صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

پنجشنبه ۶ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

دیکتاتور لیبیا به تاریخ پیوست

-

دیکتاتور لیبیا به تاریخ پیوست

تاریخ پر است از دهها و صدها حاکم و پادشاه ظالم و ستمکار که از هیچگونه ظلم و جفایی بر مردم دریغ نداشتند و با مردم هر آنچه خواستند کردند، اما بازهم به گواه تاریخ، هیچ یک از این حاکمان و ظالمان دیری دوام نیاورده اند و هر کدام به نوعی به زیر کشانده شده و به بدترین نحو کشته شده اند.

حاکمان و پادشاهان با به قدرت رسیدن، به جای اینکه به فکر مردم و ملت باشند به فکر خوش گذرانی و عیش و نوش می شوند و از مردم غافل می شوند. آنها به مردم نه بدیده ملت خود بلکه به دیده دشمنانی که می خواهند آنها را از تخت شاهی به زیر آورند می نگرند و به قتل و کشتار مخالفان خود می پرداختند و جالب اینکه همیشه این حاکمان از رهگذر همین مردم رعیت و فقیر به زیر کشانده شده اند و سرنگون شده اند.

متاسفانه هنوز هم در مواقعی شاهد هستیم که در بعضی نقاط دنیا، مردم از حکومت های خود رنج می برند و حاکمان مردم خود را فراموش کرده اند و این چیزی نیست که بسیار دوام بیاورد و روزی خواهد رسید که ظالمان و دیکتاتوران یکی پس از دیگری به زیر کشانده شوند و به دار مکافات آویخته شوند. چنانچه انقلابی که با خودسوزی جوان تونسی شروع شد به سرعت رشد یافت و صداهای خفه شده و درحنجره خفته مردمان رنج کشیده را بیدار کرد و دامان زیادی از دیکتاتوران و حاکمان ظالم را گرفت.

بن علی رئیس جمهور تونس از این انقلاب چنان وحشت زده شده بود که حتی فکر مقاومت را در سر نپروراند و پا به فرار گذاشت.
هر چند در مصر این انقلاب ها که اوایل به نام آشوب و شورش مسمی بود، با مقاومت و سرسختی حکومت روبرو شد، اما بعد از گذشت چند روز، حسنی مبارک نتوانست در مقابل خواسته های بر حق مردم تاب بیاورد و حکومت را ترک کرد.

اما در لیبیا؛ یکی از ثروتمندترین کشورهای آفریقا، این قضیه بسیار متفاوت بود. حاکم و رهبر لیبیا که خود را مشروع و ناجی مردم می دانست به شدت هر چه تمام تر با این انقلاب ها به مقابله پرداخت و انقلابیون را یک مشت شورشی و اخلال گر نامید و به شدت به سرکوب آنان پرداخت.

هر چند در اوایل انقلابیون از قدرت زیادی برخوردار نبودند، اما بعد از گذشت زمان و یک دست شدن مردم لیبا، دریافت کمک های مالی و نظامی از کشورهای دیگر، توانستند یکی یکی شهرهای لیبیا را به تصرف خود در آورند و معمر قذافی را در تنگنا قرار دهند.

معمر قذافی که دیگر در تمام شهرها با شکست مواجه شده بود، به زادگاهش رفت و در آنجا با حمایت همشهریانش به مقابله با انقلابیون پرداخت اما نتوانست تاب بیاورد و شکست خورد.

قذافی بعد از تقریبا 4 دهه حکومت بر لیبیا روز پنجشنبه، بعد از حمله به سوی کاروانش توسط نیروهای ناتو، زخمی شد و سپس از سوی نیروهای انقلابی در حالی که بسیار شوکه شده بود کشته شد.

هر چند هنوز در مورد مرگ معمر قذافی سوالات گنگ و مبهم زیادی وجود دارد، اما مرگ وی از چند جنبه قابل بررسی است؛ اول اینکه مرگ وی باعث می شود که دیگر جدل ها و بحث ها پیرامون محاکمه وی نباشد و مانند کشور مصر در مورد محاکمه به مشکلات زیادی بر نخورند، اما از سویی اینگونه مرگ برای قذافی بسیار کم بود و وی باید جوابگوی این همه ویرانی ها، تباهی ها و کشتار می شد تا عدالت تحقق می یافت. از سویی کشته شدن قذافی، این حس را به مردم دنیا القا می کند که هر جا ظالمی حقی را تلف کرده باشد، دیر یا زود به سزای اعمال خود خواهد رسید.

