صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

شنبه ۱ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

افغانستان؛ بازهم بیسوادی، فقر و محرومیت

-

مردم افغانستان به دليل فقر اقتصادي، توسعه نيافتگي فرهنگي، حاکميت تبعيض و بي عدالتي و نبود فرصت ها و امکانات آموزشي اغلب از نعمت سواد محروم مانده اند. در نظام جديد سياسي، سواد و آموزش هاي ابتدايي يکي از حقوق انکار ناپذير شهروندان کشور به شمار مي آيد. به همين دليل يکي از عرصه هايي که بيشترين توجه و تمرکز روي آن صورت گرفت، بخش معارف افغانستان بود.
در اين مدت مکاتب دولتي فعال گرديد و بر اساس نياز مکاتب جديد در مناطق مختلف کشور ساخته شد و به بخش خصوصي نيز اجازه داده شد تا در زمينه هاي تعليمي و تحصيلي کار کنند. در اين سال ها زمينه تعليمي و آموزشي براي شهروندان فراهم گرديد و مردم توانستند فرزندان خود را به مکاتب دولتي يا خصوصي بفرستند. امروز پس از پانزده سال ما سالانه هزاران نفر فارغ التحصيل از دانشگاههاي داخلي و خارجي داريم که اين خود گام بزرگ در راستاي اعتلاي فرهنگي و مبارزه با بي سوادي شمرده مي شود.
ولي مشکل بي سوادي همچنان مردم افغانستان را رنج مي دهد. بر اساس يافته هاي سازمان يونسکو هنوز هم يازده ميليون نفر در افغانستان بي سواد و يا کم سواد هستند و تنها 34 در صد مردان و 18 در صد زنان از سواد کافي برخودار اند. بر اساس آماري که يونسکو ارائه مي دهد، 90 در صد زنان و بيشتر از شصت در صد مردان در روستاها سواد کافي ندارند. اين يک آمار تکاندهنده و يک واقعيت تلخي است که افغانستان از آن رنج مي برد.
پرسش اين است که چرا با وجود کمک هاي زيادي که در زمينه تعليمي صورت گرفته، هنوز آمارهاي بالا از بي سوادي و کم سوادي در کشور ارائه مي گردد و چرا سياست هاي دولت در راستاي سواد آموزي با نتيجه دلخواه فاصله دارد؟
چند عامل در اين زمينه وجود دارد و اين عوامل سبب تأخير و توقف برنامه هاي سواد آموزي در کشور گرديده است:
1- نا امني. جنگ و ناامني در پانزده سال گذشته نزديک به چهل در صد جغرافياي افغانستان را تحت تأثير قرار داده است. در اين مناطق مخالفان مسلح دولت، اجازه نمي دادند تا برنامه هاي سواد آموزي و تعليمي به مورد اجرا گذاشته شود.
2- فقر فرهنگي و حاکميت عنعنات قبيلوي. در بسياري از مناطق قبايلي، دختران حق درس خواندن را ندارند و تعليم دختران در اين مناطق حرام پنداشته مي شود. به اين ترتيب نيمي از اعضاي اجتماع از نعمت سواد محروم مي مانند.
3- فقر اقتصادي. يکي از دلايل عمده اي که در افغانستان نقش مهم در بي سوادي و کم سوادي مردم ايفا مي کند، فقر اقتصادي است. مردم در روستاها به دليل نبود کار و درآمد مطلوب ناچارند، فرزندان شان را به جاي مکتب به سوي شهرها و کارخانه ها بفرستند، تا در درامد خانواده کمک شوند. بسياري از اطفال عليرغم ميل پدر و مادر و ساير اعضاي خانواده، به سوي کار فرستاده مي شوند و امروزه متأسفانه کودکان کار خود به يک معضل اجتماعي و حقوق بشري در افغانستان تبديل شده است.
4- عدم توجه دولت و نهادهاي بين المللي به سواد حياتي و آموزش بزرگسالان. با آن که سالانه بودجه هنگفتي به وزارت معارف اختصاص داده مي شود؛ اما از اين بودجه تنها يک در صد آن در زمينه سواد حياتي به مصرف مي رسد. هنوز وزارت معارف برنامه مدون و تعريف شده اي در راستاي محو بي سوادي بزرگسالان ندارد. در اين مدت توجه وزارت معارف بيشتر به مکاتب و ساخت مکاتب بوده است و برنامه سواد آموزي براي بزرگسالان تا حدودي به فراموشي سپرده شده است.
بنابراين تأمين امنيت، مبارزه با خرافات، مبارزه با فقر و محروميت و توجه ويژه به آموزش بزرگسالان از راهکارهايي اند که بايد در سياست هاي آينده حکومت براي مبارزه با بيسوادي مدنظر قرار بگيرند. طرح بسيج ملي براي سواد آموزي در صورتي که با واقعيت هاي اجتماعي، فرهنگي و جغرافيايي اين کشور سازگار باشد، مي تواند روزنه اي را به سمت کاهش بي سوادي در کشور باز کند.

دیدگاه شما