صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

سه شنبه ۲۸ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

کتاب : «آرایش، مُد و بهره‌کشی از زنان» - بخش دوم و پایانی

کتاب : «آرایش، مُد و بهره‌کشی از زنان» - بخش دوم و پایانی محمد باقریان

نشر مقاله جوزف هنسن، با موج از واکنشهای موافق و مخالف مواجه میشود. کسی به نام «لوییس منینگ» پاسخ بسیار سخت و شدید در واکنش به مقاله جوزف هنسن مینویسد. او مدعی است که نویسنده مقاله «نیروهای فروافتاده آرایشی در پی چروک برداری از چهره» به جای ضربه زدن به شرکتهای سازنده لوازم آرایش، به زنان دست انداخته است. منینگ استدلال میکند ما باید زنان را درک نموده و با آنان همدلی نماییم. «زنان در زندگی خود کمی زیبایی میخواهند و در پی آنند که بر کارِ توانفرسایِ خود که بدن آنها را از ریخت میاندازد و روحیه آنان را با خستگی و ناامیدی در هم میشکند، پیروز شوند.»(ص 64) در ادامه اعلان میکند که :« ثروتمندان زیبا هستند، چون کارگران ناخوش و درمانده اند.» این فرد راهحل را در سمت و سوء دادن جامعه به سوی سوسیالیسم میداند تا اینکه طبقههای اجتماعی در همه موارد زندگی رشد کند.
در پاسخ به این واکنش، جوزف هنسن، یادداشتی با عنوان « آیا زیبایی چیزی ژرفتر از آرایش نیست؟» را مینویسد. او مدعای لوییس منینگ را به چالش میکشد. استدلالش این است که هنجارهای زیبایی مسئله اجتماعی است و روزبهروز تغییر میکند و نمیتوان برای آن معیار یا چوکات ازلی و ابدی تعیین کرد. از طرف دیگر، زیبایی چیزی فراتر از ظاهر آراسته و آرایش است. هنسن میگوید:« زنان عادی خواه خانهدار یا کارمند و کارگر، من گمان میکنم همهی آنها زیبا هستند. اهمیت ندارد تا چه اندازه رنج دیده باشند یا در تجربه آبدیده شده باشند».( ص 68) او دیدگاهش را بیشتر بسط میدهد و میگوید که زیبایی چیزی سطحی و ظاهری نیست که زنان آرایشکرده ثروتمند صرف زیبا باشد. او یادآوری میکند که همهی زنان عادی زیبا اند به دلیل اینکه زیبایی چیزی فراتر از ظاهر و صورت است. در مورد زنان عادی و کاگر خاطرنشان میسازد که « زیبایی آنها درشخصیتشان نهفته است و این نهتنها از آرایشی که به افراط به آن میپردازند، بلکه از کارهایی که انجام میدهند، پیداست».( ص 69)
یک خانم خانهدار و کارگر یادداشتی در واکنش به متنهای جوزف مینویسد. او هم تقریبا دیدگاه لوییس را تأیید و تأکید میکند. او ادعا دارد که آرایش را برای غلبه بر پارهی از مشکلات زندگی به کار میبرد. همچنان از ناگزیر بودنش برای همرنگ جماعت شدن صحبت میکند و میگوید:« من در جهانی واقعی با هنجارهای زیباییشناختی آن و آدابورسوم اجتماعی آن زندگی میکنم».(ص 70) خانمی دیگری به نام هلن بیکر در یادداشتی با عنوان «آرایش و فشار اقتصادی» خطاب به جوزف، بحث بازار کار را پیش میکشد. میگوید:«من خودم اگر میتوانستم دشواریها و هزینههای لوازم آرایش را کنار بگذارم، بسیار آسوده خاطره میشدم، اما سرمایهداری نمیگذارد. من شیفهی آگهیهای زیبایی نیستم، اما فشار اقتصادی( من باید زندگی خود را بگذرانم) به زور مرا وا میدارد که این مواد لعنتی را خریداری و آن را به کار ببرم».(ص 71) استدلال اساسی بیکر این است که بازارِ کار زنان را مجبور به آرایش میکنند، در جذب و استخدام نیروی کار به ظاهر زنان توجه بیشتر صورت میگیرد؛ در حالیکه برای مردان چنین نیست.
