صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

پنجشنبه ۶ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

مردی مثل سندریلا

مردی مثل سندریلا غضنفر کاظمی

فلم «سندریلا من» که «مردی مثل سندریلا» معنیاش کردهاند حقیقتا فلمی است پرجذبه، دارایی هیجان، با پیامهای بسیار فراوان برای بینندگانش. این فلم به باور من یکی از بهترین فلمهای است که همزمان هم حس ترحم و هم حس غرور و سربلندی به بیننده میدهد. فلم مردی مثل سندریلا برای من حداقل چیزهایی بسیاری داشت. در بخشهای از فلم با بیچارگی و بدبختی شخصیتها بسیار غمگین و دلزده و در شادی و هیجانشان بسیار شاد و سر زنده شدهام.
فلم سندریلا من را در سال ۲۰۰۵ کار کردهاند. کارگردانش ران هاوارد است با بازیگری فوقالعاده راسل کرو و رنو زلوگر.
راسل کرویی که در فلم شدیدا فوقالعاده «گلادیاتور» و «ذهن زیبا» خودش را به خوبی نشان میدهد. تا جاییکه او در فلم گلادیاتور برنده اسکار بهترین نقش مکمل مرد نیز شده است. رنو زلوگر نیز از بازیگران بسیار مطرح و شناخته شدهای که دو بار، یکبار جایزه بهترین نقش مکمل زن و بار دیگر جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن اسکار را برده است.
ران هاوارد کارگردان بلندمرتبه این فلم هم تاکنون توانسته است دو بار نامزدی دریافت جایزه اسکار و دو بار برنده این جایزه ارزشمند شود. در سال 2005 او برای ساخت این فلم توانست نامزد دریافت سه جایزه اسکار و دو جایزه گلدن گلوب شود ولی متاسفانه نتوانست هیج یک از آنها را به خانه ببرد.
فلم مردی مثل سندریلا زندگی بوکسری آمریکایی به نام جیمی برادک در سالهای 1929 تا 1940 را به نمایش میگذارد که رکودی اقتصادی شدیدی بر جامعه آمریکا حاکم شده است. مردی که دارد در بخش خودش قهرمانیهای کسب میکند، اما با رکود اقتصادی همراه با سه بچه و خانمش به بلایی خانمانسوز و وحشتناک فقر سردچار میشوند.
مردی مثل سندریلا در واقع زندگی مشقت بار مردم آمریکا در آن زمان را روایت میکند. رکود بزرگ در اقتصاد امریکا که طویلترین و بدترین رکود اقتصادی در تاریخ شکل گیری دنیای صنعتی مدرن بوده است. بزرگی و وسعت این رکود به اندازهای بوده که نه تنها اقتصاد امریکا بلکه اقتصاد دیگر کشورهای جهان را نیز تحت تاثیر قرار داده و به جنگی ختم شده که در زمره ویران کننده ترین جنگهای دنیا است: جنگ جهانی دوم.
از نقاط قوت فلم هم به نظر من این است که کارگردان این فلم با نشان دادن زندگی تنها یک نفر در جامعهای چنین وحشتناک، وضعیت وخیم و مقابله و بازخورد مردم با زندگی در آن روزها را با ظرافت بسیار وصف ناشدنی برای ما مینمایاند.
این فلم به باور من دارایی سه بخش است. بخش اول وضعیت خوب جامعه آمریکا و زندگی و موفقیت رو به رشد شخصیت اصلی فلم. جیمی برداک پیش از این بوکسری مشهور و شناخته شدهای است و تا اکنون در هیچ مسابقهای ناکآوت نشده است. اما با رکود اقتصادی بزرگ برای او نیز اتفاقی بدی میافتد. دستش میشکند و مسئول مسابقات دیگر به او اجازه مسابقه نمیدهد. بدبختیهای او و خانوادهاش پس از آن شروع میشود. جیمی حالا مجبور است با دست شکسته به دنبال کار بگردد. کاری نمییابد و از فقر شدید تمام خدمات دولتی هم به رویشان قطع میشود. او در این مدت حتی از همکاران قدیمیاش که در مراتب بالایی اقتصادی قرار دارند گدایی هم میکند. این صحنههای فلم در حدی احساسی و واقعی است که به باور من هیچ آدمی نمیتواند با دیدن وضعیت جیمی و مشکلات خانواده او احساساتش را کنترل کرده  و متاثر نشود.
