صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

یکشنبه ۱۷ سرطان ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

روایت‌های دردناک از زندگی بیوه‌های دو پولیس افغان

روایت‌های دردناک از زندگی بیوه‌های دو پولیس افغان

شماری از خانوادههای قربانیان پولیس ملی در کندز میگویند که اعضای خانوادههایشان در راه دفاع از تمامیت ارضی و آسایش هموطنانشان کشته شدهاند، اما حالا خانواده‌‌هایشان با چالشهای فروان دچار هستند. شوهر شاه بیبی در صفوف پولیس ملی وظیفه داشت. دو سال پیش کشته شد. چهره او دردها و رنجهایی را بیان میکند که در نبود همسرش متحمل شده است. او میگوید که هفت فرزند قد و نیمقدش از مهر و شفقت پدرشان محروم شدهاند و حالا نیاز به کمک و دلجویی دیگران دارند: «مریض هستم. دو طفل دوگانگی شد. یکیاش مُرد. قالینهای مردم را تکاندم و کارهای سنگین کردم. شکمم کفید. حالا پرده شکمم کفیده است. حالا میخواهم که عملیات شوم، اما پول ندارم. غریب و اولاددار هستم. به سختی شکم اولادهایم را سیر میکنم.»
این زن ۳۵ ساله میگوید در حویلی مخروبهای که آب و برق ندارد، در وضعیت بدی به سر میبرد و حتی بیشتر شبها اطفالش گرسنه میخوابند: «کهنه حویلی است. کرایه میدهم. در آن زندگی میکنم. غریبی مردم را میکنم و کرایه خانه میدهم. بیسرپرست هستم. چطور کنم دیگر؟ کسی نیست که سرپرستی ما را کند و برای ما یک لقمه نان بیآورد. تنها خودم هستم. دو سال میشود که همین مشکلات سرِ من آمده است.»
گلشن ۳۰ ساله در شهر کندز زندگی میکند. او میگوید که شوهرش در صفوف پولیس وظیفه داشت، اما یکسال پیش از سوی طالبان کشته شد. این خانم بیوه با گلو پُر از بغض و چشمان پُر از اشک میگوید که از ناداری و بیچارگی خیلی رنج میبرد و هنوز هیچ مقام حکومتی به دادش نرسیده است: «کارهای مردم را میکنیم. خیر و خیرات و کهنه مردم پوشیده و خورده هستیم. اولادهایم مکتب نمیخوانند و ملا مسجد هم ماهانه ۲۰۰ افغانی میخواهد. پول که نداریم مسجد هم نمیروند. زیاد مشکلات سرم آمده است. مردم را که میبینم و خود را که میبینم میگویم کاش در روی دنیا زنده نمیشدیم.» او میگوید که حالا در خانههای مردم کالاشویی میکند تا شکم پنج فرزند یتیمش را سیر کند.
از سویی هم ذبیحالله مجیدی مسئول مرکز اطفال بیبضاعت در کندز میگوید که برای دو طفل این خانمها در مرکز اطفال بیبضاعت زمینه آموزش و پروش را مهیا کرده است: «خانهای که اصلاً در آنجا زندگی ناممکن است. بدون آب و برق زندگی میکنند. حتی برای رفع حاجتشان یک تشناب وجود ندارد. دو طفلشان اینجا در مرکز آموزشی اطفال بیبضاعت تحت پرورش و آموزش قرار دارند. رفتیم از اینها دیدن کردیم از نزدیک و وضعیت زندگیشان را بازتاب دادیم. یک تعداد دوستان کمکهای نقدی و مواد خوراکی را انجام دادهاند.»
از جانبی هم طارق آرین سخنگوی وزارت امور داخله کشور به رادیوآزادی گفت که وزارت امور داخله به تعلیم و تربیه فرزندان شهدا و رسیدگی به مشکلات خانوادههایشان توجه جدی دارد: «اولاد شهید متعلم باشد و نیاز به حمایت تحصیلی داشته باشد. روی این مسئله ما هم فکر کردیم که اعضای فامیلش و اولادش از درس و تعلیم نماند. در حال حاضر تمرکز رهبری وزارت امور داخله در بخش وارثین شهدا است، نهایت محتاط هستیم و برای ما مهم است که برایشان رسیدگی شود.»
تنها این دو خانم نیستند که در نبود همسرانشان از ناهنجاریهای زندگی سخن میگویند، بلکه امثال اینها صدها خانواده دیگر نیز هستند که سرپرستان خانوادههایشان را در راه دفاع از وطن از دست دادهاند و حالا با انواع چالشها دچار هستند. آنها از حکومت  خواستهاند که به مشکلات خانوادههای شهدای نیروهای امنیتی و دفاعی کشور رسیدگی جدی نماید.