صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

پنجشنبه ۹ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

«چگونه کتاب بخوانیم» - (بخش سوم)

«چگونه کتاب بخوانیم»  - (بخش سوم) نویسنده: محمد باقریان

چنانچه در جریان هستید، بحث «خواندن اجمالی» به صورت مشرح در یادداشت پیش مطرح شد. اگر کسی آن دو یادداشت پیش را نخوانده است، برای فهم همه جانبهی این یادداشت، قسمتهای اول و دوم را که در شمارههای قبلی نشر شده، بخوانند.
تندخوانی، موضوعی است که به دنبال خواندن اجمالی مطرح میشود. در این بحث دقت روی افزایش سرعت خوانش نیست؛ بلکه هماهنگ ساختن سرعت خواندن با محتوای متن است؛ به عبارت دیگر اینکه خواننده با این مهارت خو کند که سرعت خواندنش متناسب به فهم و درک مطلب باشد؛ نه سریعخوانی محض. « برای خواندن سرعت معینی وجود ندارد؛ بلکه خواندن با سرعتهای متفاوت و دانستن اینکه چه سرعتی مناسب چه وقتی است، هدف نهایی است. خواندن بسیار سریع موفقیتآمیز نیست. ...خواننده نباید کتاب را از آنچه که باید، و سریعتر از درک و کسب رضایت خاطر خود بخواند.»(ص 66)
حرکات چشم هنگام خواندن: پرسش دیگری که در هنگام مورد خوانش مطرح است، چگونگی حرکت چشم است. در این کتاب توصیه این است که روی واژه، عبارت و جمله مکث و درنگ نکنید؛ به دلیل اینکه سرعت چشم و ذهن هماهنگ نیست. با سرعت بدون مکث و توقف تا آنجا که ذهن شما اجازه میدهد، بخوانید.
 چگونه میتوان خواننده فعال بود؟
در کتاب اساس خواندن فعال، چهارتا پرسش گفته شده است. چهار پرسشی که خواننده باید هنگام خوانش هر کتاب مطرح کند:
به طور کلی کتاب راجع به چه موضوعی است؟ خواننده باید بکوشد موضوع اصلی و محوری کتاب را بیابد. همچنان تلاش نماید تا درک کند که نوع شرح و بسط نویسنده راجع به موضوع چگونه انجام شده.
چه چیزهایی و چگونه در جزئیات مطرح شده است؟ در این بخش روی استدلالها و دیدگاههای نویسنده توجه شود و سرانجام اینکه چگونه جزئیات در پیوند به همدیگر مسئله کلی را شرح داده است. 3ـ آیا تمام یا بخشی از کتاب واقعیت دارد؟ پاسخ به این پرسش ممکن نیست، مگر اینکه دو پرسش اول پاسخ داده شده باشد. پاسخ به این پرسش، ذهن را با رویکرد نقادانه یا سنجشگرانه عادت میدهد و در این صورت است که خواننده، پذیرندهی محض نیست؛ بلکه وارد گفتوگو با نویسنده میشود. 4ـ آیا مطالب کتاب اصلا اهمیت دارند؟ در این جا شما راجع به اهمیت و ارزش اطلاعات کتاب دیدگاهتان را بیان میکنید. اطلاعات داده شده برای شما مهم بوده یا خیر؟ چرا نویسنده فکر میکند که دانستن این چیزها مهم است؟
نویسندگان تأکید میکنند که این چهار پرسش، قواعد اصلی خواندن را تشکیل میدهند. آنها یادآوری میکنند که در هر سطحی از خواندن( به غیر از سطح ابتدایی) طرح پرسشهای گوناگون لازم است. فرق خواننده پویا با خواننده ایستا در همین طرح پرسشها است. خواننده ایستا پرسش طرح نمیکند به همین دلیل پاسخی نیز به دست نمیآورد.
 چگونه میتوان روی کتابی احاطه پیدا کرد؟
مطلبی جالبی را در این بخش یادآوری میکند. میگوید که شما تنها با خریدن کتاب، مالک آن نمیشوید؛ به دلیل اینکه کتاب مثل لوازم خانه نیست؛ بلکه وقتی شما مالک کتاب میشوید که کتاب را بخوانید و بفهمید و فهمیدن کتاب در ساختن ذهن شما نقش و سهم داشته باشد.