بخش دوم فلم اما نشان از پشت کار و امید است. البته بیشتر تلاش برای بقا و زنده نگهداشتن خانواده. جیمی برادک که تا اکنون توانسته به هرطریقی زندگی بگذراند، اکنون شانسی به او رو کرده است. یک میدان برای مبارزه و اگر ببرد هم کمی پول برای گذران زندگی. او در این مسابقه بی هیچ تمرینی بوکسر درجه دوی جهان را شکست میدهد و این موضوع باعث میشود که باز به زندگی حرفهای که کار بوکس است برگردد. پشتکاری و تلاشی که باعث می شود فردی برای زندگیاش از جان مایه بگذارد تا اجازه ندهد آرامشش از بین برود و بتواند دوباره خوشحالی و زندگی را به صورت خانواده و کودکانش ببیند.
ظاهرا کارگردان در این بخشی از فلم نشان میدهد که در وضعیتهای بد با تلاش و پشتکار و امید میشود دو باره به پا خواست و آینده را عوض کرد. او به ما میفهماند که در هر شرایطی، کمر خم کردن در مقابل مشکلات زندگی راه حل نیست.
بخش سوم فلم مردی مثل سندریلا هم نشان از شجاعت جیمی برادوک دارد و او در این بخش به دنبال کسب افتخار برای خود و مردم است. او اکنون دیگر قهرمان مردم است و نیز نمادی برای مبارزه با سختی و مشکلاتی که بخشی از کسان مسئولش است. او در این بخش میخواهد نشان بدهد که او با آن که از وضعیت بسیار خفقان و وحشتناکی عبور کرده، اما با تلاش میتواند در صدر هم بنشیند.
در این قسمت جیمز باید برای کسب عنوان قهرمانی با یکی از بدترین بوکسورهای مسابقات مبارزه کند. در این سکانس کارگردان آخرین حریف جیمز شخصیت اصلی داستان را در حدی بزرگ می کند که بتواند او را نماد سرمایه داران و وضعیت فوق العاده اسف بار آن دوران و جیمز را مبارز این راه قرار دهد. چیزی که ما در ادامه شاهد آن هستیم.
در این مدت مردم طرفدار سرسخت جیمز می شوند و در طول مسابقه در تمام جاها از کلیسا گرفته تا خیابان و بارها برای برد این مبارز دعا می کنند. چون مردم همه معتقدند که جیمز برای آنها میجنگند. جیمز اکنون به یک نماد تبدیل شده است.
در آخر جیمز برنده مسابقه می شود؛ او برای برد در این مسابقه که بسیار خطرناک است حاضر میشود از جان خود بگذرد، اما مسابقه را ببرد. چون به نظر این تنها پیروزی جیمز برادوک نیست، بلکه پیروزی مردم بیچاره و فقیر نسبت به سردمداران اقتصاد و قدرت است.
یکی از نتایجی که به نظر میشود از بخش آخری این فلم گرفت این است که مردم همیشه به دنبال یک قهرمان است. قهرمانی که از او تبعیت کند و هرچه که او میکند را نیک شمرده و انجامش دهد. یعنی که قهرمان پروری در ذات انسانهاست و اینکه باید کسی باشد تا رهنمون مردم یک جامعه شده و زندگی را دوباره به آنها بازگرداند.
به هرحال فلم مردی مثل سندریلا، یکی از فلمهای شدیدا مورد علاقه من است. فلمی که یکجایی میتوان در آن درماندگی، فقر، عشق و دوستی و حتی نگاه متفاوت آدمها به زندگی را دید و این بسیار بسیار خوب است. به شخصه باور دارم که دیدن بار بار این فلم هیچ وقتی از آدم ضایع نمیکند و حتی میشود در هربار دیدن از او فراوان آموخت.