گسترش یافته و اوضاع نیز ناباورانه تاریک به نظر می رسد. به راستی علت اساسی این وضعیت چیست ؟ اگر حضور قدرت های یادشده برای تامین اهدافی که بصورت رسمی اعلام می گردد ، می باشد ، چرا خشونت و بحران منطقه و افغانستان را بصورت وحشت آفرین در کام خود فرو برده است ؟

برخی از سیاست مداران در توجیه وضعیت متشنج کنونی اذعان می دارند که غرب در تحلیل ها و ارزیابی ها و هم چنین عملکرد خویش ، خصوصا در مورد افغانستان و عراق بازهم دچار اشتباه شده اند. چنانچه باراک اوباما اعتراف نموده است سیاست های ناکامی که تاکنون در پیش گرفته شده است موجب گردیده که " به طالبان و القاعده ، در حال اضمحلال فرصت داده شود تا تجدید قوا نموده و بار دیگر وارد میدان نبرد در افغانستان شوند. اما با در نظر داشت آنچه بیان شد به این سادگی نمی توان پذیرفت که واقعا سر دمداران غربی تا بدین حد دچار سطحی نگری و اشتباه شده باشند.

اگر چنین فرضی را بپذیریم تمام دستگاه عریض و طویل نظام حاکم بر امریکا و انگلیس زیر سوال خواهد رفت و از آنان یک قدرت پوشالی و دروغین تصویر خواهد شد! زیرا اگر غرب در زمان حکومت ظاهر شاه و داود خان دچار اشتباه گردید و در ایجاد مناسبات درست و پاسخ گویی به درخواست های افغانستان کوتاهی ورزید ، یا اینکه در ایجاد و حمایت از گروه طالبان برای دست یابی به منافع اقتصادی دچار اشتباه شد ، به نظر می رسد مجموع این اشتباهات کافی بود تا در شرایط بعدی با دقت بیشتر برنامه ریزی و عمل می نمودند تا فجایع امروزی رخ نمی داد.

بنا به اظهارات برخی از صاحب نظران ، دولتی که پس از شکست طالبان تشکیل گردید متاثر از تصمیم تیم نفتی بود که بیشتر جمهوری خواهان سهامدار عمده آن می باشند. بنا به اظهارات این صاحب نظران شماری از مقام های بلند پایه دولت کنونی افغانستان کسانی اند که در شرکت یونیکال به حیث کارمند کار می کردند. امریکا تاکنون از دولت کنونی که خود آن را ضعیف و بی کفایت خوانده است، حمایت نموده است؛ درحالی که همواره نسبت به هشدار های که راجع به نگرانی از اوضاع کشور داده می شد بی توجهی نشان داده اند.

نکته دیگری که درباره اشتباهات نیروهای بین المللی باید یادآورشد که این نیروها متاسفانه بارها در هنگام انجام عملیات های نظامی اعمالی را مرتکب گردیده اند که به شدت روحیه و احساسات مردم را جریحه ساخته است. هرچند که آنان پس ازوقوع هر حادثه از حکومت و مردم افغانستان عذرخواهی نموده و تاکید ورزیده اند که چنین اشتباهاتی دیگر بار تکرار نخواهد شد. مسئله آتش زدن قرآن کریم در بگرام و نیز کشتار غیرنظامیان در قندهار از تازه ترین و خطرناک ترین وقایعی است که طی روزهای سال گذشته بوقوع پیوست و برمناسبات افغانستان و امریکا تاثیرات شدیدی را برجای نهاد.

مهم تر از همه اینکه این اشتباهات تاوان های سنگینی را بر مردم ما تحمیل نمود. مردم ما مجبور گردیدند که زمینه استفاده جویی طالبان و عناصر مخالف ترقی کشور را شاهد باشند. همینطور تاوان های مالی و جانی فراوانی را نیز متحمل گردیدند. البته چنین مسایلی قطعا مردم امریکا و کشور های دوست را نیز متضرر و مصیبت زده خواهد نمود. زیرا جان فرزندان آنان نیز در خطر این حوادث ناگوار قرار دارد.

بنا بر این در مجموع می توان گفت که مردم افغانستان همواره قربانی سیاست ها و روشهای اعمال شده بوده اند. اینکه این سیاست ها آگاهانه بوده یا اشتباه آمیز، برای افغانهای قربانی شده فرقی نمی کند. آنچه تجربه نشان داده اینست که اگر این اشتباهات دوام یابد می تواند بر وضعیت کلی کشور و منطقه تاثیرات منفی بسیار شدیدی را برجای گذارد.

انتظار می رود که جامعه بین المللی بخاطر مسدود ساختن هرگونه زمینه سوء استفاده جویی های عناصر فرصت طلب و ماجراجو، بخصوص تروریست های افراطی باید نسبت به سیاست ها و روشهای خود بصورت جدی تجدید نظر نموده و راهکارهای مناسب و درخور و منطبق با شرایط منطقه و کشور اتخاذ نمایند.

دیدگاه شما