صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

سه شنبه ۲۹ حوت ۱۴۰۲

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

امکان یا امتناع تحقق منشور منسوب به طالبان

-

دیروز منشور یا به عبارت درست تر قانون اساسی مورد نظر طالبان برای حکومت آینده افغانستان در رسانه های همگانی درز کرد و دارای نکاتی بود که نه تازگی داشت و نه خیلی عجیب به نظر می رسید. همه آن چه را که طالبان به لحاظ سیاسی بدان باور دارد بدون کم و کاست و حتی بدون مجامله و به صورت بسیار عریان در این منشور انعکاس یافته است. از ساختار دولت گرفته تا میکانیزم های اجرایی در این ساختار به همان شکلی که در حکومت شش ساله طالبان وجود داشت در منشور آمده است. امیرالمومنین در راس همه امور قرار دارد و احکام و فرامین وی به مثابه قانون پنداشته می شود. ساختار حکومت و قدرت در این منشور چیزی فراتر از خلافت و حتی امارت و به معنای واقعی کلمه یک سلطنت مطلقه است. در محتوای منشور هیچ حرفی نیست و از طالبان چیزی فراتر از آن انتظار نمی رود و تنها نمایانگر عدم تغییر باورها و دیدگاه های طالبان است. در باره اصالت و جعلی بودن منشور هم حرف و سخن هایی وجود دارد. ولی مهم محتوای منشور است که عین باورهای طالبان را بدون کم و کاست منعکس می سازد. اما پرسش اساسی این است که آیا واقعا تحقق مفاد این منشور در شرایط فعلی افغانستان قابلیت تحقق دارد؟ به عبارت دیگر آیا ما در آستانه یک تغییرات اساسی قرار داریم که نظام سیاسی ما از جمهوری به امارت اسلامی تغییر می کند؟
این پرسش از آن جهت اهمیت دارد که ظاهرا ایالات متحده در گفتگوهای قطر چراغ سبزهای زیادی از جمله در مورد نوع نظام سیاسی آینده افغانستان نشان داده است. این موضوع قبلا هم در گفتگوهایی که میان آقای خلیلزاد و رهبری دولت افغانستان وجود داشته است و هم در سخنان دیگر مقامات غربی بارها به نحوی انعکاس یافته است. آنان به گونه صریح اظهار داشته اند که نوع نظام سیاسی افغانستان هیچ ربطی به خارجی ها ندارد و این موضوع در حیطه صلاحیت خود افغان ها است که در باره نظام آینده خویش و ساختار قدرت تصمیم بگیرند. حتی آقای خلیلزاد در یک جلسه در ارگ ریاست جمهوری قبلا گفته است که برای رهبری فعلی ایالات متحده هیچ اهمیتی ندارد که نظام سیاسی افغانستان امارتی باشد یا جمهوری و هم چنین موضوعی به نام دستاوردهای هیجده ساله اخیر نیز برای ما اهمیت ندارد و مربوط به خود افغان ها است که روی آن ها پافشاری می کنند و یا از دست می دهند. مفهوم چنین موضعی از سوی متحدین بین المللی افغانستان نگران کننده است و پرسش از امکان یا امتناع منشور جدید طالبان را اهمیت مضاعف می بخشد. هم چنین اختلافات سیاسی و بحران موجود در درون نظام سیاسی فعلی افغانستان نیز یکی دیگر از منابع نگرانی است و موضع طالبان را تقویت می کند. مخصوصا که عده ای از اپوزیسیون داخل نظام به بهانه تغییر قانون اساسی و مواد آن کمک شایانی به طالبان می کنند. احتمالا یکی از دلایل توافق تیم ثبات با تیم دولت ساز نیز چشم دوختن به چنین امری است .
به باور ما به هر گونه ای که بیندیشیم و چه به آینده خوش باشیم و یا بدبین، تحقق نظام امارت اسلامی به شکلی که در منشور تازه طالبان انعکاس یافته است، هرگز تحقق پذیر نیست و امکان عینیت یافتن آن بسیار کم است. دلایل متعددی برای این مدعا وجود دارد که مهم ترین دلیل رشد شعور جمعی و بیداری نسل امروز افغانستان است. افغانستان به لحاظ توسعه و رفاه عمومی متاسفانه در انتهای کشورهای جهان سوم و دچار بحران قرار دارد. ولی از برخی جهات بدون تردید از کشورهای همسایه و منطقه جلوتر است. آزادی های مدنی، آزادی بیان، نهادینه شدن ارزش های حقوق بشری، حقوق شهروندی، حقوق زنان، رشد رسانه های همگانی و باور به روندهای دموکراتیک بخشی از ارزش هایی است که مانع اصلی تحقق هر ایده غیر دموکراتیک و متحجرانه ای چون اندیشه خلافت و امارت و یا سلطنت است .
علاوه بر روشن شدن ذهنیت جمعی، ظهور نسل تحصیل کرده و بروکرات که در سایه اندیشه های آزاد و روشن رشد کرده است نیز دیگر هرگز تن به ساختارهای قرون وسطایی نخواهد داد. هیچ قدرتی امروز نمی تواند جلو گردش آزاد اطلاعات و یا رشد تکنولوژی را بگیرد که هر دو مستلزم آزادی های مدنی و فردی است. به عبارت دیگر فردیت انسان افغانی امروزه رشد یافته تر از بسیاری از کشورهای مسلمان همجوار و منطقه است. به همین خاطر مقید ساختن ذهن و ضمیر این نسل دیگر توسط هیچ ایدئولوژی امکان پذیر نیست .
از سوی دیگر علی رغم پراکندگی سیاسی در نظام سیاسی فعلی افغانستان، ظرفیت های نهفته نیز در درون آن کم نیست. از رهبران جوان و مخالف تحجر مذهبی گرفته تا ساختارهای دموکراتیک و باز در درون نظام همه مخالف تحقق هر ایده ای که به مقید ساختن انسان ها بینجامد هستند. سلطه بی حد و حصر خارجی و توهم قدرت همه کاره آمریکایی ها در معادلات قدرت افغانستان نوعی خطای باصره را به وجود آورده است و در بسیاری از موارد سبب توهمات بی اساس نیز شده است. درست است که ایالات متحده به عنوان مهم ترین حامی دولت افغانستان تا کنون در همه لایه های قدرت دخیل بوده است. ولی این گونه هم نیست که هرچه آن ها اراده کردند باید عملی گردد. بازی کی طی دو سال اخیر صورت گرفته است نشان می دهد که افغان ها می توانند بدون اتکا به یک قدرت بیرونی روی پای خویش بایستند و در باره سرنوشت جمعی خویش تصمیم بگیرند. به طور مثال ایالات متحده در آستانه گفتگوهای قطر صدفیصد مخالف برگزاری انتخابات ریاست جمهوری بود و اساسا یکی از دلایل عدم اشتراک مردم و به بی باوری به انتخابات مداخلات زیاد ایالات متحده در امور سیاسی افغانستان و مخالفت این کشور با برگزاری انتخابات تا زمان روشن شدن گفتگوهای صلح بود. اما افغانستان تصمیم گرفت و انتخابات را با همه مشکلاتش برگزار کرد. این تنها یک نشانه از اراده معطوف استقلال است. در بسیاری از موارد دیگر نیز رهبری دولت افغانستان باید خود تصمیم بگیرد و عمل کند و منتظر اشاره هیچ خارجی نباشد .
با تمام آن چه گفته شد طالبان و یا اندیشه طالبانی به مثابه بزرگ ترین تهدید افغانستان به شمار می رود .

دیدگاه شما