صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۱۰ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

چالش‌های بنیادین در روند صلح

-

اکنون با رای لویه جرگه مشورتی مبنی بر رهایی 400 زندانی خطرناک طالبان به نظر می رسد همه موانع فراروی صلح و مذاکرات بین الافغانی بر داشته شده است. اما ظاهرا این مسیر چنان که الان دیده می شود، آن چنان هموار هم نیست. رییس جمهور غنی نیز به طور واضح در مراسم اختتامیه لویه جرگه مشورتی صلح به طور کلی اشاره کرد که روند صلح هنوز دچار ابهام های جدی است. سوال این است که چه ابهام هایی در این روند صلح وجود دارد؟
ابهام ها و چالش های فراروی صلح در مجموع در دو بخش وجود دارد: یکی ابهام های عاجل و عملی مثل لجاجت طالبان در مورد رهایی 400 زندانی خطرناک این گروه که در نهایت این چالش از میان بر داشته شد و دیگری ابهام های بنیادین است که به نحوی جنبه استراتژیک و حتی ایدئولوژیک دارد. در بخش نخست قبلا در سرمقاله های روزنامه پرداخته شده است. اما اکنون تنها به بخشی از چالش های بنیادین و مهم فراروی صلح اشاره می کنیم:
1- نخستین چالش مهم در روند صلح در ماهیت ایدئولوژیک و فکری طالبان نهفته است. گروه طالبان دارای ماهیت دینی و مذهبی از نوع افراطی و بنیادگرای آن است که همین ماهیت هرگونه عمل تروریستی و خشونت را توجیه پذیر می سازد. طالبان هنوز بر استقرار امارت اسلامی اصرار دارند و هیچگاه در این مورد از خود انعطاف نشان نداده است. دشمنی افراط گرایی اسلامی که طالبان نماد روشن آن است با هرگونه مظاهر عصر جدید ذاتی است و هرگونه آشتی بین اسلام سنتی با قرائت طالبانی و تمدن جدید که ریشه در غرب دارد، متصور نیست. این ویژگی طالبان حاکی از آن است که یا همه تن به استقرار امارت اسلامی دهند و یا هم چنان در جبهه جنگ با این گروه حاضر شوند.
2- ابهام دیگر در استراتژی حامیان منطقه ای طالبان به خصوص دولت پاکستان در قبال افغانستان نهفته است. مشکل اصلی میان افغانستان که خط دیورند است هم چنان باقی است و هیچ گشایشی در آن به وجود نیامده است. مساله دیورند بنیاد اصلی آشوب طلبی پاکستان در افغانستان را تشکیل می دهد و اساسا بحران افغانستان در همین نقطه ریشه دارد. در این مورد به گفته برخی از تحلیل گران حتی میان ایالات متحده و طالبان به خصوص در عصر مجاهدین نوعی توافق پنهانی وجود داشته است که هرچه پاکستان در مورد افغانستان تصمیم می گیرد، باید ایالات متحده از آن چشم پوشی کند. به همین خاطر بحران سازی پاکستان در افغانستان پس از عصر مجاهدین و سقوط دولت داکتر نجیب الله در قامت گروه طالبان تداوم یافته است.
3- چالش و یا ابهام دیگر در سیاست ها و استراتژی های ایالات متحده در جنوب آسیا و خاورمیانه خوابیده است. ایالات متحده هنوز در این دو منطقه استراتژیک دارای منافعی است که حصول این منافع را در استمرار بحران و آشوب در منطقه جستجو می کند. واقعیت این است که متاسفانه هنوز میان ایالات متحده و گروه های تروریستی مناسباتی وجود دارد که هیچ کس بر آن ها آگاهی نیافته است. موش و گربه بازی ایالات متحده با تروریسم به وضوح این مساله را روشن می سازد. از روزی که گروه های افراط گرای اسلامی در این منطقه ظهور کرده اند، گاهی ایالات متحده علیه آن ها جنگیده و اقدام نظامی کرده است و گاهی نیز آن ها را در آغوش گرفته است و برای بقای آن ها تلاش کرده است. هنوز این پرسش اساسی در ذهن همه مردمان سرزمین های اسلامی وجود دارد که آیا ایالات متحده واقعا با تروریسم مبارزه می کند، یا از وجود و حضور آن ها به نفع سیاست های خویش استفاده می کند؟
4- چالش بنیادین دیگر در سیاست های دیگر کشورهای منطقه و قدرت های جهانی در قبال قضایای افغانستان بر می گردد. واقعیت این است که کشورهایی چون روسیه، ایران، برخی کشورهای عربی و چین منافعی در افغانستان دارند که به نحوی با استمرار حیات گروه طالبان و دیگر گروه های افراط گرا گروه خورده است. کمک هایی که در سال های اخیر از سوی برخی کشورهای دور و نزدیک به طالبان می شود و تسهیلاتی که این کشورها در اختیار طالبان قرار می دهند، مبین نوعی رابطه پنهانی با این گروه است.
مجموع موارد فوق تنها بخشی از چالش های بنیادین فراروی صلح افغانستان است که هر کدام به تنهایی می تواند روند صلح و مذاکرات بین الافغانی را زمین گیر کند. البته علاوه بر این موارد، مسایل دیگری نیز وجود دارد که چشم انداز صلح در کشور را مبهم و تاریک می سازد. امیدواریم که با شروع مذاکرات بین الافغانی همه طرف ها سر عقل بیایند و مردم افغانستان را به آرزوی دیرین شان که صلح و آرامش است برسانند. تنها عاملی که می تواند در برابر این همه چالش و ابهام، فایق آید، اراده جدی و تصمیم طرف های اصلی منازعه در افغانستان است.

دیدگاه شما