صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

شنبه ۱ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

تَیپ‌بازی و نوار جنگی؛ تفریح و رقابت صوتی مردمان آبادی من (به مناسبت مرگ لو اونتز سازندۀ نوارِ کاست)

تَیپ‌بازی و نوار جنگی؛ تفریح و رقابت صوتی مردمان آبادی من (به مناسبت مرگ لو اونتز سازندۀ نوارِ کاست) نویسنده: حکیم شفق

لو اوتنز، سازندۀ نوار کاست و یکی از طراحان اصلی سیدی در 94 سالگی درگذشت. او که در رشتۀ مهندسی تحصیل کرده بود، در اوایل دهۀ 50 میلادی در شرکت فیلیپس شروع به کار کرد و توانست ضبطصوت قابل حمل را تولید کند که در آن زمان بیش از یک میلیون نسخه از آن فروخته شد (صفحۀ فیسبوک بیبیسی فارسی).
همزمان با مرگ اوتنز این سؤال در ذهن من خطور کرد که بهراستی ایشان چه خدمتی به بشریت انجام داد و ساختن نوار کاست که در واقع یک انقلاب بود چقدر در حفظ و انتقال پیغام صوتی مؤثر واقع شد؟ برای درک اهمیت این موضوع اشارۀ مختصری به رسم تیپبازی و نوار جنگی در قریۀ شکردرۀ ولسوالی خدیر ولایت دایکندی میکنم.
تا چند سال پیش، بیشتر مردمان آبادی من، شکردره دایکندی، در محافل عروسی تَیپجنگی/ ضبطصوتجنگی میکردند. تیپجنگی، نوعی تفریح و تیپجنگی بود که در نتیجۀ آن، هر تیپ/ ضبطصوت که نوارِ سید انور یا سرور سرخوش یا هم کاست صفدر توکلی را بلندتر و شفافتر از سایر تیپها میخواند، برنده اعلام میشد و در پایان محفل عروسی، برای صاحب تیپ جایزهای تعلق میگرفت.
در آن زمان، چهار هنرمند (سید انور آزاد، سرور سرخوش، صفدر توکلی و غلام سرشار) نام و آوازۀ بلند داشت. از این میان اما بازار سید انور گرمتر بود و به اصطلاح مردم «بیشتر کش» داشت؛ چون در اوج این رسم و رسوم، سید انور نیز در اوج هنر و سبکهای افسونگر دمبورۀ هزارهگی قرار داشت. جوایز یا انعامی که برای صاحبان تیپ مخصوصاً کسی بهترین تیپ یا ضبطصوت را داشت، معمولاً دستمال نُه گله، باتری برای تیپ، مرمی کلاشنیکوف یا پول نقد بود. البته تنها بلندی و شفافیت صدا مطرح نبود، بلکه محتوا و بیتهایی که در کاست خوانده میشد، نیز اهمیت فوقالعاده داشت.
در صورت میده شدن نوار و تیپ (شکسته شدن کاست/ ضبطصوت)، صاحب آن دوباره به ایران برمیگشت و آنقدر کار میکرد تا پول یک نوار کُنده/ اصلی را جمع میکرد. سپس نزد سید انور میرفت تا کاست نامی و مشهور دیگری را به ثبت برساند. کاست تازه ضبط شده باید ویژگیهای خاص خود را میداشت تا با سایر نوارهای مشهور رقابت کند و در نتیجه آن نوارها را شکست بدهد. نوار یا کاست کُنده به نواری گفته میشود که برای اولین بار در یک کاست ضبط شده باشد.
بعدها که به شهر آمدم، نسخههای صوتی زیاد از آهنگهای سید انور و سرور سرخوش و سایر هنرمندان محلی به دسترس من قرار گرفت که با گوش دادن به آنها فهمیدم که رسم و فرهنگ تیپجنگی و نوارهای سفارشی تقریباً در سراسر هزارهجات و حتی در بسیاری جاهای افغانستان رسم بوده است.
ملاک مستی و کاکهگی مردان جوان در آن زمان، داشتن بهترین ضبطصوت (تیپ)، بهترین تفنگ و بهترین اسب بود؛ اما روی هم رفته، رقابتهای صوتی (تیپجنگی) ناسالم گردید؛ زیرا نوارهای اسمی (مشخصهدار) یعنی با نام دختران مردم ضبط شد. کاستهای اسمی، به نوارهایی گفته می‌‌شود که فرد عاشق بهطور مشخص اسم دختر یا معشوقۀ خود را در شعر بیاورد و شناسۀ معشوقه با مشخصات خانه و زندگی و صورت معشوقه با دمبوره خوانده شود. بدین ترتیب مردم میفهمند که مخاطب نوار چه کسی است. بنابراین این کار سبب غیرتی شدن بعضی از خانوادهها میشد؛ زیرا پای حیثیت و آبروی خانوادههای دختر در میان میآمد که در نتیجه تفنگها لاتهکش (تمیزکاری) میشد و جنگ‌‌های زیاد در میگرفت که حتی چندین نفر در زمانهای مختلف کشته و زخمی شدهاند.
از این حرفها که بگذریم، پدرم آدم بسیار به اصطلاح شوقی است و برای خودش دلچسپیهایش را دارد که از جملهای آنها میتوان به یک تیپ دوسرۀ کلان، یک اسب سرخ و کلاشنیکف روسی سیاهرنگ اشاره کرد. تیپ پدرم جای دو کاست در خود داشت و همچنین یک نوار کاست جنگی خاص از غلام سرشار آوازخوان محلی که این نوار را در شب عروسی خودش ضبط کرده بود.
از شانس پدرم، هرکسی که پیش سرشار رفت و هر نواری که از وی آورد، این نوار را به اصطلاح «میده نتوانست» یا نتوانست شکست بدهد. بنابراین، این نوار تا هنوز یکهتازی میکند و نسخۀ اصلی آن پیش بومان کربلایی خواهرزادۀ پدرم است. از آنجاییکه این نوار در اوج غرور و مستی غلام سرشار ضبط شده است؛ دارای کیفیت عالی صدا و سبکهای متفاوت است. ویژگی دیگر که این نوار دارد این است که در آن از بیتهای ناب و با ادبیات سوچۀ هزارهگی استفاده شده است. بعضی از قطعه شعرهای آن نوارهای کاست را در اینجا برایتان مینویسم:

