صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

سه شنبه ۲۹ حوت ۱۴۰۲

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

نگاه جامع به مقوله امنيت

-

امنيت مقوله جدا و بريده از فرهنگ، اقتصاد و سياست نيست. اگر درافغانستان از بررسي عوامل خارجي جنگ صرف نظر کنيم، پرامترهاي برجسته اي را در داخل کشور مشاهده مي کنيم که در ايجاد، تشديد و گسترش دامنه جنگ و ناامني نقش بارز دارند.
-  فرهنگ: افغانستان يکي از کشورهايي است که مردم آن به لحاظ فرهنگي عقب مانده اند. افغانستان در سطح حکومتي داراي فرهنگ استبدادي و زورسالار بوده است. مناسبات حکومت و مردم بر مبناي فرهنگ حاکم از نوع رابطه ارباب- رعيتي بوده است. رابطه حکومت و مردم همواره يک سويه بوده و احکام و فرمان ها از بالا صادر شده و در سطوح پايين با زور و اجبار اعمال مي شده است. حکومت هاي مستبد و توتاليتر هيچگاه صداي مخالف را بر نمي تابيدند و هيچگونه حقوقي براي مردم قايل نبودند.
حاکميت فرهنگ استبدادي و زور سالار، گرچند امنيت نسبي و جبري را در افغانستان به وجود آورد؛ اما اين فرهنگ سبب شد که حکومت همواره به ارتش و نيروي نظامي وابسته باشد. اين وابستگي به تقويت بي رويه  ارتش به لحاظ ساختاري و تمرکز اختيارات و صلاحيت ها در اين سازمان منجر گرديد. تقويت ارتش در حالي که ساختارهاي اداري و ملکي از ضعف و نارسايي هاي زيادي رنج مي بردند، از يک طرف حکومت را به کمک ها و حمايت هاي خارجي وابسته کرد و از سوي ديگر تسلط نظاميان بر امورات و مقدرات سياسي و نظامي کشور را محرز و غير قابل اجتناب نمود.
از اينرو افغانستان هميشه داراي حکومت هاي ظالم، ستمگر و سرکوبگر در سطح داخلي و مزدور و وابسته به کشورهاي خارجي بوده است. اگر افغانستان در طول تاريخ خود هيچگاه از مداخلات خارجي در امان نبوده و سياست هاي اين کشور با توجه به منافع کشورهاي کمک کننده تدوين و تنظيم مي شده است، عامل اصلي اش، وابستگي هاي سياسي و نظامي اين کشور به کمک هاي خارجي بوده است.
در لايه هاي مياني و پاييني جامعه نيز مردم تحت تسلط فرهنگ قبيلوي بوده و تمام امورات زندگي شان زير سايه همين فرهنگ محدود نگر و واگرا اداره مي شده است. بي سوادي بيش از نود در صد مردم و عدم تعامل با کشورها و فرهنگ هاي ديگر، پرامتر هاي ديگري بودند که بر ماندگاري و پايايي فرهنگ قبيلوي کمک کردند.
غلبه فرهنگ قبيلوي بر مناسبات اجتماعي، در عمل جامعه افغانستان را به جزاير پراکنده و مجزا از يکديگر تبديل و روحيه دگر ستيزي و خصم پنداري را در جامعه بسته و عقب مانده افغانستان نهادينه کرد.
بنابراين نفرت و بدبيني مردم نسبت به حکومت هاي استبدادي از يک سو و افتراق و انشقاق در روابط اجتماعي از سوي ديگر، روند ملت سازي در افغانستان را با بن بست مطلق روبرو کرد.
اگرچه برخي حکومت ها تلاش هاي ناشيانه خود را در جهت ايجاد وحدت و همگرايي مردم از طريق تحميل برخي مقوله ها و پديده هاي فرهنگي به کاربرد؛ اما اين تلاش ها نه تنها ره بجايي نبرد که احساس وحدت خواهي را با چالش ها و دشواري هاي لاينحل ديگري روبرو کرد.
نتيجه اين نابساماني ها و آشفتگي ها را در معادلات درون قدرت و بيرون قدرت از دهه پنجاه به بعد به خوبي در جغرافياي افغانستان مشاهده مي کنيم.
امروز شکاف هاي قومي، مذهبي، سمتي و نژادي برخاسته از پديده ها و مقوله هايي اند که از درون فرهنگ سياسي زور سالار و محدود نگر قبيلوي بر باورها و رفتارهاي سياسي و اجتماعي ما تأثير گذاشته است و مانع بزرگ و نيرومندي را در مسير ملت سازي و وحدت و همگرايي مردم افغانستان به وجود آورده است.
اقتصاد: نقش اقتصاد در گسترش ناامني و ترويج روحيه نابردباري اجتماعي بر هيچ کسي پوشيده نيست. اقتصاد بازار آزاد، ويژگي هاي فرهنگي خاص خودش را مي طلبد. فرهنگي که بر مبناي منافع و ارزش هاي مشترک جمعي استوار مي گردد و تعلقات خوني و نژادي و همپيوندي با اعتقادات و باورهاي مذهبي و ديني، در چوکات اين فرهنگ رنگ مي بازد.
همانطوري که رشد اقتصادي سبب کمرنگ شدن شکاف هاي ناشي از فرهنگ قبيلوي مي گردد، عقب ماندگي اقتصادي به تشديد خصومت ها و گسترش ناشکيبايي هاي اجتماعي کمک کرده و نظم، امنيت و آرامش اجتماعي را برهم مي زند.
امروزه يکي از عوامل مهم نا امني در افغانستان فقر است. فقر و بيکاري در جامعه موجب تشديد تضادهاي اجتماعي گرديده و آمار جرم، جنايت و ناهنجاري هاي اجتماعي را بالا مي برد. فقر بسياري از مردم را مجبور مي کند تا براي براوردن نيازمندي هاي اقتصادي شان به گروه هاي هراس افگن پناه ببرند و نجات خود را در جنگ در کنار گروه هاي تروريستي جستجو کنند.
حکومتداري ضعيف و يا نظام هاي استبدادي و قدرت محور نيز همانطوري که در بالا ذکر شد، تضادها و خصومت ها را ميان حکومت و مردم و مردم با مردم شدت مي بخشد و راه توسعه و رشد اقتصادي و رفاه اجتماعي را سد مي کند.
بنابراين مقوله امنيت بايستي همزمان با مسايل حکومتداري و رشد و توسعه اقتصادي و تغييرات مثبت فرهنگي در جامعه مدنظر گرفته شده و نگاه تک بعدي به مسايل سخت افزاري امنيت، به چشم انداز روشن براي مردم افغانستان نمي انجامد.

دیدگاه شما