صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

شنبه ۱ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

احمد ظاهر؛ عصاره ذوقی چند نسل

احمد ظاهر؛  عصاره ذوقی چند نسل

از آنجایی که احمدظاهر به خانواده متمول و مرفهای تعلق داشت، در زندگیِ شخصی خود از آسایش قابلقبولی برخوردار بود. سواد، سلیقه انتخاب شعر، توانایی در ساختن آهنگ، نوازندگی، تعامل سریع با شرکتهای تولیدِ آلبوم موسیقی، تنوع در کارهای هنری و دریافت کمک از بهترین نوازندگان همروزگارش، همگی در شهرت و موفقیت احمدظاهر نقش داشتهاند.
سواد
او کارشناسی ارشد خود را از هندوستان گرفت و به زبانهای اردو و انگلیسی تسلط داشت. سواد خوب و آشنایی با زبانهای خارجی در آهنگهای او بازتابِ یافتهاند. موسیقیِ احمدظاهر به طور واضحی متأثر از آهنگهای انگلیسی و هندی روزگارِ خودش است.
برای من، مفهومِ محتوای شعر برای اولینبار با آهنگهای احمدظاهر یکجا مطرح شد. ابتدا از آهنگها و ملودیهای او خوشم میآمد؛ بدون اینکه به شعرِ آن توجه داشته باشم یا معنای آن را بدانم. بخشی از ذوقِ شعریِ چند نسل متأثر از شعرهایی است که احمدظاهر برای آهنگهای خود گزینش کرده است.
آهنگسازی
ما احمدظاهر را به عنوان یک آوازخوان میشناسیم و فراموش میکنیم که بخشی از بهترین آهنگهای احمدظاهر توسطِ خودش ساخته شده است. او حتی اگر آهنگهایی را هم بازخوانیکرده، در کلیت ساختار آهنگها تغییرات انکارناپذیری آورده و اجماع نظر وجود دارد که او همیشه آهنگهای دیگران را نیز زیباتر از اصل خوانده است.
بهطور نمونه، آهنگهای "همه یارانم به پریشانی که سیه شام و سحری دارم"، "بازآمدی ای جانِ من جانها فدای جانِ تو"، "گر زلفِ پریشانت، در دستِ صبا افتد"، "ای آهِ سحرگاه" و "پنداشتم همیشه گلِ خاطرِ منی" را خودش ساخته است.
نوازندگی
احمدظاهر یک نوازنده فوقالعاده بود. یکی از دلایل اصلیِ تنوع در آهنگهای احمدظاهر این است که او آثار خود را در راگهای مختلف موسیقی میخواند. مثلاً اگر آهنگِ "باز آمدی" را در دسته نتهای "دو ماژور" خواند، آهنگِ "همه یارانم" را در "ری ماژور" خوانده است. این شبیه آن است که شاعری تنها میتواند رباعی بنویسد، اما غزل و مثنوی برایش سنگینی میکند؛ احمدظاهر مانند شاعری است که در قالبهای گونانگونِ تسلط دارد. ضمناً، بهترین، بهیادماندنیترین و محبوبترین ملودیهای آهنگهای احمدظاهر توسط خودِ او نواخته شده است.
در آهنگهای "از غمت ای نازنین"، "گر زلف پریشانت، دردستِ صبا افتد"، "باز آمدی ای جانِ من جانها فدای جانِ تو"، "ای جانِ من اسیرت، ای عمر من فدایت"، "پنداشتم همیشه گلِ خاطرِ منی"، "او بانو بانو جانا"، "چون درختِ فروردین"، "تو گر به من یار شوی"، "به ساغر نقل کرد از خُم شراب آهسته آهسته"، "کامی نراندهایم و دل از دست دادهایم"، احمدظاهر خود اکاردیون نواخته است.
احمدظاهر چپدست بود و بنابراین ناچار آکاردیون را برعکس راستدستها به گردن میآویخت. این خصوصیت در ابتدای امر او را به مشکل مواجه میساخت، چون تمامِ پردههای آکاردیون را معکوس میدید. اگر آکادیون را با دستِراست بنوازیم، نُتهای بَم به سروگردن ما نزدیکتر است ولی اگر یک چپدست بخواهد آکاردیون بنوازد، زِیرترین نُتها به زنخ او نزدیکتر خواهد بود. این ویژگی باعث میشد دسترسیِ و تسلط او به دورافتادهترین نُتها و پردههای این آله موسیقی بیشتر از دیگران باشد.
پیشفروشِ آلبومها
