صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

شنبه ۸ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

درنگی بر مسئله استقلال

-

چند نکته قابل تأمل در باب سالروز استرداد استقلال کشور وجود دارد.

اول؛ دوران امان الله خان از جهتي نقطه عطفي در تاريخ کشور است. براي اولين بار، مشروطيت شکل گرفت و مديريت کشور بر اساس قانون مطرح شد. پادشاه به عنوان حاکم مشروط و محدود به قانون شد.

 اين بزرگترين دگرگوني ممکن در زمانه امان الله خان بود. با اين حال، نوع برخورد امان الله خان با مسئله تجدد، اصلاحات و نوآوري سطحي بود.

 امان الله خان نه ارتباط منطقي و عقلاني با دنيايي غرب برقرار توانست و نه ملزومات تجدد و نوگرايي را درک نمود.

بر اين اساس اصلاحات خود را بر مبناي درک و فهم عاميانه بنا نمود و در کمترين زمان ممکن به بن بست مواجه شد. حال آنچه در زمانه امان الله خان و استقلال افغانستان براي ما نقطه عطف مي سازد اين است که نزديک به قرن از آن زمان گذشته است ما چه نسبتي با مشروطيت، تجدد و نوآوري و دانش مدرن برقرار نموده ايم. آيا وضعيت ما در نسبت به يک 96 سال گذشته تغيير کرده است.

دوم؛ 96 سال از استرداد استقلال افغانستان گذشته است. اما نوع برخورد ما تا حدودي غير عقلاني است. ما کمتر نسبت به اين پديده تأمل و تفکر مي نمايم.

 نخبگان سياسي و افراد در رأس قدرت در چهار ديواري ارگ جشن مي گيرد. 96 سال گذشته و آنچه بر افغانستان رفته است کمتر آن ها را وادار به تأمل نموده است.

تا هنوز هيچ از يک از نخبگان جامعه ما سهم خود را در آوردن شادي و درد و رنج در اين کشور نسنجيده است. همه با افتخار از گذشته اي ياد مي کند که سراسر بدبختي به بار آورده است. کسي از خود نمي پرسد که من چه سهمي در آباداني و ويراني اين کشور داشته ام.

با اين حال، اين مسئله تنها در دايره نخبگان محدود نمي شود. مردم نيز کمتر تأمل مي کند. نسبت خود را با گذشته نمي سنجد. با اين حال، مهمترين و اساسي مسئله براي نخبگان و مردم کشور اين است که ربط و نسبت خود را با رويداد هاي گذشته اين کشور مشخص نمايد. تأمل نمايد که چه سهمي در آباداني و ويراني اين کشور رفته است. اين مسئله اما، براي نخبگان در رأس قدرت مهمتر و اساسي تر است.

سوم؛ مسئله اساسي و جدي در باب خود مفهوم استقلال است. در زمانه امان الله خان استقلال به معناي رهايي سياست داخلي و خارجي از نفوذ و سيطره انگليس بود. اما در زمانه کنوني مفهوم استقلال به خاطر مسئله جهاني شدن دگرگون شده است. استقلال در تدوين سياست امر نيک است اما استقلال و به معني خودکفايي از بنياد اشتباه است.

خودکفايي در دنيايي کنوني ممکن نيست. اگر هم ممکن باشد عقلاني نيست. با اين حال، استقلال در اتخاذ تصميم گيري و تعيين سرنوشت کشور بر اساس عقلانيت سياسي کاري نيک و درست است اما استقلال به معني عدم رابطه اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي و سياسي با کشور هاي ديگر غير عقلاني و بي بنياد است.

در جهان کنوني، کشور ها نسبت به هم وابسته است. اين وابستگي از بزرگترين و قدرتمندترين کشور گرفته تا کوچک ترين و ضعيف ترين کشور را در بر مي گيرد. با اين حال مسئله اساسي اين است که در اين زنجيره وابستگي وضعيت ما چگونه است. ما به کشور هاي ديگر وابسته ايم آيا کشور هاي ديگر نيز وابسته ماست. آيا ما به لحاظ اقتصادي، فرهنگي و ... مصرف کننده ايم يا اينکه توليدات اقتصادي و فرهنگي نيز داريم.

چهارم؛ برخورد ما با مسئله استقلال تا اندازه زياد احساسي است. حد اقل برخورد روشنفکران بايد عقلاني باشد.

به جاي پرداختن به مفهوم استقلال بحث انتراعي نمودن بهتر آن است که کارکرد نهاد ها و نخبگان در 96 سال گذشته را مورد نقد قرار دهيم. تنها با برخورد عقلاني و نقد گذشته امکان رهايي و عبور از دام گذشته ممکن و عملي است. برخورد احساسي و حماسه سازي سالروز استرداد استقلال کشور ما را درگير با نداشته هاي مان مي کند. بنابراين، مسئوليت اساسي و جدي روشنفکران کشور است تا از نوع برخورد و نگاه خود را نسبت به رويداد استقلال کشور تغيير داده و صرفا برخورد احساسي و حماسي گونه نداشته باشد.

 

دیدگاه شما