خانم ای. پاتریک در پاسخ لوییس یادداشتی با عنوان « استاندارهای زیبایی طبقه حاکم» مینویسد. در این یادداشت سخنان خانم لوییس را که در دفاع از آرایش و زیبایی گفته بود، به چالش میکشد و نادرست میخواند. پاتریک تأکید دارد که آنچه خانم لوییس به عنوان «زیبایی» و «معیار زیبایی» قلمداد میکند، استانداردهای زیبایی طبقه حاکم و سرمایهدار است، نه اصل زیبایی.« ثروتمندان تنها با استانداردهای خود زیبا هستند. همان استانداردهایی که در دورهای طولانی به زنان نقش مادر و بازیچه را واگذار کرده است. به همین سبب، جوانی در آن اهمیت بسیار دارد. پس، زنان بورژوا در تلاش اند تا به چهرهی خود، به کمک لوازم آرایش، و سینهبندهای ویژه که سینهها را برجسته نشان میدهد و پوستکشی چهره، نمود جوانی ببخشند. استاندارد زیبایی زنانه در سرمایهداری را نخستینبار مردانی که از سوی جامعهی بهرهمشکلگشایی گمراه شده بودند، پدید آوردند. این مردان زنان را جز مادر و یا یک بازیچه نمیتوانستند، ببینند. هیچگاه در ذهن نظریهپردازان آشکار سرمایهداری نمیگذرد که زنی ممکن است انسانِ رشد یافته باشد و تواناییهای دستیابی به بسیاری از چیزهای بیرون از رختخواب را هم داشته باشد.»(ص 75) دیدگاه پاتریک در مسیر سخنان جوزف هنسن است. خانمی دیگری بسیار وسیع به هنسن میتازد و او را به باد انتقاد میگیرد. آرایش را برای رقابت در شوهریابی، بازارکار، امنیت شغلی و حتا بستر و همخوابگی مهم و اساسی میپندارد. او میگوید ممکن برای آقای باستلو(جوزف هنسن) آرایش برای همبستری و سکس خندهدار به نظر آید، اما واقعیت بدون تردید زندگی معاصر است.
خانم ایولین رید، با نگاه ژرف بینانهتر در مقالهی با عنوان «مسئله زنان و روش مارکسیستها» به این موضوع نگاه میکند. ابتدا از تأثیر تبلیغ سرمایهداری بر ذهن و روان زنان خبر میدهد. او میگوید نامههای که در ستیز با مقالهی باستلو(جوزف هنسن) نوشته شده، نشان دهندهی همین تحت تأثیر سرمایهداری قرارگرفتن است. «این گفتوگوها آشکار میسازد که هنگام چالش با تبلیغات بورژوازی در زمینهی مسایل سیاسی و اقتصادی ما در جلوی صف ایستاده ایم؛ اما در هنگام نمایاندن تبلیغات بورژوازی دربارهی مسایل زنان مانند سکس، زیبایی زنانه، خانواده و سایر چیزها در پشت سر قرار داریم. ما میدان را به بورژوازی و ماشین تبلیغات او واگذاشتهایم، در نتیجه برخی از رفیقان طعمه ناگواری را بلعیده اند؛ اما درست نمیدانند که آن چیست.»(ص 98) هشدار و شکایت خانم رید از زنان است که همه بر متن بیپرده باستلو تاختند و با واکنشهایشان در راستای گرم کردن بازار سرمایهداری گام بر میدارند. ایولین رید، متن مقاله باستلو(جوزف هنسن) را یکدست و بدون تناقض میداند؛ اما در عوض واکنشهای زنان را سرشار از تناقض میپندارد. او کلیدیترین جملهی باستلو را تکرار میکند که:« در رژیم سرمایهداری روکش طلاکشیدن بر روی گل سوسن، تنها ریختن میلیونها دالر به جیب سودجویان است. زیبایی همسان با مُد نیست، بلکه دارای ارزشهای بالاتر، بهتر و ماندگارتر است».