انقلاب در لیبیا هر چند توانست به موفقیت دست یابد، اما در این دوران چندماهه صدمات زیادی نیز به این کشور وارد شد و زیرساخت های این کشور عملا یا از بین رفته یا اینکه با رکودی شدید مواجه شده است.

در این بهبوه زمانی چندین هزار نفر کشته شدند و چندین هزار نفر دیگر نیز معلول و مفقود شدند. ساختمان های دولتی و شخصی زیادی با خاک یکسان شد، سرک ها و راه های مواصلاتی صدمات زیادی دید و به طور کلی اقتصاد لیبیا ضربه سختی خورده است.

قذافی هر چند با پولهای بادآورده از نفت، توانسته بود برای خود یک پادشاهی بزرگ دست و پا کند، اما عملاً برای مردم و کشورش خدمات زیادی انجام نداده بود و این عقده و درد نهفته و بلعیده شده بود که بعد از چندین دهه به یکباره فوران کرد و قذافی و حکومتش را به خاک سیاه نشاند.

چیزی که هویداست، این است که مردم حکومت ها را درست می کنند و حکومت ها به پشتیبانی و حمایت مردم نیاز دارد، چرا که حکومت ها مشروعیت و مقبولیت خود را از مردم می گیرند، پس وقتی که حکومتی نتواند نیازهای مردم را برطرف کند، عملاً مشروعیت خود را از دست می دهد و نباید به کار و فعالیت بپردازد.

اما قذافی خود را ناجی و سرور مردم می دانست و با این طرز دید نمی توانست به مردم فکر کند، چون وی مشروعیت حکومتش را مدیون مردم خود نمی دانست. کشته شدن معمر قذافی، بعد از چندین ماه درگیریهای مسلحانه ناحق بودن وی را ثابت کرد و اگر هر حکومتی که می خواهد به کارش ادامه بدهد، مردمش را فراموش کند آخر العمر به سرنوشت قذافی دچار خواهد شد.

با کشته شدن معمر قذافی، صفحه ای از تاریخ لیبیا بسته شد و برگ جدیدی از تاریخ لیبیا رقم خورد. لیبیا اکنون بعد از فروپاشی حکومت جدید با چالشهای زیادی روبرو است و اگر حساب شده و بر اساس یک پلان مشخص، بر اساس اصول دموکراتیک عمل نکند، ترس این می رود که لیبیا هم مانند بعضی کشورها در گیر جنگ های داخلی شود.

یکی از چالشهای حکومت جدید، تعیین خط و مشی است تا بر اساس آن ساختار حکومت، قانون اساسی و حقوق و وجایب مردم را ترسیم نماید تا از یک سو این انقلابی که با کشته شدن هزاران هزار انسان به دست آمده حفظ شود و از سوی دیگر مردم رنج دیده لیبیا بتوانند به آرزوهای دیرینه خود دست یابند.

نیروهای انقلابی باید به سرعت هر چه تمام تر، مجلسی را متشکل از تمام نماینده گان مردم لیبیا، تشکیل دهند و قانون اساسی جدید و مطابق شرایط و نیازهای روز را به تصویب برسانند چرا که این خلا سیاسی موجود، خواستگاه نابسامانی های زیادی خواهد بود.

در قدم بعدی، باید انتخابات ریاست جمهوری را برگزار کنند تا حکومت سر و سامان گرفته و مردم به اسرع وقت به زندگی عادی خود برگردند. در کنار این اقدامات، حکومت جدید لیبیا، باید سعی کند کسانی که در این انقلاب، به نحوی از انحا، صدمه دیده اند، با آنها کمک و یاری رساند.

نیروهای انقلابی اگر می خواهند این انقلاب را به سمت و سوی درست رهنمون سازند، باید سعی کنند اصول دموکراتیک را فراموش نکنند و نیازهای تک تک مردم را مد نظر داشته باشند.

در نهایت ، معمر قذافی با همه ظلمها و جورهایی که به مردم خود داد، به سزای اعمال خود رسید و با مرگ وی، دیکتاتوری دیگر به تاریخ پیوست.

دیدگاه شما