صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

شنبه ۱ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

دم را غنیمت بشمارید و جوهر زندگی را بمکید (یادداشتی در مورد فلم انجمن شاعران مرده)

دم را غنیمت بشمارید و جوهر  زندگی را بمکید (یادداشتی در مورد فلم انجمن شاعران مرده) نویسنده : علی توانا

انجمن شاعران مرده نقدی نمادین بر نظامهای اقتدارگراست. فلم با سخنرانی مدیر مدرسه شروع میشود و در همان آغاز ما با آنچه این مدرسه شبانه روزی معروف است و در واقع ارکان آن را شکل می دهد آشنا می شویم: سنت، افتخار، انضباط و سرافرازی. تعهد و پیروی از این اصول آموزشی، تصویری از یک اکادمی نظامی را در ذهن خلق می کند. در سکانسی که بعد از آن می آید، دانش آموزانِ سرکشی هستند که می گویند اصول چهارگانه ما: مسخرگی، وحشت، انحطاط و سرافکندگی است. همین صحنه موازی بیانگر نگرش متفاوت نسل جدید و آمادگی آنها برای تغییر را به تماشاگر نشان می دهد. شروع این تغییرات با آمدن معلم (کیتینگ) جدید ادبیات آنها رقم می خورد. در همان ابتدا وقتی داخل کلاس می شود، غیرمعمول است و باعث تعجب همه می شود. وقتی هم تدریس را شروع می کند نه براساس آن سیستم تعریف شده بلکه براساس شیوهی که نهایت سعی در سهم گرفتن دانش آموزان و فهمیدن این که خودشان هستند آغاز می کند. در همان شروع شعری می خواند که ما را به زندگی و زودگذر بودن زمان فرا می خواند. «دم را غنیمت بشمارید»، «زندگی تان را خارق العاده کنید» تا غذایی گل های نرگس نشده اید. امید، آرزو، شورق و عشق، تقابل نظم و اشتیاق، تقابل آموزش سخت گیرانه و رسمی در برابر روش که روح نو و تازه در دانش آموزان می دمد، رقم می خورد.
قدرت واژهها
کلمات دنیا را تغییر می دهد، آنچه معلم درصدد تبیین این گزاره است و با پاره کردن مقدمه کتاب می خواهد بالواسطه دانش آموزان را درگیر کند حتی فراتر از آن، خودشان از زاویه دید خودشان بنگرند و در همین سکانس به جای نشستن روی صندلی، روی میز می ایستد و همه را فرا می خواند تا از زوایه متفاوت به جهان اطرافش بنگرند. زاویه دید متفاوت. « وقتی چیزی می خوانید به فکر نقطه نظر نویسنده نباشید به خودتان فکر کنید. تلاش کنید زبان و کلام خودتان را پیدا کنید. هرچند صبر کنید، زمان می گذرد. یأس خاموش را بگذارید کنار. جرأت کنید و زمین تازه ای را پیدا کنید. آنچه دل تان می خواهد انجام بدهید. چنین است که استعدادتان شگوفا می شود. هرکس راه خودش را دارد. نظر خودش را دارد. نقش بازی نکنید. آفت همرنگی با جماعت همان سرکوب خودتان است». و در این جا به خوبی نشان می دهد که کلمات چقدر قدرتمند هستند.
مکتب یا آکادمی نظامی
انجمن شاعران مرده فيلمي دربارهی اميد است و آرزو، شور و شوق و عشق. تقابل نظم و اشتياق، تقابل معلم های سخت گير و خشك در برابر معلم كه روح تازه در دانش آموزان دميده است. فيلم نظم و انظباط افراطي مدرسه و اجبار والدين بر فرزندان را به تصوير ميكشد و به طرز كوبندهای آنها را زير سوال می برد. درون مایه اصلی فلم مبتنی بر عصیان،  تخریب سنت های پوچ و بیهوده بنا شده و فریادرسی علیه این سنتهاست. از همان ابتدای فلم رسم و آیین سنتی گشایش مدرسهای را به نمایش می گذارد که بزرگترین افتخارش سابقه چندین ساله، نظم و مقررات است. تخطی از این مقررات ناممکن و چه بسا باعث اخراج دانش آموز و یا معلم می گردد. اما کیتینگ شخصیت فلم با ورود به صنف و شیوه تدریس توجهی به آن مقررات خشک ندارد و تمام تلاشش درگیر کردن دانش آموزان و آموختنِ اندیشه ورزی است.  