احمدظاهر تعدادِ زیادی از آلبومهای خود را پیشفروش میکرد. به این معنا که ابتدا به شرکتهای تولید نوارهای موسیقی، "آلبوم خیالی" خود را میفروخت و پس از آن شروع به تولید آن میکرد. این کار او مرا به یادِ اونوره دو بالزاک و داستایفسکی، رماننویسِان مشهورِ فرانسوی و روسی میاندازد. آنها نیز کتابهای خود را برای ناشران پیشفروش میکردند و بعد ناچار میشدند شبها و روزهای متوالی سخت کار کنند و در روزِ معین، مطابقِ قرارداد، رمان تازه خود را به ناشر بسپارند.
احمدظاهر نیز چنین کاری میکرد؛ و برای همین هم تعدادی از آهنگها را، بخاطرِ پُرکردنِ قسمتهای خالیِ نوار، بازخوانی میکرد. البته قابلِ یادآوری است که این شتاب در تولید، گاهی باعثِ پایین آمدنِ کیفیت کارِ او هم میشد.
از موسیقی غربی به شرقی
اولین کاست احمدظاهر که به "کستِ اول رادیویی" معروف است، در دوم حمل/فروردین سال ۱۳۴۶ خورشیدی در رادیو ضبط شد. او در این هنگام یک جوانِ پُرشور بود و نغمههای آهنگها نیز همگی برای خودش چالشبرانگیز. در دو کاست اول احمدظاهر حس میشود که او به طور عمدی سعی دارد برای خودش در راستای نوازندگی چالشهای تازه خلق کند و ملودیهای پیچیدهتری را با آکاردیون مینوازد.
در سال ۱۳۵۸، با انتشارِ آخرین آلبوم موسیقیِ خود که به نامِ "کستِ ۱۴" معروف است، متوجه میشویم که احمدظاهر کمکم دارد پابهسِن میگذارد و دیگر آن جوانِ پُرشور و پُرسروصدا نیست و جز در موارد خاص، به موسیقی آرام روی آورده است. او با اسباب و ابزاز کاملاً غربی مثلِ جاز، پیانو، آکاردیون و گیتار شروع کرد و آهستهآهسته به طرفِ آلاتِ شرقی طبله، هارمونیه، سهتار و ... رفت. به عبارتِ دیگر، او با موسیقیِ غربی آغازکرد و به طرفِ موسیقیِ شرقی و تلقیق این دو آمد.
پس از احمدظاهر
آهنگهای احمدظاهر برای مردم افغانستان به معیار خاصی از کیفیت، احساس و سلیقه مبدل شده است. از ابتدای حکومتِ کمونیستی در افغانستان تا پیروزیِ مجاهدین، شاهدِ فروپاشیِ روزبهروز ارکستر رادیو بودهایم. این ارکستر که متشکل از بهترین نوازندگان ما مانند سلیم سرمست، انور نوشاد، اسماعیل اعظمی، فقیرمحمد ننگیالی و دیگران بود، حاصل و عصاره دهههای متوالیِ فعالیتِ رادیو به شمار میرفت. ساختمانها و وسایل مورد نیازِ ارکستر رادیو، با بهترین کیفیت، توسط کشور جرمنی تهیه و تدارک شد. این ارکستر با داشتن بهترین نوازندگان و کارمندانِ تخنیکی، با آوازخوانان ما، از جمله احمدظاهر، همکاری داشت. از همپاشیدن این ارکستر در نزولِ کیفیتِ موسیقیِ ما تأثیرگذار بوده است.
زمینههای رشد
بالندگیِ فرهنگی و هنری یک جامعه، زمینههای سیاسی و اقتصادی ویژهای را مطالبه میکند و رشد استعدادهای خارقالعاده نیز در شرایط و بستر خاص اجتماعیِ ممکن است شکل بگیرد. برای رشد و نمای استعداد احمدظاهر (از اواسطِ دههِ دموکراسی تا آغاز حکومت چپگرا) تمام زمینههای اجتماعی و فرهنگی مساعد و مهیا بود. در چنین شرایطی، نه تنها موسیقی ما از وضعیتِ مناسبی برخوردار شد بلکه تیاتر، داستاننویسی، شعر، سینما و خطاطی رو به رشد گذاشت و ارکستر رادیو و گروهِ آوازخوانانِ موسوم به آماتوران نیز شکل گرفت.
احمدظاهر در حقیقت عصاره سلیقه موسیقی و ذوق شعری نسلهایی است که پیش از کودتای ۷ ثور/خرداد، هم امنیت و آرامش را تجربه کردهاند و هم نظامی را که دارد به طرف دموکراسی میرود. او حاصل و نتیجه سالها آرامش و نظامِ شبهدموکراتیک در جامعهای است که کمکم اصول و بنیانهای شهرنشینی در آن استحکام مییابد و روشنفکران و نخبههای شهری دارند به پیشگامان اصلی و تأثیرگذار در اجتماع مبدل میشوند.