خانم رید در کنار جوزف هنسن میایستد و به افشاکردن تبلیغات فریبکارانه سرمایهداری میپردازد. «بورژوازی، افسانهای پرداخته است که چون همه زنان میخواهند زیبا باشند پس دلبستگی یکسانی به لوازم آرایش و مُد که امروزه با زیبایی یکسان شمرده میشود، دارند. این ادعا که زیبایی به سبک روز در سراسر دورانهای تاریخ و برای همه طبقات زنان همهگیر بوده، پشتیبان این افسانه است.»(ص 101) نویسنده با ارائه دلیل و شواهد نشان میدهد که تزیین در جامعه بدوی در گام نخست ویژه جنس زن نبوده، بلکه برای مرد و زن بود؛ در گام دوم، هدف آرایش و زیبای نبود، بکه نیازی بوده که از شرایط کار در جامعه بدوی ناشی میشده. او نشان میدهد که تزئیین جامعه بدوی، آرایش نه، بلکه نشانگر هویت هر دسته و گروه و افراد بودند.
ایولین، آرایش و مُد را دامهای سرمایهداری قلمداد میکند که توسط سرمایهداری به وجود آمده و سپس گسترش یافته. « اکنون، برای نخستینبار، بر روی جدایی طبقاتی پردهی کشده و آن را در پشت یکسانی جنسی پنهان کرده اند تا نیازهای تجارت بزرگ در بخش زیبایی برآورده شود و فروشندگان بوژوازی پشت سرهم آگهی میدهند که: همهی زنان دوست دارند زیبا باشند، پس همهی زنان دلبستگی یکسانی به آرایش و مُد دارند. زیبایی با مُد همسان گردیده و همهی زنان به «نیازها و خواستهای» مشترک خود برای این مُدها، دلبستگی پیدا کردند. امروزه میلیونها دالر در هر بخش از رشتهی مُد؛ آرایش، پوشاک، کوپ مو، سالنهای لاغری، سالن زیبایی، جواهر اصلی و بدلی و چیزهایی دیگر به آسانی به دست میآید. دریافته اند که زیبایی فرمولی بسیار انعطافپذیر دارد. چنانچه بخواهید ثروتمند شوید، تنها میبایستی ابزار زیبایی تازهای را کشف کنید و همهی زنان را قانع کنید که آنها «نیاز دارند و این ابزار و مواد را میخواهند».( ص 104)
در این مقاله ژرف نگارانه مسئلهی «رقابت جنسی» نیز بهصورت جدی مورد نقد و نکوهش قرار میگیرد. رقابت جنسی را زادهی جامعهی طبقاتی و دنیای سرمایهداری میداند، نه امر طبیعی. نویسنده مینویسد که «دنیای مُد با امکانات نامحدود خود معدن طلای سرمایهداران شد. تنها کاری که تاجری بزرگ میبایست انجام دهد، دگرگون ساختن مُدها و اختراع مواد زیبایی ساز بودکه میتوانست او را روزبهروز ثروتمندتر کند. به همین دلیل است که در سیستم سرمایهداری، فروش زنها به عنوان کالا، جانشین فروش کالا به زنان شد. و همراه با آن، زیبایی طبیعی جای خود را هرچه بیشتر به زیبایی ساختگی یا زیبایی مُد روز داد؛ و به همین دلیل است که این افسانه ساخته شد که زیبایی با مُد یکسان است و همهی زنان نیازهای مُدپرستانه یکسان دارند، چون نیازهای زیبایی آنها یکسان است.»(ص 109)
سخن پایان اینکه، در این دو یادداشت بهصورت بسیار کلی و گذرا به نیمی از بحث کتاب «آرایش، مُد  و بهرهکشی از زنان» پرداخته شد. دیدگاهها، نمونهها، جزئیات و نوشتههای بسیار خوبی درکتاب است که در این جا مرور و معرفی نشده، از خوانندهی گرامی دعوت میشود تا خودش به سراغ این کتاب رفته و گفتوگوها را به شکل دقیق و همهجانبه بخوانند. هدف ایندو یادداشت بیشتر آشنایی با این کتاب و تشویق و ترغیب خواننده برای خواندن این کتاب است؛ امیدوارم که ایندو هدف حاصل شده باشد.