صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

پنجشنبه ۶ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

یادداشت‌های یک معلم (6) : زبـان مـادری

یادداشت‌های یک معلم (6) :  زبـان مـادری

22 فبروری روز جهانی زبان مادری است. میخواهم از عینک یک معلم زبان فارسی دری به این روز بنگرم.
وقتی خواندن و نوشتن ابتدایی به زبان مادری را بلدیم دیگر بینیاز از کار و تمرین بیشتر روی آن نیستیم؛ زبان مادری تنها وسیلۀ ساده برای ایجاد ارتباط نیست بلکه ابزار تفکر است. هرچه بیشتر روی آن کار کنیم به باروری فکری بیشتر میرسیم. به هر اندازه مساحت دایرۀ واژگانی بیشتر باشد به همان اندازه ساحۀ تفکر وسیعتر میشود. ساختارمند نوشتن و منسجم صحبت کردن نیازمند ممارست بیشتر روی زبان مادری است. دلیل اینکه سیاستمداران ما حتا در سطوح کلان با لکنت و کنده و پراکنده گپ میزنند و  آخر و اول جملاتشان هیچ ربطی به هم ندارند این است که زبان مادری را جدی نگرفته و داستان و رمان کمتر خوانده اند. فکر کرده اند که چون زبان مادری شان مثلا فارسی است نیازی نیست مهارتهای نوشتن و خواندن و شنیدن و صحبت کردن به این زبان را تمرین کنند. و دلیل اصلیتر آن این است که در اکثر مکاتب کشور مضمون زبان (دری) به معلمی سپرده میشود که حداکثر خواندن و نوشتن ابتدایی را بلد است. دستاندرکاران آموزش واقف نیستند که همه چیز از زبان آغاز میشود. وقتی مهارت درک مفهوم و مفهومسازی ذهنی در افراد تقویه نشود، نمیتوانند درک عمیقی از مفاهیم سایر مضامین داشته باشد؛ بنابراین نیاز است که زبانآموزی و کار روی زبان مادری در صدر برنامههای آموزشی ما قرار گیرد. ساعت دری به روخوانی و املای صرف محدود نشود؛ کتاب دری از شکل تذکرهیی و تاریخی خارج شود و در عوض به آموزش مهارتهای چهارگانه در زبان مادری توجه شود. آن زمان است که میتوانیم و منسجم و ساختارمند فکر و صحبت کنیم.
به نظر من که معلمم برای پاسداشت از زبان مادری و آموزش آن سه کار باید انجام شود:
یکم: نقش زبان را به مثابۀ ابزار تفکر جدی بگیریم. از رهگذر تقویت زبان و مهارتهای آن میدان تفکر را وسیع بسازیم. برای رسیدن به این منظور لازم است بدانیم که آموزش درست زبان مادری کار ما را در پروسۀ تفکر و یادگیری و پروسس سایر مفاهیم خیلی آسان میسازد. از تجربۀ خودم این است که تسلط نسبیام به زبان مادری من را کمک زیادی در یادگیری زبان دوم کرده است. این تجربه قابل تعمیم به سایر مفاهیم نیز است. از نظر زبانشناسان شناختگرا آنانی که در فهم مضامینی چون ریاضی و فزیک دچار مشکل اند، مشکلشان در مفهومسازی ذهنی از این مضامین و مفاهیم آنهاست که میتوان با کار روی زبان و مفهومسازی و پردازش ذهنی آن این عارضه را رفع کرد؛ پس همانگونه که گفته شد، باید نقش مضامین زبان ـ آنهم زبان مادری ـ در مکاتب جدی گرفته شود. فعلا اما چنین نیست. کتابهای زبان در مکاتب پر است از اطلاعات تاریخی که گاهاً نادرست نیز استند. یا در بهترین حالت شناسنامۀ نویسندگان را شامل میشوند که هیچ چیزی به سواد زبانی دانشآموزان اضافه نمیکند.
دوم: معمول است که در مکاتب از اکثر داستانها و متنها و شعرها به جای پرداختن به ظرافت زبانی آنها استنباط اخلاقی میشود. این روش درست نیست. یک متن ادبی الزاماً برای تهذیب اخلاقی نوشته نمیشود، بلکه ظرافتهای زبانی است که متن ادبی را از سطح متن عادی فراتر مینشاند. لذا خوب است که در تدریس مضامین زبان به ظرافتهای زبانی بیشتر توجه شود تا محتوای اخلاقی یک متن. 
سوم: برای پاسداری از زبان مادری در حد توان متن تولید کنیم. بنویسیم، ترجمه کنیم و مسایل دنیای روز را وارد زبان و دایرۀ واژگانی خویش بسازیم. البته که این کار برای هر فردی مقدور نیست؛ اما کسانی که از عهدۀ شان برمیآید، خوب است که به این مهم توجه نمایند.
شمارۀ یکم برای تمام افراد و معلمان به صورت خاص است که نگرش شان را نسبت به زبان اصلاح کنند. شمارۀ دوم به صورت مشخص متوجه معلمان است که تلقی و مواجهۀ شان با متون را بازبینی کنند. نکتۀ سوم برای افراد خاص در جامعه است که توانایی قلمزدن و نویسندگی دارند.