صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

پنجشنبه ۹ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

مکانیسم فرهنگی ما چگونه است؟ چرا طالب و داعش ظهور می‌کند؟

مکانیسم فرهنگی ما چگونه است؟ چرا طالب و داعش ظهور می‌کند؟

این بحث را با این پرسش آغاز می کنم؛ چرا انسان افغانستانی تک بعدی و زاویه دار اند؟
اساساً انسانها در دهلیز از کانون های مختلف بزرگ می شود، ساحت های وجود آدم ها با توجه به این کانون ها شکل می گیرد و دازاین می شود. نواقص و کوتاهی در یکی از کانونهای جامعه پذیری انسانها را بصورت تک ساحتی و یا حداقل زوایه دار و یا بصورت رفتاری و شخصیتی کج و کیل به بار می آورد. کانونهای جامعه پذیری در کشور ما به شدت ناقص است و انسان تک بعدی و زاویه دار تربیت می کند. جامعه شناسان انسان را موجود اجتماعی و فرهنگی می دانند و برای فهم رابطه جامعه و فرهنگ از مثال روح و جسم استفاده می کنند در واقع فرهنگ نقش روح را در کالبد جامعه بازی می کند. با این توضیح فرهنگ مساوی است با زندگی و حیات. در کشور ما بخشی از مسایل اجتماعی که زندگی ما را کج و معوج نشان می دهد، ریشه فرهنگی دارد و باید در باره کارکرد و ضعف ها و قوت های آن سخن گفت. هر چند گفت و گو از اموراتی که مردم با آن خو گرفته اند و به عادت روزمره شان تبدیل شده است کار دشوار و نا هموار به نظر می رسد اما سکوت و سکون در برابر آن نیز قطعاً ناروا و ناپسند خواهد بود. ما در حوزه فرهنگ هم چنان غریب و ضعیفیم. عمده ترین مشکل اجتماعی ما، آسیب دیدگی و نارسایی های فرهنگی است و تا زمان که فکر و تدبیری برای کاهش معضلات فرهنگی صورت نگیرد و نهادهای فرهنگ ساز مجدداً باز تعریف نشوند، اصلاحات و تغییرات روبنایی و سطحی قطعاً دوام و استمرار نخواهد داشت. فرهنگ ما خشک و کم حاصل است، تساهل و مدارا کمتر در درون فرهنگ ما جایی دارد، فرهنگ غنی و فربه نداریم، فرهنگ فقیر انسان تک بعد و مدارا ناپذیر به بار می آورد. فرهنگ آدم ها را روح و حیات می دهد، در واقع فرهنگ در دورن ما بسان موجود زنده کار می کند، حرکات ما را سمتوسو میدهد، رفتار و شخصیت ما بازتاب دهنده همان فرهنگ نهادینه شده دروجود ماست،  در یک نگاه ما از قالب و دریچه فرهنگ به جهان منگریم و از آن آئینه تفسیر می کنیم این است که تفسیر ما از آدم های دیگر و جهان همان تفسیر فرهنگیست. اگر قالب فرهنگ بر ما قید و تنگ وضع شده باشد، ما را چارچوبی، لاغر، کم عمق و سطحی ببار می آورند. خروجی فرهنگ فقیر، انسانهای تک بعدی، زوایه دار، کج و معوج است. جزم گرای و دکم اندیشی ما بیشتر محصول فرهنگ قالبی و تنگ اند. مشکل جامعه افغانستان در چند قومی بودن و یا تکثر قومی نیست، بسیاری از جوامع با داشتن گروه ها و اقوام مختلف برعکس افغانستان انسانهای تک بعدی و زوایه دار ندارند، جزم گرا و دکم اندیش نیست، آنها بیشتر بر تساهل و مدارا تاکید دارند بجای جزم گرایی. شکاف های قومی، اختلافات مذهبی و زبانی بیش از هر چیز دیگر ریشه فرهنگی دارد. در