صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۱۰ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

ادبیات ویرانی در سالروز خروج ارتش سرخ

-

دیروز سالروز خروج نیروهای ارتش سرخ شوروی سابق از افغانستان بود. سی و دو سال قبل در 26 دلو 1367 ارتش شوروی سابق پس از ده سال کشتار و اشغال افغانستان با بن بست مواجه گردید و افغانستان را مفتضحانه ترک کرد. هر ساله در کشور از این روز تجلیل به عمل می آید و مقاومت ملی و تاریخی مردم از سوی نهادها و گروه های سیاسی تجلیل می شود. اما امسال این روز بهانه ای شد برای عقده گشایی کسانی که به نحوی مقاومت مردم را به انحصار خویش در آوردند و از آن در راستای منافع شخصی و تنظیمی خود استفاده کردند و افغانستان را به ویرانه ای مبدل ساختند. رهبر حزب اسلامی دیروز در برنامه ای که به همین مناسبت برگزار شده بود یک بار دیگر بر طبل جنگ و نفرت کوبید و از همان ادبیات کهنه و ویرانگر مخصوص به خود در برابر حکومت و رقبای سیاسی خود استفاده کرد. در برابر او کسانی دیگر از طیف مقابلش از همان ادبیات استفاده کردند و یک بار دیگر فضای سیاسی کشور را به ادبیات ویرانی دهه هفتاد آلوده ساختند.
بدون تردید مقاومت مردم افغانستان در برابر تجاوز شوروی یکی از ماندگارترین مقاومت های مردمی در تاریخ معاصر است. شوروی به عنوان راهبر اصلی کمونیسم در عصر خود و به عنوان یکی از دو ابرقدرت جهان در نصف جهان حاکمیت داشت و از لحاظ تجهیزات نظامی تقریبا قدرت اول جهان به حساب می آمد. وقتی به افغانستان حمله کرد با 120هزار نیروی آموزش دیده و مسلح وارد کشور شد و در گام نخست سراسر افغانستان در کام این هیولای خشونت و وحشت فرور رفت. اما مردم افغانستان با دست خالی در سراسر کشور در برابر این اشغال ایستادند و به مقاومت پرداختند. جالب این که شاید برای نخستین بار یک اجماع و توافق نانوشته غیر سازماندهی شده میان مردم افغانستان به وجود آمد و هر کس به اندازه توان خود به مقاومت پرداخت. مقاومت چنان فراگیر و همگانی بود که هیچ کسی نه در اصل ایستادگی در برابر اشغال و نه در قربانی دادن در این راه بی نصیب نماند. اما دیری نپایید که این مقاومت ملی و همگانی در انحصار گروه ها و تنظیم هایی درآمد که هر کدام ریشه در یکی از کشورهای خارجی داشتند.
در این که مقاومت ملی و جهاد مردم افغانستان در برابر تجاوز شوروی سابق یک شاهکار تاریخی بود شکی نیست. مردم هر کشوری در برابر تجاوز و اشغال کشور خود و به منظور رهایی و استقلال و حفظ تمامیت ارضی خویش مبارزه می کند و مبارزات آزادی خواهانه مردم همواره قابل تحسین و تجلیل است. اما متاسفانه اکنون پس از چهار دهه بحران و جنگ به این نکته نیز باید اذعان کنیم که تداوم بحران کنونی نخست ریشه در اشغال کشور توسط شوروی سابق دارد و در وهله دوم ریشه در نزاع های گروه ها و تنظیم های جهادی که هر کدام برای تصاحب قدرت بیشتر کشور را به ویرانه ای تبدیل کردند.
جنگ داخلی و منازعه در هر کشوری روزی پایان می یابد و بازسای و توسعه پس از ختم منازعه شروع می شود. اما متاسفانه ما هنوز پس از چهل سال جنگ در افغانستان به چنین مرحله ای نرسیده ایم. نشانه واضح آن ادبیاتی است که دیروز از سوی سران مجاهدین به کار برده شد و یک بار دیگر خاطره جنگ های داخلی دهه هفتاد را در ذهن ها زنده کرد.
آقای حکمتیار رهبر حزب اسلامی سخنانی بر زبان آورد که درست با همان منطق در دهه هفتاد کابل را ویران کرد. او علاوه بر سخنان تحریک امیز به رقبای تاریخی و عصر جهاد خود به سران حکومت هم گفت که افغانستان خانه پدر تان نیست! کسی نیست از آقای حکمتیار بپرسد که مگر افغانستان تنها خانه پدر شما و در قباله شرعی شما قرار دارد؟ مسلم است که افغانستان خانه همه کسانی است که از شهروند این مرزوبوم است. اما حکمتیار هنوز نمی خواهد این موضوع را قبول کند که همه شهروندان افغانستان به طور مساوی در این خاک دارای حقوق هستند. او هم چنین گفت که به زودی تظاهراتی بر پا خواهد کرد که اگر ارگ به خواسته هایش توجه نکند، آن را تصاحب خواهد کرد. این سخنان بدور از هر گونه منطق و بنیادهای حقوقی و قانونی ا ست. زیرا آقای حکمتیار در انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته شرکت کرد و تنها سه درصد رای آورد. او باید قبول کند که ارگ تنها از راه قانون و میکانیزم های حقوقی قابل تصاحب است.
در برابر آقای حکمتیار یکی از رقبای قدیمی اش از شمال کشور نیز سخنانی بر زبان آورد که بوی خون می داد. او حکمتیار را مزدور بیگانه و قصاب کابل خطاب کرد که بیش از هفتاد هزار نفر را قتل عام کرده است. کسی نیست از ایشان نیز بپرسد که مگر آن زمان که آقای حکمتیار کابل را ویران می کرد، شما ها در مساجد دعای ندبه می خواندید؟ او هم تهدید کرده است که اگر نیاز شود مقاومت دوم را نیز مثل مقاومت اول به پیروزی خواهد رساند.
در هر صورت سالروز خروج نیروهای شوروی از افغانستان آن روی دیگر چهره خود را نیز نشان داد. به همان اندازه که سالروز این خروج مفتضحانه یادآور شکست و قساوت ارتش تا به دندان مسلح شوروی بود به همان اندازه یادآور روی دیگر این سکه یعنی منازعات ویرانگر و تباهی های ناشی از جهالت و رقابت های قدرت طلبانه نیز بود. ادبیاتی که دیروز به کار رفت نشان روشن از بخش دوم بحران کشور داشت و به معنای واقعی کلمه ادبیات ویرانی و تباهی بود.

دیدگاه شما