صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

پنجشنبه ۹ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

الزامات واقع گرایانه استراتژی جدید آمریکا در افغانستان

-

اين روزها مقامات در آمريکا و ناتو در حال رايزني براي تعريف استراتژي جديد آمريکا و متحدينش در افغانستان هستند. گروهي از مشاروران رئيس جمهور ترامپ، پيشنهاد اعزام 3 تا 5هزار سرباز آمريکايي ديگر، براي جنگ با طالبان را مطرح کرده اند. ينس استولتنبرگ، دبير کل ناتو روز چهارشنبه 10 ماه مي در لندن خبر از احتمال اعزام هزاران سرباز ناتو به افغانستان داد. همچنين جنرال جان نيکلسون فرمانده آمريکايي ناتو در افغانستان، چندي پيش گفته بود که ما در «بن بست» گير کرده ايم و رهايي از بن بست نيازمند چندين هزار نيروي بيشتر است. هرچند رئيس جمهور ترامپ تا کنون در اين مورد به صراحت اظهار نظر نکرده است، اما شواهد حاکي از آن است که استراتژي جديد آمريکا در افغانستان به هدف اعمال فشار بيشتر بر طالبان و تقويت حکومت وحدت ملي، تصويب  و اجرا خواهد شد.  در چنين شرايطي ضروري است که الزامات واقع گرايانه اين استراتژي با مشوره مقامات و کارشناسان امور در کابل مطمح نظر قرار گيرد. در اين راستا ياد آوري نکاتي را لازم ميدانم. 
1.  جنگ افغانستان، جنگ داخلي نيست، بلکه اين نبرد خط مقدم مبارزه جهاني عليه دهشت افکني و تروريسم جهاني است. افغانستان ضعيف و بي ثبات، مستعد تبديل شدن به لانه تروريسم جهاني است که مي تواند امنيت منطقه و جهان را با خطر مواجه سازد.
2.  آمريکا در سال 2001 جنگ بزرگ عليه تروريسم را در افغانستان آغاز کرد، ولي براي پايان بخشيدن به آن چندان جدي عمل نکرد. ورود آمريکا به جنگ عراق در سال 2003، انعطاف در برابر پاکستان و طالبان از سالهاي 2005 به بعد، اختلاف نظرهاي اداره اوباما با رئيس جمهور کرزي و خروج نيروهاي بين المللي در 2014،  عدم توجه لازم به تجهيز و تقويت نيروهاي افغان، مواردي از راهبردها و کنشهاي آمريکا است که به تضعيف دولت در کابل و تقويت تروريسم انجاميد.
3. رقباي آمريکا در منطقه ، سالها است که براي تضعيف حکومت کابل و تقويت مخالفان دست به کار شده اند و اين روند اخيرا تشديد و عريانتر گرديده است. افزايش حمايت هاي بيروني از طالبان در کنار مشکلاتي که در رهبري نهادهاي امنيتي افغانستان وجود دارد، باعث شده است که  طالبان و ديگر گروههاي مخالف مسلح قادر به تصرف بخش هايي از خاک افغانستان گرديده  و  توان تهديد و تصرف مراکز ولايات را نيز داشته باشند. چنانکه  قندوز تا حال دوبار سقوط کرده است.
4.  با وجود اين که اعزام سربازان بيشتر در اين شرايط، ضرورت انکار ناپزير دارد ولي بسنده نيست. در کنار آن اقدامات ديگري نيز بايد در استراتژي جديد آمريکا گنجانده شود. حضور سربازان تازه نفس، حتي در چارچوب همان ماموريت حمايت قاطع، مي تواند تاثيرات رواني، عملياتي و ميداني قابل توجهي داشته باشد. در عين حال نبايد فراموش کرد که روزي يک صد هزار سرباز آمريکايي در افغانستان بود ولي تروريسم محو نگرديد. از اين رو مي توان گفت که حضور سربازان بيشتر، به عنوان  يک راه حل در کوتاه مدت و به صورت فوري، اهميت و موثريت خود را دارد، اما راه حل نهايي جنگ در افغانستان نيازمند  اتخاذ راهبرد چند منظوره است.
5.  انتظار مي رود در استراتژي جديد آمريکا، علاوه بر اعزام سربازان بيشتر، براي ظرفيت سازي و تجهيز قواي مسلح افغانستان، مبارزه با فساد اداري و اعمال فشار بالاي کشورهاي حامي طالبان طرح هاي عملياتي، زمانبندي شده و واقع بينانه در نظر گرفته شود. در گذشته حمايت هاي تسليحاتي، نظامي  و استخباراتي از قواي مسلح افغانستان، ناکافي و غير موثر بوده است. همچنين  آمريکا در امر مبارزه با فساد اداري که از درون حکومت افغانستان را به شدت آسيب پذير ساخته است، نقش موثري بازي نکرده است. از جانب ديگر انعطاف آمريکا در برابر کشورهايي چون پاکستان روند مبارزه با تروريسم را به شدت با چالش مواجه ساخته است.
6.  نکته آخر اين که هرچند روند صلح در افغانستان بايد تعقيب شود، اما دو موضوع اساسي بايد مورد توجه قرار گيرد. اول اين که طالبان افغاني يکي از 20 گروه تروريستي است که در افغانستان مي جنگند. پس مصالحه با تروريستان خارجي معنايي ندارد. دوم اينکه طالبان افغانستان نيز زماني، حاضر به گفتگو و ادغام در روند صلح مي شوند که در ميادين نبرد عرصه  بر آنها تنگ گردد. راهبرد صلحي مبتني بر دعوت و اعطاي امتيازات به مخالفان مسلح فقط روند سلسله اي از ظهور شورشيان و کسب امتياز را پويايي مي بخشد و موثريت در جهت کاهش خشونت ندارد.

دیدگاه شما