صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

پنجشنبه ۳۰ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

ماهیت جنگ و صلح در افغانستان

-

جنگ در افغانستان تحمیلی و وارداتی است. کلید جنگ در سال 1357 با روی کار آمدن حکومت خلق زده شد و با تجاوز نظامی شوروی سابق، ابعاد تازه و گسترده پیداکرد. افغانستان کمربند امنیتی بود که دو ابر قدرت آن روز برای تسلط بر آن رقابت می کردند. در اواخر دهه شصت امریکا با فرستادن سلاح های مدرن، پیشرفته و فیصله کن برای مجاهدین، خواست این جنگ را از راه نظامی خاتمه دهد و به این ترتیب انتقام شکست ویتنام را از رقیب دیرینه و خطرناکش بگیرد که به این خواستاش رسید.
در دهه هفتاد این کشور از عرصه رقابت قدرت های بزرگ جهانی کنار گذاشته شد و به میدان رقابت های کشورهای همسایه و منطقه تبدیل شد. کشورهای مختلف همسایه و منطقه به گونهای در این جنگ دخیل بودند و از یکی از طرف های جنگ حمایت و پشتیبانی می کردند.
دهه هفتاد، دهه هرج و مرج و جنگ همه با همه بود، جنگ بی قاعده و بی قوارهای که نمی توان آن را در یکی از قالب های جنگی تعریف و اصول و مبنای مشخصی برای آن جستجو کرد.
در دور جدید نیز این جامعه بین المللی بود که با تحت فشار قراردادن گروه های سیاسی و قومی چارچوب یک توافقنامه را تنظیم کرد و نظام آینده افغانستان را بر بنیاد آن استوار نمود.
طالبان به عنوان گروه تروریستی و یا حامی تروریسم از سوی امریکا و متحدانش از صحنه سیاسی افغانستان حذف شد و رهبران و اعضای طالبان به آن طرف خط دیورند رانده شد. ائتلاف مبارزه با تروریسم عامدانه اجازه داد تا پاکستان دوباره به بازسازی طالبان بپردازد و با حمایت های نظامی، لوجیستکی و مالی، به این گروه حیات دوباره ببخشد.
آمدن دوباره طالبان از مرزهای پاکستان و نادیده گرفتن نفوذ و گسترش روز افزون آن در محلات ومناطق دور افتاده از دید امریکا و متحدانش پنهان نبود؛ اما عامدانه و سیستماتیک به این روند اهمیت داده نمی شد. مقامات ایتلاف همواره به مردم اطمینان می دادند که برگشت طالبان ناممکن است. ما به آنها اجازه ورود دوباره به افغانستان نخواهیم داد؛ ولی دیدیم که این وعده ها شعاری بیش نبود. حال این سؤال مطرح می شود که آیا ناتو و ایتلاف بین المللی توانایی مبارزه و جلوگیری از پیشروی طالبان را نداشتند، یا سیاست های اغماض گرایانه و مداراجویانهای پشت سر عدم تقابل جدی با طالبان نهفته بود و جنگ با این گروه را در عمل به چالش کشیده بود؟
تحلیل این موضوع بدون شک برای مردم افغانستان چیزی تازهای را برملا نمی کند. مردم افغانستان هرچند معلومات دقیقی از تعاملات سیاسی آن روز ندارند، اما نتیجه تعاملات سیاسی را که در آیینه واقعیت جریانات امنیتی کشور بازتاب یافت، به صورت آشکار می بینند. مردم می بینند که سال ها است طالبان دشمن قلمداد نمی شود و عملیات نظامی برای پاکسازی مناطق از وجود طالبان راه اندازی نمی شود. چنین برداشت می شود که خط باریک و نامرئی سیاست، قلمروهای مشخصی را برای طالبان پیش بینی کرده است.
حالا در سایه همین سیاست دوگانه کشورهای همسایه و ایتلاف بین المللی مبارزه با تروریسم، گروه طالبان چنان فربه شده که در عرض و موازی حکومت افغانستان، تعاملات خود را با کشورهای گوناگون برقرار می سازد و علیرغم تحریم های سازمان ملل، اعضای این گروه آزادانه از یک کشور به کشور دیگر مسافرت کرده و روزها و ماه ها اقامت می کنند.
پس از نوزده سال جنگ، خونریزی، کشتار، خرابی و ویرانی اکنون بحث صلح مطرح می شود. تا حال جنگ و مقابله نظامی در برابر هراس افگنان اولویت داشت؛ اما اکنون مسأله صلح برجسته و پررنگ شده و جنگ تأسفبار، مضحک و مسخره خوانده می شود. جنگ نمی تواند مضحک باشد. جنگ با خون، گلوله، کشتار بیرحمانه و گریه های معصومانه همراه می باشد. در جنگ انسان های بسیاری قربانی می شوند، خانواده ها بی خانمان و آواره می شوند، زنان بیوه و اطفال یتیم می شوند. پیامد جنگ جز مصیبت، ویرانی و خسارات هنگفت مالی چیز دیگری نیست. این که مضحک نیست. مضحک سیاست هایی است که مسیر جنگ را تعیین می کنند و در مطابقت با آنها جنگ مدیریت می شود؛ جنگ برای هیچ. جنگ برای مردم عادی دهشتناک و مصیبت باراست؛ اما برای سیاستمداران یک بازی مضحک است که در آن هزاران انسان برای هیچ از بین می روند.

دیدگاه شما