صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

چهارشنبه ۵ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

فلم «هفت سال در تبت»؛ زندگی، معنویت و اشغال‌گری

فلم «هفت سال در تبت»؛  زندگی، معنویت و اشغال‌گری غضنفر کاظمی :

تبت به عنوان یک سرزمین دورافتاده  و پر از معما همیشه برای من رازآلود بوده است. پیش از این وقتی در جایی نامی از تبت گرفته میشد ذهنم خودکار سوق میخورد به سوی مردانی که لباسی نارنجی پوشیدهاند و در مکانهای رمزآلود یا در سکوت مرگباری فرو رفته اند و یا هم گاهی صداهایی عجیب و غریبی آمیخته با ضربآهنگ دهل از پیرامونشان بیرون میآید.
حقیقت مطلب این است که تا چندی پیش اصلا نمیدانستم تبت دقیقا در کجای جهان قرار دارد و فقط گاهی اوقات نامش را در همراهی با هند و چین میشنیدم و تمام. تا اینکه شانس با من یار بود و چندی پیش مقالهای خواندم تحت عنوان «زندانی به نام تبت؛ وقتی کنترل دست چین میافتد». این مقاله توسط هاوارد فرنچ روزنامه نگار و عکاس اهل آمریکا نوشته شده و به تازگی جلیل پژواک برای اطلاعات روز ترجمه کرده است.
هاوارد فرنچ در این مقاله علاقمندی تبتیها به انزوا و تصاحب و اشغال این کشور توسط چینیها را نقل کرده است. در این مقاله گفته میشود «حزب کمونیست چین» پس از پیروز شدن در جنگهای داخلی فورا تصمیم گرفتند و تمام توانشان را به کار بستند که تبت را تحت کنترل بیجینگ در بیاورند. او میگوید این اشغالگری به زور اسلحه و کشتار مردم به دست آمد. در این مقاله آمده است که در سال 1959 برجستهترین این رهبران به نام تنزین گیاتسو معروف به دالایی لاما از تبت به هند فرار کرده است و تا اکنون در هند و به دور از مردمش در انزوا زندگی میکند.
از روی اتفاق چندی پس از خواندن این مقاله برخوردم به فلمی «هفت سال در تبت» ساخته ژان ژاک آنو با بازیگری برت پیت که بر اساس کتابی با همین نام نوشته هاینریش هارر، کوهنورد اتریشی ساخته شده است. داستان این فلم برگرفته از سفر هارر در میان سالهای ۱۹۴۴ و ۱۹۵۱ و در زمان جنگ جهانی دوم به تبت است.
به سادگی نمیتوانستم از روی این فلم بگذرم چون نام تبت رویش بود و من هم که پس از خواندن مقالهای هاوارد فرنچ حس کنجکاویام نسبت به این کشور خیلی بیشتر از قبل شده بود. فلم در واقع زندگی این کوهنورد در زمانی را نشان میدهد که آلمان نازی به رهبری هیتلر بیشتر کشورها از جمله اتریش را در تسلط خود در آورده است. این کوهنورد به نام هاینریش هارر به همراهی گروهی از سوی آلمان نازی به سوی کوههای همالیا فرستاده میشود تا این کوهها را پیش از همه و به نام آلمان نازی فتح کند.
پس از پشت سر گذاشتن اتفاقات نسبتا ناگوار و نرسیده بر قلههای کوه همالیا نیروهایی هند بریتانیوی به دلیل آغاز جنگ این کشور با آلمان نازی، تمام سیاحین و گردشگران کشورهای تحت سلطه آلمان را از ساحات خودش بازداشت و زندانی میکند.
هاینریش هارر در مدت دو سال بیشتر از چهار بار از اردوگاه فرار و دوباره زندانی میشود. تا اینکه بالاخره در هماهنگی با گروهش میتوانند از اردوگاه فرار کنند. در این مدت عدهای پس برمیگردند و فقط هاینریش با یکی از همراهانش میتوانند خودشان را تا ساحات تبت برسانند.
