صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۱۰ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

نقد و بررسی فلم عصبانی نیستم

 نقد و بررسی فلم  عصبانی نیستم

قطار سینمای فلمساز دهه شصتی (که شعار اولین فلمش نیز فلم دهه شصتی ها بود) به دومین ایستگاه خود رسیده است. ایستگاهی که توقف در آن چندان هم بی سر و صدا نبوده است. سر وصداهایی که غالبا به فرامتن ،و نه متن، اثر مربوط میشده است. با این حال هم اکنون ،و آنطور که به نظر میآید چند صباحی مانده به اکران فلم، میتوان کمی درباره خود اثر نیز سخن گفت.
تنها نکتهاشتراک عصبانی نیستم با بغض حضور باران کوثری در هر دو اثر نیست. داستان کلی فلم باز هم روایت دو جوان است و مشکلاتی که گرفتارش میآیند. حتی شخصیت هایی که شخصیت پسر جوان هر دو فلم با آنها روبهرو میشود نیز دارای شباهتی هستند. مثلا شخصیت عمو در بغض ما به ازایی مانند صاحبکار در عصبانی نیستم پیدا میکند که در هر دو فلم هم درگیری شخصیت اصلی را با این دو شخصیت میبینیم. از سویی دغدغه مالی برای دو جوانی که به هم نرسیدهاند نیز مطرح است. شباهتهای بهاینجا محدود نمی شود. مطلبی در هر دو فلم هست که نظر نگارنده مستقیما از دل مرثیهای بر یک رویای آرنفسکی آمده است و آن رنگی بودن فلش بک ها در هر دو فلم هست که گونهای شادی و خوشی را تداعی میکند. گویی لحظات خوشی به یک سری لحظات دست نیافتنی رنگی تبدیل شدهاند و دیگر تجربه شان محال است. همانطور که برای شخصیت جرد لتو در مرثیهای بر یک رویا دست یافتن به جنیفر کانلی سراسر پوشیده در لباسی قرمز بر لب یک اسکله محال است. نکته قابل ذکر دیگر این است که آن صحنه به یاد ماندنی مرثیهای بر یک رویا عینا در عصبانی نیستم بازسازی شده است. میبینیم که در ذهن نوید باران کوثری در لباسی قرمز رنگ در فاصلهای دور از نوید ایستاده است و پیوسته از او دور میشود.
دوربین همچون فلم پیشین کارگردان یک لحظه سر فرار گرفتن ندارد. به دور شخصیت ۱۸۰ درجه میچرخد و از روی دیوارهایی که آگهیهای مربوط به فروش اعضای بدن را زدهاند با سرعت فراوان عبور میکند؛ اما همین دوربین در صحنههایی مانند سینما آرام میگیرد و از این نظر فلمبرداری فلم نسبت به بغض پیشرفت دارد بهاین جهت که تمامی زوایایی که در بغض عجیب و غریب میدانستیم و ناسازگار با صحنهها اینجا اصلاح شدهاند.
اگر بخواهیم در باب تاثیر گذاری فلم وارد شویم یقینا باید به تاثیر پذیری درمیشیان از کاروای (فلمساز برجسته هنگ کنگی صاحب آثاری همچون ۲۰۴۶، در حال وهوای عشق و چانگ کینگ اکسپرس) هم اشاره کنیم. فلم چه در کارگردانی چه در داستان بی شباهت به آثار این کارگردان نیست. برتری تعداد نماهای کلوز آپ و مدیوم به لانگ شات یکی از دلایل صحت این ادعاست. محیطهای بستهای که مانند پاساژ و خانه مجردی که محل رفت و آمد شخصیت هاست نیز شباهت دیگری به بسیاری از آثار کاروای علی الخصوص چانگ کینگ اکسپرس و بازارچه و خانه سرگرد آن فلم است. دوربین نیز که بیش از هر چیز حداقل برای نگارنده یادآور دوربین کریستوفر دویل در چانگ کینگ اکسپرس است.
عشق شور انگیز دو شخصیت اصلی نیز بی شباهت به عشقهای فلمهای کاروای نیست. عشق هایی پر از شور و هیجان که در دیالوگ ها و میزانسن ها به رخمان کشیده میشود. عشق هایی که غالبا نیز سرانجامشان به هم نرسیدن است. به قدری عشق دو شخصیت اصلی در عصبانی نیستم باور پذیر است که ناخودآگاه آن رابطه فرازمینی زن و مرد در حال و هوای عشق و آن عشقبازی شورانگیز پسر جاپانی و اندروید را در ۲۰۴۶ به یاد میآورد. دو جوان را داریم که چند سال است به پای هم ایستاهاند، به خاطر هم منتظر ماندهاند، به هم ابراز محبت میکنند و وقتی یکیشان داد میزند دیگری رویش را بر میگرداند و بی صدا گریه میکند. شور انگیزی این عشق نه تنها به فلم بلکه به مخاطب و جامعه ما نیز میتواند زندگی ببخشد.