واقع ما نمی توانیم چنین شکاف ها را در درون فرهنگ خود حل و هضم کنیم. فرهنگ اکنون ما خودش مشکل و معضله است. تا به اکنون ما نتوانیستیم فرهنگ را به عنوان ابزار حل مسئله تبدیل کنیم، فرهنگ باید مسئله اجتماعی را حل کند نه ایجاد. تقویه فرهنگ تنها از راه آموزش و پرورش که یک بعد آن است امکان پذیر است، اما متاسفانه نهاد آموزش بیش از هر حوزه دیگر به شکل دست نخورده و سنتی خود باقی مانده است. بخشی از باورهای غلط اجتماعی از ناحیه آموزش و یادگیری اجتماعی منتقل می شوند. این باورها که معمولا ناقص و یک سویه انتقال می یابند، خود را در مناسبات اجتماعی و روابط میان فردی نشان داده و فضای جامعه را دچار تنش و تنفر می کنند. خانواده، مکتب، دانشگاه و رسانه ها مهم ترین نهادهای آموزشی و تربیتی هستند که وظیفه اجتماعی کردن کودکان و جوانان را به عهده دارند. این نهادها در کشور برای تربیت و آموزش انسان افغانی چند فرهنگی فاقد یک طرح جامع آموزشی و تربیتی هستند و برنامه یکسان و سیستماتیک ارایه نمی کنند و اصولا مطابق با نیازهای اجتماعی و جغرافیایی فرهنگی عیار نشده اند. سی سال بحران در کشور اصول و معیارهای آموزش مدرن و استندرد را نابود کرده است. در هجده سال اخیر نیز به دلیل محور قرار دادن امور امنیتی و سیاسی به آموزش و پرورش بصورت جدی و اساسی پرداخته نشده است. اگر فرهنگ رفتاری، گفتاری و ارتباطات اجتماعی در کشور نا سالم و نا معقول است، عوامل و علت اصلی آن در بخش آموزش نهفته است. تا زیر ساخت اصلی آموزش تصحیح و بهسازی نشود، سخن گفتند از انسان مدارا گر، تساهل پذیر، چند بعدی و توسعه طلب امری موهوم و تخیلی بیش نخواهد بود. خروجی فرهنگ فقیر، جامعه استبدادی است که از دل آن طالب و داعش ظهور میکند، در واقع افغانستان به لحاظ فرهنگی بستری مناسب برای ظهور طالب و داعش است. این بستر محصول فرهنگ لاغر و کم عمق ماست. جنایت طالب نشان می دهد که این گروه به لحاظ فرهنگی رام و اهلی نشده است، روحیهای خشونت طلب و جنایت کارانهای شان تا به اکنون با قوت و نیروی اولیه و طبیعی خود قرار دارد. هابز میگفت انسانها در زندگی اولیه و طبیعی گرگ همدیگر است، یعنی غرایز طبیعی غالب بر رفتارهای مسالمت آمیز و همدیگر پذیر اند. وقتی طالب هیچگونه قاعده و قانون برای خشونت و جنایت شان نمیشناسد و از هر ابزار ممکن برای خلق جنایت وحشیانه شان استفاده میکند نشان میدهد که این گروه به لحاظ فرهنگی اهلی نشده است، اهل تساهل و مدارا نیست، تسامح را به رسمیت نمی شناسد. پیشنهاد امارت اسلامی از جانب طالبان در واقع پیشنهاد نظام استبدادی است. نظام که یک فرد بصورت مدام العمر فرمان روای میکند. طالبان به لحاظ فکری و ذهنی گرایش به سمت نظام استبدادی و توتالیتر دارد، توانایی تحمل زنان را در محیط کار و اجتماع ندارد، کشتن کودک، زن و افراد بیگانه وجود و وجدان شان را به لرزه نمی اندازد. چوکات فرهنگی ما این گونه است که روزانه طالب بیش از هفتاد و هشتاد انسان بیگناه و هم وطن خویش را به رگبار می بندد.