صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۱۵ سرطان ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

زنان ؛ فرشته هایی در زنجیر زمانه

زنان ؛ فرشته هایی در زنجیر زمانه نویسنده : رحمان غفاری

زنان محرومان تاریخ اند که در زمانهای خودشان اسیر شده است. عجیب است اما غریب نیست که با گذشت هر روز دایرهی این اسارت تنگتر و تنگتر میگردد. فریاد های در گلو مانده، ضجه های در سکوت و تحمل زجرآور نا تمام حکایت شان است. هیچ دری امیدی برای رفتن از ظلمتکده های قرن وجود ندارد. روزگار در بازی های فریبندهاش و در مرداب وهمانگیزش و در گرداب های سنگینش مظلوم ترین یادگارهایش را گیر انداخته است. تاریخ به داوری نشسته است. قصه های امروز ما را برای نسل های آینده ثبت میکند. در شبستان تاریک و سرد این سرای همه مغموم اند و حیران. کاش میشد کاری کرد. فریاد کشید به دور دستهای این دورهی پر از سکوت و اختناق و پلیدی. کاش میشد گنگسترهای فریب و نیرنگ را از ریشه برکند. کارتل های پلیدی و تاریکی را در قعر دره های مرگ فرستاد. جهل و ظلمت بر تمام سامانههای حیات سایه افکنده است. سرزمین بیدادگری که دادگر ندارد. کشور که گویا صاحبان راستینش را وقتها پیش از دست داده است. کسی را یارایی راه رفتن نیست و همه گرفتار یک نوع خستگی مسری اند.
زنان در هر جامعهی نیم از جمعیت همان جامعه اند. تاریخ به نیکویی به حافظه دارد که این قشر از اجتماع انسانی همواره در کشاکش روزگار له شده است. کمتر دولت و نظام حکومتی بوده که تا به حال به نفع این گروه کارکرده باشد. تصورات و نوع نگاهها همیشه نسبت به این قشر سخیفانه و مرضگونه بوده و هست. انواع مظالم درتاریخ جوامع انسانی علیه اینها روا داشته شده است. زن در تاریخ محکوم به جنس دوم بودن بوده است. فداکاری ها و ایثارگری های زنان همیشه به دلیل تعصبات کور جنسیتی نا دیده گرفته شده است. تلاش شده به جای حقوق شان از جسم شان حرف زده شود. در عوض کار در اجتماع در چهار دیواری خانهها حبس گردد. زن چه در تاریخ و چه اکنون به حیث کالا قلمداد شده و میشود. دشمنان زنان همیشه دو راه را پیش گرفته است: یا زن در خانه در بند باشد و ازهمهی حقوق انسانیاش محروم و یا این که مثل عروسکهای بزک کرده، مورد استفاده سرمایه داری در بازار به عنوان جنس قیمت بها خرید و فروش گردد. من فکر میکنم یک طبقه عظیم جهانی وجود که دارد که درهمه جا برای شان دام پهن کرده است. امروز آنچه نظام بی رحم سرمایه داری در بازار آورده و از آن به نام حقوق نوین زن دفاع میگردد، جز استحمار زنان نیست. مدل شدن و رقص کردن در کاباره ها برای فروکش کردن حس گدازان شهوانی یک مشت شهوتران به هیچ وجه به مفهوم آزادی انسانی آنها نیست. موارد مذکور بیانگر این بحث است که زنان به بهای رهایی از قیدوبند های کهنه، اسارت در زنجیر های مسحورکننده نوین را میپذیرند. دنیای غرب که امروز بوغ و کرنایش مبنی بر رعایت حقوق بشر و آزادی گوش همه را کر کرده است، زنان را در مسلخگاه تمدن شان که جز سکس و خشونت نیست، گیرانداخته است. جامعه های بسته و سنتی زن را به بهانه های کور مذهبی و رسم قبیلهیی شان به بردگی گرفته است. عدهی در مسند تدین و دینگرایی میخواهد با ابزارهای ساختگی خودش به نام ارشادات دینی راه زنان را سد کند تا آنها نتوانند، حرفی ازعدالت جنسیتی و تساوی اجتماعی بزنند.