نویسندگان این کتاب معتقد است که برای یک خواننده پویا و فعال، تنها طرح پرسش هنگام خواندن کتاب، کافی نیست؛ بلکه پاسخ دادن به پرسشها و یادداشت نمودن در حاشیه کتاب به هنگام خواندن هم لازم و ضرور است. البته قابل یادآوری و تأکید میدانم که یادداشت نویسی در کتاب و حاشیههایش با پنسل صورت بگیرد. وقتی این کار عملی میشود، گفتوگو بین نویسنده و خواننده به خوبی برقرار میگردد. برای یادداشت نویسی در کتاب و حاشیههایش روش زیر پیشنهاد گردیده است:
«خط کشیدن زیر مطالب اصلی یا عبارات مهم و موثر.
کشیدن خطی عمودی در حاشیه صفحات برای تأکید بر آن مطالبی که قبلا زیر شان خط کشیده اید یا اشاره به متنی کنید که به علت طولانی بودن، نمیتوان زیر همۀ عبارات آن خط کشید.
گذاشتن ستاره یا علائم در حاشیه صفحات ـ این کار که به ندرت انجام میشود ـ برای تأکید بر ده یا یا دوازده عبارت یا قطعه مهمی که در کتاب آمده است برای اینکه این محلها زود مشخص شود، میتوان گوشهی آن صفحات را تاکرد یا کاغذ باریکی را به عنوان علامت لای آن صفحات قرار داد. فایدۀ این کار این است که موقع که بخواهید میتوانید کتاب را از داخل قفسه بردارید و صفحۀ مشخص شده را پیدا کنید و دوباره مطلب مورد نظر را بخوانید.
 4ـ نوشتن عدد در حاشیۀ صفحات کتاب نشاندهندۀ تسلسل مطالبی است که نویسنده برای گسترش بحث به کار برده است.
نوشتن شمارههای صفحات دیگر در حاشیۀ صفحۀ کتاب، نشان میدهد که نویسنده در کدام صفحه همین مطالب را عنوان کرده یا نشاندهندۀ نکاتی است که با مطالب این صفحه در ارتباط یا در تضاد است. از نوشتن شمارههای صفحات نیز میتوان برای ارتباط عقایدی که مربوط به یکدیگر هستند؛ ولی در صفحات مختلف کتاب از هم جدا شده اند، استفاده کرد.
خط کشیدن دور کلمات یا عبارات کلیدی ـ این کار نیز مانند خط کشیدن زیر کلمات است.
نوشتن در حواشی یا بالا یا پایین صفحات ـ به منظور یادداشت سوالهایی( شاید هم پاسخهایی) به کار میرود که با خواندن قطعهای از کتاب در ذهن به وجود میآید یا برای خلاصهکردن یک بحث پیچیده در یک جمله ساده یا تثبیت تسلسل مطالب اصلی هنگام خواندن، در خود کتاب به کار میرورد.»(ص 74 ـ 75)
توصیه شده که ورقهای سفید پایان کتاب را برای نوشتن دیدگاه خودتان در نظر بگیرید و پس از تمام کردن کتاب، به یادداشتهای درون کتاب مراجعه کرده و خلاصه دیدگاه تان را در صفحه سفید پایان کتاب بنویسید.
همچنان سه نوع یادداشت برداری نیز در کتاب پیشنهاد شده است: 1ـ یادداشت برداری ساختاری: هنگام خوانش اجمالی و پاسخ به پرسشهای چون کتاب چه نوع کتابی است؟ کتاب در چه موردی است؟ نویسنده برای پروردن نظریه خود از موضوع کلی از چه ساختاری استفاده کرده است؟ 2ـ یادداشت برداری ادراکی: هنگام خواندن تحلیلی انجام میشود و آن هم در بردارنده عقاید نویسنده و خواننده است. 3ـ یادداشت برداری مناظرهای: برداشتهای چندین کتاب است که در صفحه یا صفحات جداگانه کتاب انجام بگیرد.
نکته قابل توجه پایانی اینکه تمام معیارهای پیشنهاد شده در بخشهای که در این یادداشت آمده، کلیدیترین قسمت کتاب برای خواندن پویا و فعال است.