این که چگونه متفاوت فکر و زیست کند. شاگرد خوب بودن و نمرات عالی معنای مطلق زندگی نیست بلکه انسان بودن و انسان ماندن است که به آن معنا می بخشد. در نقطه مقابل، سنت های تعریف شده، سدی در برابر هر نوع نوآوری و اندیشه ورزی قرار دارد که پاگذاشتن بر مقررات را به صلاح نمی دانند.
اکثر اندیشمندان علوم اجتماعی (جامعه شناسان، فیلسوفان، روانشناسان و...) نظام آموزشی را تأثیرگذارترین نهاد بر انسانها می داند. فلم به خوبی نظام آموزشی حاکم بر مدرسه را که وامدار جامعه سنتی، مستبد و دیکته کردن مفاهیم، حفظ طوطی وار است را به نقد می کشد. آن چه که در بیشتر مکاتب و دانشگاه های افغانستان جریان دارد، حفظ چپتر و جزوه های استاد، بعد بلغور دوباره آنها در روز امتحان و کسی که خوب حفظ کرده باشد، بهترین شاگرد است. بدون این که بفهمد و یا به آن ها فهمانده شود که چطور می توان اندیشید و خود چیزی را خلق کرد. فلم در واقع این نوع نظام های آموزشی را به نقد می گیرد.
نظام آموزشی مستبد قالبی است که آدم های مختلف با استعداد و توانایی های متفاوت را به شکل یک سان در می آورد و زمینه پرورش استعدادهای متفاوت را نمی دهد و در بیشتر موارد این ما نیستیم که تصمیم می گیریم داکتر، انجینر، حقوق دان و... شویم بلکه مکتب، خانواده و جامعه بر ما تحمیل می کند.
با برجسته سازی رشتهای، ارزش قائل شدن به آن و کم اهمیت جلوه دادن دیگر رشته ها، درواقع انتخاب و سلیقه را از دانش آموزان می گیرد. ممکن عدهای برخلاف جریان حاکم زمینه نوآوری و تحول را فراهم می سازد آن چه که در فلم اتفاق می افتد. مثلا  نیل پری، برای اولین بار برخلاف میل و نظر پدرش تصمیم می گیرد در نمایش بازی کند . ناکس ، یاد می گیرد که در ابراز دوست داشتن، هراسان و منزوی نباشد. چارلی، نقدی با امضای انجمن شاعران مرده بر افتخارات دبیرستان بولتون، در روزنامه، چاپ می کند و بی باکانه، تنبیه آن را به جان می خرد.
فوکو می گوید تقسیم بندی زندگی روزمره مطابق با یک جدول زمانی دقیق، تکالیف و ممنوعیت ها دگرگون کردن کل فرد، بدن او، عادت هایش، روان و اراده اوست. و کیتینگ دقیقا نقطهای مقابل این نوع نظام می ایستد و می خواهد آزاد بودن را آموزش دهد.  به قول فوکو، انضباط در پی تولید بدن های رام است و مخالفین یا سرکش ها با تنبیه مواجه می شوند، اما کیتینگ و دانش آموزان که یاد می گیرند آزاد بیاندیشند و فکر کنند، این تنبیه را به جان می خرند. و براساس چهار اصل که می آموزند (عشق، زیبایی، حقیقت و عدالت) زیست خویش را بنا می کنند. تا بتوانند غنچه های سرخ را اکنون که می توانند برچینند، زمان سالخورده در گذر است و همین گلی که امروز لبخند می زند، فردا خواهد مرد. زندگی مبتنی براصول اگزیستانسیالیسم.
هرچند پایان فلم تراژیک است ولی به آنچه می خواهد می رسد و می توان گفت: سکوت نکن، آرزوهایت را فریاد کن. دید متفاوت به زندگی و جهان اطرافت داشته باش و این زیباترین پایانی است که در ذهن ماندگار می شود.