صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

چهارشنبه ۵ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

بن بست صلح

-

ده سال است که حکومت افغانستان در راستاي صلح با مخالفان مسلح دولت کار مي کند. به اين منظور کميسيون ها و شوراهاي صلح در چوکات حکومت براي پيشبرد روند صلح تشکيل شد و امکانات بسياري را در اين زمينه به مصرف رسيد. اما اين تلاش ها و هزينه ها نه تنها تأثير قابل ملاحظه اي دربر نداشت که در عمل پروسه صلح را با پيچيدگي هاي بيشتري همراه نمود.
مشکل اين بود که مقامات حکومتي متأسفانه يا به اعماق صلح و جنگ در افغانستان پي نبرده بودند و يا آن را عامدانه به فراموشي سپرده بودند. از اينرو توجه حکومت به بعد داخلي صلح متمرکز بود و با خوشبيني زياد، پيوستن رهبران گروه طالبان به روند صلح را انتظار مي کشيدند.
نرمش حکومت در برابر گروه هاي شورشي پيامدهاي مشخصي را در فرايندهاي سياسي کشور به وجود آورد:
 اول: ادبيات سياسي حکومت را نسبت به گروه هاي شورشي تغيير داد. تعبيرات مخالفان مسلح، برادران ناراضي و... جاي هراس افگنان و حاميان گروه هاي تروريستي را گرفت. اين اصطلاحات از يک سو حساب گروه طالبان را از شبکه هاي تروريستي جدا کرد و از سوي ديگر جنگ طالبان را يک جنگ داخلي قلمداد کرد که در اثر نارضايتي هاي سياسي طالبان از حکومت به وجود آمده است.
دوم: ترديدها و تعلل هاي آشکاري را در مبارزه نظامي عليه گروه هاي شورشي ايجاد کرد. منع بمباران هوايي، ممنوعيت عمليات شبانه، تلاشي خانه ها و عمليات هاي نظامي وسيعي که پاکسازي مناطق و ولسوالي ها را از گروه هاي شورشي هدف قرار مي دادند، جزؤ روندي بود که در چوکات صلح با طالبان تعقيب و پيگيري مي شد.
سوم: اين سياست زمينه هاي خوبي را براي تحکيم پايگاههاي سياسي، اجتماعي و نظامي طالبان در افغانستان فراهم ساخت و سردرگمي و بي انگيزگي نهادهاي حکومتي و بخصوص نهادهاي امنيتي را در برابر طالبان در پي آورد. اين سردرگمي متأسفانه تا حالا دوام دارد و حکومت نتوانسته به يک گفتمان واحد در برابر طالبان دست پيداکند. پيروزي ها و پيشروي هاي مخالفان در ولايت هاي مختلف پيش از آن که ناشي از قدرت نظامي طالبان باشد؛ پيامد مستقيم سردرگمي، نابساماني و بي انگيزگي حکومت و نهادهاي امنيتي کشورمي باشد. بن بست صلح نيز از همين جا ناشي مي شود. وقتي حکومت تعريفي از دشمن خود نداشته باشد، وقتي نداند که با کي مذاکره مي کند، وقتي چوکات مذاکره و نقطه هاي سرخ، زرد و خاکستري آن مشخص نباشد؛ چگونه مي توانيم به پيشرفت مذاکرات اميدوار باشيم.
امروزه رويکردهاي مقامات بلندپايه و نهادهاي گوناگون سياسي و امنيتي کشور در برابر جنگ، صلح، طالبان و ساير گروه هاي شورشي متفاوت و در بسا موارد با تضاد و تناقض همراه مي باشد. رييس جديد شوراي عالي صلح مي گويد او از اول جنگ با طالبان را نه جايز مي دانسته و نه مفيد و به همين خاطر هيچگاه با طالبان وارد جنگ نشده است.
رييس جمهور گرچند سال گذشته طالبان را « مخالفان سياسي» خوانده بود؛ اما مي گويد: در برابر آندسته طالباني که با ما مي جنگند، قاطعانه مبارزه مي کنيم. وي در حالي که بر ابعاد خارجي جنگ تأکيد مي ورزد و جنگ افغانستان را يک جنگ تحميلي از سوي کشورهاي خارجي مي داند، اما جنگ طالبان را در ابعاد داخلي اش مورد توجه قرار مي دهد.
طالبان با حمايت کشورهاي خارجي به وجود آمد و پس از حادثه يازدهم سپتامبر به جنگ عليه آمريکا و متحدانش حاضرشد؛ اما دست از حمايت بن لادن برنداشت. حالا هم رهبران طالبان در کشورهاي خارجي به سر مي برند و تمام تصميمات شان از خارج و با حمايت خارجي ها گرفته مي شود. تا هنوز نه تنها طالبان جدايي خود را از شبکه هاي تروريستي اعلام نکرده که رهبران گروه هاي بارها بيعت شان را با رهبرطالبان اعلام داشته است. حالا سؤال اين است که ما بايد تا چند سال ديگر با سياست هاي مبهم، گيج کننده و غير راهبردي، جدايي طالبان را از عوامل خارجي جنگ انتظار بکشيم؟ آيا ناروا دانستن جنگ با طالبان، مشروعيت اقدامات حکومت را دربرابر طالبان زير سؤال نمي برد؟

دیدگاه شما