افغانستان که افتخاری کسب عنوان فاسدترین کشور را دارد، میتواند خطرناکترین نقطه برای زنان باشد. گرچند بعد از فروپاشی نظام طالبانی تلاش های این راستا، متمرکز بر این شده است تا برای آنها بستر مناسب رشدی فراهم گردد. دنیا روی این منظور مبالغ هنگفت را تخصیص داده است. اما نظر به پول که سرازیر شده، اقدامات اندک صورت گرفته است. دلیلش فساد گسترده مالی موجود در ادارات فرسوده شده‌‌ی مفلوج بوده است. بعد از کنفرانس بن و همزمان با تشکیل حکومت موقت، موسسات و سازمان های زیادی دست به کار شد تا سهم شان را در جهت اعاده حقوق زنان اجرا کنند. این تلاش ها منتج به نتایج پسندیده در امر سهم دادن زنان افغانستانی دربدنه قدرت شد. زنان در مناصب چون وزارت، وکالت، ولایت و قضاوت خودشان را رساندند. این امردر نفس خود تحول میمون در فعالیت های سیاسی- مدنی زنان است. اما کافی نیست. بیشترین حضورشان در قدرت نمادین بودند تا واقعی. در بیست سال پسین در خصوص زنان اقدامات صورت گرفته است که باید از سوی خود زنان و دولت حفظ کردد.
با وجود همهی کوشش که شده، زنان هنوز با چالش های عدیدهی دست در گریبان اند که به اختصار به آنها پرداخته میشود.
ـ وابستگی اقتصادی: یکی از مباحث مهم که زنان تا هنوز به آن دست نیافته است، عدالت اقتصادی است. چون زمینهاش فراهم نیست. زن به لحاظ آسیبپذیری که دارد، نمیتواند در محیط پر رقابت مردسالارانه قد راست کند. با تاسف باید اذعان داشت که دولت موجود در این مورد برنامه روشن و عملی ندارد. اگر برای زنان چانس فعالیت در بازار کار داده شود، نیروی کار دو برابر میشود. وقت که نیروی بیشتری در فعالیت های اقتصادی حضور داشته باشد، اقتصاد ملی رشد خواهد کرد. خانواده به سوی رفاه اقتصادی پیش خواهد رفت. به لحاظ اجتماعی و روانشناختی زنان اعتماد و اطمینان بیشتر از زندگی پیدا میکنند. اگر تعصب ازته ذهن مردان مریض احوال پاک گردد، زنان بسیار زود جایگاههای بلندی در بازار و بخش تولید احراز خواهد کرد.
ـ تبعیض جنسیتی: این تبعیض درهر بخش خودنمایی میکند. حضور کمرنگ زنان دردستگاه های قضایی و امنیتی کشور گواه روشن این ادعاست. به استثنایی بزرگ شهرها در سایر مناطق زنان حق خارج شدن از خانه به اراده خودشان را ندارند. این سبک از برخورد که مخصوص خانواده های بسته و سنتی اند، جدی ترین مانع بر سر راه زنان است. درچنین محیط های نسبت به زن دید برده گونه اعمال میگردد. اگر مردی با زنی ازدواج کند، مرد بعد از آن زن را مانند بقیه دارایی هایش صاحب میشود. زن را کالایی برای فروش مدنظر دارد. این رویکرد وقیحانه درخانوادهها و ذهن مردان جامعه جا باز کرده است. خیلی از زنان نیز پذیرفته که مال مردان جامعه اند.
در حقیقت امر هیچ کس مال هیچ کس نیست. زندگی مشترک بر مبنای توافق مورد قبول جانبین صورت میگیرد. چنین گرایشات زن سیتزانه ما را از عدالت جنسیتی دور میسازد.
ـ خشونت: موردی که به کرات علیه زن اعمال میگردد. خشونت درجوامع در حال جنگ وجودش حتمیاست. افغانستان کشوری است که خشونت، توحش و بربریت در آسمان و زمینش جولان دارد. باید خاطر نشان کرد که با آغاز فصل جدید در کشور از میزان خشونتها علیه زنان کاسته نشده است، بلکه در بسا موارد افزایش یافته است. نهادهای مدافع حقوق زنان کاهش خشونتها نا توان بوده است. دستگاههای قضایی که وجدان کشور است، مرده است. تا هنوز هیچ مورد از نقض حقوق زنان به گونه علنی و عادلانه به دادگاه کشانده نشده است.
هنوز طالبان با ایجاد شکنجهگاهها و محکمههای صحرایی، زنان بدون درنظرداشت اصول محاکم ملی و بین المللی شکنجه میگردد. در سایه این محکمههای خودسرانه بینی شان برده میشود. هنوز حکم سنگسار پا بر جاست. بدون این که وکیل داشته باشد و دفاعیه صورت و اعتراف مسئولانه صورت بگیرد، محکوم به قتل میگردد. نهادهای ملی و بینالمللی مدافع حقوق زنان در چنین مواقع با تاسف سکوت اختیار میکنند. قتلهای ناموسی که از آن به عنوان فاجعه خاموش یاد میگردد، متاسفانه درحال جریان است.
خشونت خود را در قالبهای چون: تجاوز جنسی، آزار جنسی، ازدواج اجباری، نقض حریم خصوصی، لت کردن، ممانعت از اجتماع و تجاوز روحی نشان میدهد.
تا زمانی که زنان خود به آگاهی کامل از حقوق شان دست پیدا نکنند و برای اعاده حق های از دست رفته شان آستین بالا نزنند، هیچ دست دیگری قادر به این این رسالت خطیر نیست.