صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

شنبه ۱ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

چراجنگ؟ چرا صلح؟

-

جنگ و صلح قصه تمام ناشدني در افغانستان است. چهار دهه است که زندگي ما با جنگ گذشته است و چهار دهه است که صداي صلح نيز از لابلاي نفير گلوله ها و غرش تانک ها و صداي دهشتناک توپ و انفجار به گوش مي رسد؛ اما نزديک به چهل سال است که نه جنگ تمام شده و نه صداي صلح براي هميشه در ميان هياهوي جنگ و کشتارهاي بيرحمانه از بين رفته است. اکنون نيز نهيب جنگ و دعوت به صلح دو خواست متضاد و ناهمگوني است که همزمان در افغانستان، مردم را به طرف خودشان مي کشاند. راستي چرا مردم با همديگر مي جنگند؟ چرا بايد انساني مجبور شود تا همنوعش را بکشد؟ چرا بجاي جنگ، زندگي مسالمت آميز را انتخاب نمي کنيم؟ چرا توان و قدرت آوردن صلح را در کشور از دست داده ايم؟ مگر آنهايي که عليه حکومت مي جنگند و مردم ملکي را به قتل مي رسانند و بر مسافران و رهگذران رحم نمي کنند، نمي دانند که اين کار شان انساني و اسلامي نيست و اين گونه اعمال در دين و اخلاق قابل توجيه نيستند؟ فهم و درک اين موضوع کار زياد مشکلي نيست و هر انساني مي فهمد که کشتن انسان ديگر جرم و منافي با آموزه هاي ديني و ارزش هاي اخلاقي جامعه است؛ اما با آن هم بي مهابا مي جنگد و بي باکانه زن، مرد، پير و جوان را به قتل مي رساند.
پس مشکل آنجاست که اين افراد آگاهانه دست به کشتار مردم بي گناه مي زنند و با آگاهي از مجرمانه بودن عمل ارتکابي شان، جرايم بزرگ را مرتکب مي شوند. در واقع اين آگاهي است که پروسه صلح خواهي را با چالش مواجه مي سازد و آتش جنگ، فتنه و نفاق را شعله ور نگه مي دارد. افراد نا آگاه را مي شود آگاه کرد و اشخاص جاهل و نادان را هم مي شود به مرور زمان فهماند تا دگرگوني در زندگي شان به وجود آورند و بر باورهاي غلط شان غلبه کنند؛ اما با افرادي که آگاهانه يک راه را انتخاب مي کنند، پند و اندرزهاي اخلاقي براي شان سودي ندارند؛ زيرا او با آگاهي تمام از آموزه ها و باورهاي اخلاقي عبور کرده اند.
مشکل ما هم همين است که ما کساني را به صلح، امنيت، دموکراسي، حقوق بشر و تساهل و مدارا دعوت مي کنيم که آنها اصلا اين مفاهيم را قبول ندارند. آنها آگاهانه راه دشوار جنگ را بر مسير هموار صلح برگزيده اند. به اين خاطر دعوت ها و فريادهاي ما هيچ آگاهي جديدي را براي آنها هديه نمي کند و هيچ روزنه جديدي را براي آنها نمي گشايد. دعوت به صلح يک خواست تکراري، خسته کننده و نفرت آوري است که آنها سال هاست از آن عبور کرده اند. آنها از صلحي استقبال مي کند که مطابق خواست و ميل شان باشد و با ايده ها و باورهايشان همخواني داشته باشد. صلحي که خواست هاي آنها را تأمين کرده نتواند، از جنگ و دوزخ هم بدتر است. در اين طرف نيز ما صلحي مي خواهيم که در آن ارزش هاي ملي و بين المللي مراعات شود. صلحي که عدالت و برابري را براي همه مردم افغانستان تأمين کند. پس صلحي که در آن ارزش هاي انساني و دموکراتيک قرباني شود؛ هرگز مورد پذيرش مردم ما نيست. مردم همين امنيت نسبي را بر صلحي که مبنايش بر استبداد سياسي، تبعيض نژادي و ناعادلانه بودن مناسبات اجتماعي استوار باشد، ترجيح مي دهند. بنابراين مسأله جنگ و صلح ناخودآگاه و از روي جهل مطلق به ماهيت و پيامد جنگ و صلح، انتخاب نمي شوند. همه چيز آگاهانه صورت مي گيرد و همه چيز از روي انتخاب است. وقتي آگاهي و انتخاب در ميان باشد، نصيحت هاي داهيانه و اندرزهاي پدرانه کارايي خود را از دست مي دهد. در اين گونه موارد بايد بجاي وعظ و خطابه از راهکارهاي مؤثرتري براي قناعت طرف به صلح، ثبات و امنيت استفاده شود. راهکار فشارهاي سياسي، نظامي و قطع منابع اقتصادي و... مي تواند نيروهاي جنگ طلب را به صلح وادار سازد؛ اگرچه اين صلح مطابق با خواست هاي شان نباشد.  

دیدگاه شما