اتفاقا همانگونه که در مقالهی هاوارد فرنچ روزنامه نگار آمریکایی آمده است گوشهگیری این مردم و این که آرزوی همیشگیشان بوده که به حال خودشان گذاشته شود یکی از چیزهایی است که در فلم نیز به نمایش گذاشته شده است. مردم تبت اوایل نسبت به این دو خارجی روی خوش نشان نمیدهند. در روستاهای مختلف هاینریش هارر با همراهش توسط روستاییها پس برگردانده میشوند. تا اینکه بالاخره خودشان را در مرکز و جایی که رهبر معنوی مردم به نام دالایی لاما زندگی میکند میرسانند.
با شناخت مردم از این دو و دویدن ریشه اعتماد بین دو طرف وضعیت برای هاینریش هارر و همراهش که اکنون با دختری از همین مکان ازدواج کرده است بهتر شده میرود. هارر رفته رفته با رهبر معنوی مردم تبت نزدیک و حتی یک نوع صمیمیت و معنویت بینشان ایجاد میشود.
دالایی لاما که تا هنوز به سن قانونی نرسیده و امورات مهم را هم در دست نگرفته شیفته خواندن و یادگیری و بسیار آدم کنجکاوی است. او همه روزه هاینریش هارر را طلبیده و از او چیزهایی میآموزد. او به خاطر کنجکاوی و ذهن دگرگونهای که دارد به هاینریش میسپارد که برایش سینما بسازد. مردم به کندن کاری و ساخت تعمیر سینما شروع میکنند. از جالبترین موضوعات این که با پیدا شدن کرم خاکی از زیر زمین آنها دست از کندن کاری برمیدارند، چون همه باور دارند که هیچ آزاری نباید به زنده جانها برسانند حتی به یک کرم خاکی کوچک. با همهای این معنویت و احترام به جان یک زنده جان اما حملهای چینیها به این سرزمین باعث کشته شدن صدها هزار تبتی میشود و بالاخره با خیانت بعضی از وزرای کابینه تبت، این سرزمین تاریخی و پر از معما در دست بیجینگ سقوط میکند.
رابطهی معنوی هاینریش هارر و دالایی لاما ادامه پیدا کرده و حتی بیشتر شده میرود. هاینریش اکنون در حدی تحت تاثیر تفکرات و شخصیت دالایی لاما قرار گرفته است که باور دارد تنها او راهش برای رهایی از هر بندی است.
هاینریش پس از اعلان پایان جنگ جهانی و پس از هفت سال بودن در این سرزمین و پشتسر گذاشتن اتفاقات بسیار تصمیم دارد به اتریش برگردد.  از همینرو به لاما پیشنهاد میدهد تا با وی فرار کند. او اما قبول نمیکند. چون باور دارد وقتی که از مردمش فرار کند دیگر نمیتواند رهبر باشد. او میگوید من باید اینجا بمانم و خدمت به دیگران راهی من برای تفکر و تعمق است.
دالایی لاما گرچند در فلم چنین حرفی را میزند، اما از قرار نمیتواند به قولش وفا کند. او اکنون در هند زندگی میکند و به گفتهای هاوارد فرنچ برای کاهش تنشها و فضای سرکوب، خواهان جدایی تبت از چین نیست، اما به هیچ وجه مهم نیست که دالایی لاما چه میگوید، چون حکومت چین هرگز از محکوم کردن وی خسته نمیشود.
بر علاوه حمله چینیها و تصاحب تبت توسط این کشور در فلم، گوشههای بسیار ظریف زندگی مردم، سادگی، معنویت و انسانیت این جامعه نیز به خوبی نمایش داده میشود. برت پیت در نقش هاینریش هارر کوهنورد اتریشی بسیار خوب از پس نقشش بر میآید. صحنهسازی و مکان فلم که حتم دارم با آن حجمی از سختگیریها در خود تبت فلمبرداری نشده، در حد بلندی قانع کننده است. به باور من بیننده حتی هیچ حسی نسبت به اینکه ممکن فلم در خود تبت فلمبرداری نشده پیدا نمیکند.
به هر حال فلم از روی زندگی واقعی فردی ساخته شده که سالهای بسیار در سر زمین دور افتاده تبت با مشکلات و درگیریهای فراوان زیسته و واقعاتی را که در همین زمان اتفاق افتاده را به چشم سر دیده است. از همینرو هم که شده ارزش دیدن دارد و معلومات نسبتا جامعی نسبت به تبت، فرهنگ و طرز زندگی مردم و نیز چگونگی اشغال این کشور توسط چین به بیننده میدهد.