آفتیوی گه صبا سری تمزو
زرگر لهله تو تاویزکه بیزو
زرگر لهله تو تاویزکه بیزو
پیشِقلم یارخو کُنوم اوزو

ده سری جری بیابو تپیدوم
آوازه شوی کدی توره شنیدم
آوازه شوی کدی توره شنیدم
کلوخِ تر بودم جایخو شاریدُم

دیوالِ رویدروی درگهشی شیوه
عاشق بلیبور بیی شی شیوه
بانه شانه کلو هیچ کار نمیه
فدایی ناز و خندیدیشی شیوه

چراغ گیس واری روشونه یار مو
گلی زنبق منی گلدونه یار مو
ده ملا رفته پال طالع کُنوم مه
از مه دلگیر و رویگردونه یار مو

پناه به خدا و یار چارده ماصوم
الی دیده بیه که بوری سر گم
دزی قولای مو گذرو نموشه
هردوی مو اوفتدی د دان مردم
هر کدام آن کاستها چه آنهایی را که سید انور خوانده و چه آن کاستهایی را که از سرور سرخوش و توکلی ضبط کرده، ویژگیهای خاص خود را دارد؛ زیرا طبیعی و عینی است. بهراستی که هر چیزی عینی و طبیعیاش لذت و مزهای دیگر دارد. تعداد زیاد آن نوارها اکنون به نسخۀ Mp3 تبدیل شده و در موبایلهای کسانی که مثل من اهل دمبوره شنیدن است و نگاه ارزشی به دمبوره دارد، موجود است. آن کاست و خواندنها/ آهنگها نقش تریاک در بدن را دارد؛ زیرا آدم را راحت میکند و افسونگر است. من هرچند چندین سال میشود که در شهر زندگی میکنم و معمولاً آنهایی که شهرنشین میشوند تلاش میکنند اکت و ادای روشنفکری در بیاورند و خداحافظی با دمبوره را گام اول شهری شدن میدانند؛ اما نتوانستم از شنیدن دمبورههای قدیمی سرور سرخوش، داوود سرخوش و سید انور آزاد فاصله بگیرم.
بگذار این قسمی بگویم که خواندنهای قدیمی سید انور آزاد، صفدر توکلی، سرور سرخوش، داوود سرخوش، علی دریاب بندری، صفدر خیرعلی و همین قسم خواندنهای هنرمندان جوانمان را نمیتوانم دوست نداشته باشم. دلیلش هم این ست که آن خواندنها قبل از هر چیزی غالباً دلسرودهها و احساسِ جگرسوز مردمان سرزمین من است که از عمق دلشان سراییدهاند و از طرف دیگر با لهجۀ اصیل هزارهگی و با احساس و مهارت بالا خوانده شده است. نوارهای کُنده به اصطلاح تعریفی (مشهور) هر هزاره‌‌ای اصیل را به وجد میآورد.
لو اونتز، سازندۀ نوار کاست به همهای بشریت خدمت کرد و از دستاورد او طیفهای مختلف جوامع استفاده کردند؛ مثلاً به یاد میآورم که پدرکلانم و کاکایم ضبطصوتهای کوچک داشتند و توسط آن سخنرانی کسی به نام کافی و سایر سخنرانیها و دروس اسلامی و مذهبیشان را گوش میدادند و هر از گاهی توسط آن نقاط ضعف سخنرانی و صدای خود را اصلاح مینمودند. مرگ اونتز و هر سازندهای دیگر که بهنوعی به بشریت خدمت کردند، غمانگیز است.