شورانگیزی این عشق عنصری است که حضور مواردی کلیشهای در فلم از قبیل پدر زن پولداری که مانع ازدواج است را نیز تحت شعاع قرار بدهد و بدین سان با تماشای فلم ما خود را با فلم کلیشهای مواجه نمی بینیم. البته شخصیت پردازی خاص پسر نیز مانعی دیگری بر سر این راه است. پسری که با آرمان ها و ایده آلهایش زندگی میکند. آرمانها و ایده آلهایی که باعث اخراج او از دانشگاه شدهاند و همین آرمان ها به او اجازه نمی دهند دزدی کند یا اینکه معشوقش را رها کند. او یک جوان تیپیک فلمهای این سالهای سینمای که در مواجهه با مشکلاتی همچون بیکاری و غیره دست به دزدی یا خرده دزدی بزند نیست. او فردی دارای تفکر است که برایش هدف وسیله را توجیه نمی کند. جنس متفاوت شخصیت نوید است که واجد دید جید کارگردان به مسائل مطرح شه در فلم است و آن را از افتان به ورطه کلیشهای شدن دور نگه میدارد. البته درباره فلمنامه شاید بتوان این خرده را به درمیشیان گرفت که حضور شخصیتهای همخانه نوید به غیر از بیان دغدغه کارگردان (که به خوبی نیز از پس انجام آنها بر میآید) چه ضرورت روایی دارد؟
فلم برای به تصویر کشیدن ریتم سریع زندگی نویداز تدوین تند و متقاطع هایده صفی یاری بهره جسته است. تدوینی که علاوه بر نقش اصلیاش یعنی حفظ ریتم سریع فلم تا انتها که به نوعی ریتم زندگی نوید است که هر لحظه دارد فرصت هایش را برای رسیدن به ستاره از دست میدهد در رساندن احوال و دورنیات شخصیت نوید هم موثر است. خشونتی که در وجود اوست و سعی در سرکوبش دارد با کاتهای متعددی که همراه با تکرار کلمه عصبانی نیستم است به تصویر کشیده شده است. یک نمونه دیگر از زیباییهای کار صفی یاری در همان بازسازی صحنه معروف مرثیهای بر یک رویا است.
بازی نوید محمد زاده به راستی تحسین برانگیز است. او این شخصیت را که سنخیت هایی با خودش (از جمله کرد نژاد بودن) را دارد به خوبی درک کرده است و به خوبی هر چه تمام اجرا کرده است. دو شاخصه اصلی بازی او هم یکی میمیک است که به خوبی با حرکات چشم موفق به رساندن احساسش علی الخصوص خشونتش میشود. نحوه صحبت کردن او نیز که در حین صحبت با ستاره آرام است، در هنگام عصبانیت و یا ناتوانی از ادای حرفهایش حالتی بریده بریده به خود میگیرد کهاین خودش حاکی از تسلط او بر شخصیت است. انتخاب او نیز برای این نقش یک تصمیم درست از سوی درمیشیان بوده است زیرا که چهرهاش ظرفیت لازم برای ایفای نقشی که با این حجم از تنش را دارد.
در کلیت عصبانی نیستم به عنوان دومین تجربه فلمسازی درمیشیان یک فلم بسیار خوب به کارنامه او میافزاید. فلمی کهاینهای تمام قد از وضعیت بخشی از قشر جوان سرزمین ما است که در میان انبوهی از مشکلات هنوز معتقد هستند که «زندگی باید کرد» و بر سر این اعتقاد خودشان ایستادهاند. آدمهایی ۲۰ سالهای که از ۶ سال دیگرشان یعنی وقتی هم سن نوید هستند خبر ندارند و نویدهای ۲۶ سالهای که خیلی فرصت هایشان را از دست دادهاند اما هیچکدامشان نمی خواهند رسم خوب زیستن را از یاد ببرند؛ حتی اگر جامعه نسبت به گذشته بی اعتنا، نسبت به حال بی مسئولیت و نسبت بهاینده ناامید مسیر متفاوتی را برود.