صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

پنجشنبه ۱۳ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

نگرش مولانا بر مبنای انترناسیونالیسم و طرف داری از وحدت ملت ها

نگرش مولانا بر مبنای انترناسیونالیسم و طرف داری از وحدت ملت ها

این یادداشت به مناسبت سالروز وفات مولانا جلالدین بلخی نوشته شده و به این بهانه مروری داریم بر تحلیل اندیشههای مولانا با تکیه بر مفهم انترناسیونالیسم. هدف از انترناسیونالیسم در انسان شناختی، احساس تعلق به یک اصل مشترک الهی و وجه مشترک فطری در بین انسان ها، ورای تفاوت های ملی و زبانی است بنا براین باید برای انسان یک وطن فرا مادی قائل شد که خاستگاه نخستین و بازگشتگاه فرجامبن اوست، تفکر عرفانی مولانا از انسان تعریفی به دست میدهد که ناظر به ارتباط او با مبدأ هستی است.
در مکتب مولانا، به انسان از روزنه های گو ناگون نگریسته می شود و در هر نگرشی، یکی از جنبه های وجودی او بر جسته جلوه می کند شاید کمتر بعدی از ابعاد وجودی انسان را بتوان یافت که دید وسیع و ذهن جوال مولانا، بصورت مستقیم و یا غیر مستقیم به آن ایشاره نکرده باشد. جلال الدین در مثنوی صدها مطلب ارزنده در باب ارزیابی مو جودیت انسانی مطرح کرده است.
دیدگاه مولانا درباره انسان
در نظام فکری مولانا جسم و جنبه مادی انسان، تبعی از روح وی به حساب می آید و باید در خدمت تکامل و تعالی روحی او قرار گیرد. از طرف دیگر، وجود انسان خود به مثابه روح عالم آفرینش است و دیگر موجودات در مسیر رشد و تکامل انسان، در خدمت او هستند.
از این رهگذر، عرفان برآنند که انسان یک هویت ممتد از عرش تا فرش است .پس جهان در بینش معرفتی نه تنها همه عالم خاکی، بلکه تمام پهنه ملک و ملکوت است و انسان عارف این همه را متعلق به خود و در خدمت خود می بیند و میگوید که «چرخ از بهر ماست در گردش / زان سبب همچو چرخ گردانیم». 
نگرش فرا اقلیمی مولانا
نگرش فرااقلیمی و فراقومی صرفا به عر فان اسلامی یا دیگر مکاتب عرفانی مبتنی بر شریعت الهی اختصاس ندارد، بلکه هر مشربی که از آبشخور عرفانی سیراب می شود، نا گزیر از نادیده گرفتن مرزبندیهای نژادی و اقلیمی و پرداختن به  انسان بما هو انسان است؛ چنان که در عرفان هندویی نور درونی انسان یا حقیقت انسان صرفا در رابطه با برهمن مطرح است.
بنا بر این بینشهای معرفتی به هستی انسان بما هو انسان توجه دارند، بی آنکه مرزبندی های ظاهری و تفاوت های عارضی را مد نظر قرار دهند.
هرچند تردیدی نیست که هر مکتبی به انسان و باطن او از زاویه متفاوت مینگرد؛ عدهای حقیت را در خود انسان جستجو میکنند؛ چنان که در آیین هندو و بودایی و عرفان پستمدرن چنین است.
نگرش فراملیتی بودن مو لانا
نگاه فراملیتی در عرفان منبعث از دین و عرفان فارغ از دین،باید گفت در مکاتب عرفانی مبتنی بر اتباط وحیانی، افق دید فراملیتی به حوزه عالم ماورای طبیعت نیز کشیده میشود و به اصل مشترک الهی انسانها منتهی میشود؛ اما در عرفان های بریده از وحی، نگاه فراملیتی در محدوده عالم ماده متوقف شده و عقیم می ماند، یا اینکه در غبار توهمی از حقیقت انسان ناپدید میگردد؛ هرچند در هر دو دیدگاه تعیناتی که با عث جدا شدن گروهی از انسانها از از گروهی دیگر می شود، هیچ گونه شأن و جایگاهی ندارد.
در قران کریم که خاستگاه اصلی عرفان اسلامی است، هیچ گاه به انسان برمبنای زادگاه او و زبانی که با آن سخن می گوید، تو جه نمی شود و هیچ وقت خداوند متعال آدمی را به اعتبار نژاد و قومیت مورد خطاب قرار نمی دهد؛ بلکه گاه به اعتبار حقیقت انسانیش به عنوان آدمی با خطاب  یا ایها الناس و گاه به اعتبار ارتباطش با مبدأ هستی به عنوان مومن یا خطاب یا ایهاالذین امنوا با وی سخن میگوید.
نگرش فراوطنی در انسان شناسی عرفانی مولانا، محصول تأمل عمیق و اساسی پیرامون خاستگاه انسان و آغاز و انجام اوست. یکی از مهم ترین جنبههای ادبیات عرفانی فارسی، فراآگاهی و اگر به ذهن و زبان مولوی نزدیک شویم، خداآگاهی است. رسیدن به خداآگاهی که در حقیقت نوعی شهود عرفانی است، قسمی درون آگاهی و تبدیل شدن.
اساس و شالوده اندیشه عرفا، درک اصالت و قداست جهان ماورا و بیاعتباری و فناپذیری دنیای خاکی است. بنابر این اگر از حدیث مشهور »حب الوطن من الایمان « بر مبنای روحیه ملی گرایی حاکم بر اندیشه حماسی، علاقه به زادگاه و خاستگاه هر فرد استنباط می شود، نتیجه چنین تفسیری با دید عارفانه مولانا نسبت به این حدیث کاملا متفاوت است: از دم حب الوطن بگذز مایست/ که وطن آن سوست جان زین سوی نیست.
نگرش جهان وطنی مولانا
روح انیانی به عقیده صوفیان لطیفه ای است غیبی و سری است الهی که کسی را در ذات او راه نیست؛ اما روح حیوانی تنزل و تعین روح انسانی و واسطه میان مجرد و ماده است و حالت  برزخی دارد. بنا بر این به تعدد و کثرت موصوف می گردد و از این رو از نظر جلا ل الدین تفرقه از خواص روح حیوانی و و حدت از خصایص نفس انسانی است.
می توان گفت که چوم روح حیوانی مبدأ صفات نا پسند از قبیل حرص و حب جاه و غضب و حسد و نظایر آن می باشد و این همه مو جب جدایی افراد انسان از یکدیگر می شود، پس روح حیوانی مبدأ تفرقه و جدایی است؛ بر خلاف جان پاک انسانی که به عشق و صفا و یگانگی و ترک خودپرستی میخواند و بدین اعتبار منشأ اتحاد و پیوستگی است.
با این وجو می توان گفت که اندیشه مولانا اندیشه جهانی وطنی است زیرا او به صراحت مرزبندی های نژادی و اقلیمی را زیر سوال می برد و زبان و نژاد را تعیین کننده هویت انسانی نمی داند و احیانا به قدح و ذم آن نیز می پردازد:
ای بسا هندو و ترک هم زبان             ای بسا دو ترک چون بیگانگان
پس زبان محرحی خود دیگر است      همدلی از هم زبانی بهتر است
فراملی نگریستن و فراملی اندیشیدن، اقتضای طبیعی اندیشه عرفانی است.
نگرش عرفانی، اصالت را به روح انسان میدهد که با علم و عقل سنخیت دارد و آن را فی نفسه از تعینات مادی و اقلیمی و نژادی آزاد می داند:  
روح با علم است و با عقل است یار        روح را با تازی و ترکی چه کار
مولانا به عنوان یک عارف متفکر، اصالت دادن به تفاوت های زبانی و اقلیمی را حجاب و مانع درک حقایق ضروزی می شمارد.
وقتی او داستان نزاع فارس و ترک و عرب و رومی را بر سر خریدن انگور می آورد، علت نزاع میان آنها را توجه به تکثر ظاهری و فغلت از حقیقت واحد می داند.
نگاه فراملیتی و فرازبانی ای که مولانا مطرح می کند، حتی اگز ناظر به افق های بلند عالم معنا و معرفت الهی نیز نباشد، در سطوح پایینتر و افقهای مادی زندگی بشر نیز میتواند باعث رفع بسیاری از منازعات  قومی و نژادی و حتی دینی و مذهبی باشد.
افق دید وسیع و سعه صدر حاصل از چنین نگرشی از تنگ نظری ها و تعصبات بیجا جلو گیری میکند. هم چنین نتایج مثبت آن در سطوح عادی زندگی بشر، ایجاد تعامل مثبت در میان افراد غیر هم کیش هم وطن و افراط غیر نژاد هم وطن است.
نتیجه:
آنچه در انترناسیونالیسم عرفانی مولانا مطرود و مردود است، امتیازات و برتریهای زبانی و قومی است، در واقع او اصالت معیارهای نژادی را نفی میکند. بیتردید این باور به معنای تکثر گرایی و پلورالیسم در حوزه دین و عقیده نیست.
مولانا مسلمانی مومن و موحد است که به قرآن باور کامل دارد و در جای اشعار خود از آیات قرآن بهره می گیرد.
از این رو نمیتوان در خصوص وقوقف و اعتقاد قلبی او به مضمون آیاتی نظیر ان الدین عند الله الا سلام تردید کرد. او معتقد است اسلام دین جهانی و جاودانی و حاوی حقانیت حد اکثری است و نام و آوازه ها همه زوال پذیرند:
ازدرم ها نام شاهان بر کنند      نام احمد تا ابد بر می زنند
نام احمد نام جمله انبیاست    چون که صد آمد نود هم پیش ماست.